بسم الله الرحمن الرحیم: شش نقاشی و یک مجسمه که توسط زندانیان زندان نظامی آمریکا در خلیج گوانتانامو ساخته شده چندی پیش در "دانشکده عدالت کیفری جان جی" در شهر نیویورک به نمایش گذاشته شد. این اولین بار نیست که مجموعهای از آثار هنری این زندانیان به نمایش گذاشته شده است. شش سال پیش هم در کتابخانه این زندان مجموعهای از نقاشیهای زندانیان به نمایش گذاشته شد. سازندگان ااثار:1- مجسمه آزادی اثر محمد انسی :محمد انسی ۱۴ سال و ۱۱ ماه و ۲۷ روز در گوانتانامو زندانی بود و بعد از آن به کشور عمان تحویل داده شد. او به انجام جرمی محکوم نشده است. 2- تایتانیک اثر محمد انسی.انسی این نقاشی را بر اساس خاطراتش از فیلم تایتانیک کشیده است. او این فیلم را در طول دوران بازجویی در گوانتانامو دیده بود. 3- تایتانیک اثر خالد قسیم.با گذشت ۱۵ سال و ۱۱ ماه، خالد قسیم همچنان در گوانتانامو است. اتهام او مشخص نیست.4- کشتی شکسته اثر جمال امیزیانی.جمال امیزیانی، ۱۱ سال و ۱۱ ماه و ۱۸ روز را در گوانتانامو زندانی بود و محکوم نشد. 5- مدل چوبی کشتی اثر معاذ العلوی.معاذ العلوی این کشتی مدل را به وسیله ضایعات مقوا و خرده ریزهایی که از زبالهها یافته درست کرده است. او ۱۶ سال است که در گوانتانامو است و هیچوقت جرم او مشخص نشده است. 6- و7- دوربینها به سوی ماه اثر احمد ربانی و سرگیجه در گوانتانامو اثر عمار البلوچی.احمد ربانی بیش از ۱۳ سال و نیم در گوانتانامو زندانی بود و هرگز محکوم نشد. عمار البلوچی هم بیش از یازده ماه و نیم در گوانتانامو گذراند. او به اتهام دست داشتن در حملات یازده سپتامبر محکوم شده است..ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
دو برادری که پدر و مادرشان را کشته بودند در زندان به هم رسیدند
این دو برادر در سال ۱۹۹۵ به حبس ابد محکوم شدند
برداران منندز که ماجرای کشتن پدر و مادرشان در دهه ۹۰ میلادی یکی از بزرگترین پروندههای جنایی آمریکا بود دوباره در زندان با هم ملاقات کردهاند. این دو برابر به اتفاق هم با شلیک چندین گلوله پدر و مادر ثروتمندشان را به قتل رساندند و هر دو به حبس ابد محکوم شدهاند.
پرونده اریک منندز، ۴۷ ساله و لیل منندز، ۵۰ ساله، که در سال ۱۹۸۹ پدر و مادر خود را کشتند در سالهای دهه ۹۰ جامعه آمریکا را شگفت زده کرده بود. این دو پس از آن که در دادگاه مجرم شناخته شدند به علت آن که مشترکا در این قتلها شرکت کرده بودند از قرار گرفتن در کنار هم در زندان منع شده بودند اما اکنون با گذشت بیش از دو دهه از آن ماجرا روز چهارشنبه در زندان سن دیگو با یکدیگر روبرو شدند و آن طور که گزارش شده هر دوی آنها با دیدن یکدیگر به گریه افتادند.
سخنگوی سازمان زندانهای جنوب کالیفرنیا به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفته این دو نفر مانند همه زندانیان دیگر میتوانند با هم تعامل و مراوده داشته باشند.
اریک و لیل که در زمان این واقعه به ترتیب ۱۸ و ۲۱ سال سن داشتند پس از آن که عزمشان را برای قتل والدینشان جزم کردند در خانه ویلایی این خانواده در بورلی هیلز لسآنجلس از فاصله نزدیک به حوزه و کیتی، پدر و مادرشان بارها شلیک کردند به طوری که یکی از افسران پلیس لسانجلس به آسوشیتدپرس گفته بود این یکی از فجیعترین صحنههای قتلی بوده که تاکنون دیده بوده است.
این دو برادر از سال ۱۹۹۶ تاکنون یکدیگر را ندیده بودند.
در جریان رسیدگی به این پرونده دادستانها مدعی شدند که اریک و لیل به طمع ثروت پدر و مادرشان آن دو را کشتهاند اما وکلای آنها میگفتند این دو برابر این کار را به انتقام سوءاستفادههای جنسی که والدینشان از آنها کرده بودند انجام دادهاند؛ ادعایی که هیچگاه در دادگاه اثبات نشد.
اریک (چپ) و لیل منندز ۲۲ سال بود که همدیگر را ندیده بودند
پدر این دو برادر، حوزه منندز، یک مدیر موفق در هالیوود بود، به او شش بار از فاصله نزدیک شلیک شده بود.
مادر آنها هم به ۱۰ جای مختلف بدنش شلیک شده بود.
این دو ابتدا به پلیس گفتند که پیکرهای پدر و مادرشان را بعد از این که به خانه بازگشتهاند بیجان و خونین یافتهاند.
ماروین دی یانونه، افسر اعزام شده به این صحنه قتل در آن ایام به آسوشیتدپرس گفته بود: "من ۳۳ سال است که در این حوزه کار میکنم و در این سالها تنها چند مورد مشابه قتل دیدم که این چنین فجیع بودهاند."
این دو برادر پس از آن بازداشت شدند که دوست دختر روانشناسی که اریک منندز را روندرمانی میکرد به پلیس گفت او دکترش را تهدید جانی کرده است.
نوارهای جلسات رواندرمانی با این دکتر روانشناس که طی آنها از ماجرای این قتلها سخن به میان آمده بود، بعدتر در دادگاه به عنوان مدرک مورد استفاده قرار گرفت.
دادگاه این دو برادر ابتدا در سال ۱۹۹۳ تشکیل شد اما دو بار به بن بست رسید تا این که بالاخره در سال ۱۹۹۵ دادگاه سوم اریک و لیل را قاتل شناخت و به حبس ابد محکوم کرد.
این دو پس از روانه شدن به زندان برای ۲۰ سال از هم جدا شدند چرا که یکی از کارآگاهان پرونده توصیه کرده بود که اگر این دو کنار هم قرار گیرند ممکن است نقشه فرار از زندان بکشند.
اما فوریه امسال لیل منندز از زندان ایالتی مول کریک در شمال کالیفرنیا به زندان آر.جی. دانوان در شهر سن دیگو (جنوب کالیفرنیا) منتقل شد, جایی که بردارش اریک آنجا بود.
انتقال لیل به این زندان در پی آن صورت گرفت که درجه خطرناک بودن او تقلیل یافت و برای انتقال به زندان سن دیگو مجاز شناخته شد.
زندان سن دیگو ۳۹۰۰ زندانی مرد دارد و با وجود این که این دو در یک زندان بودند اما در بندهای جداگانه نگهداری می شوند و از ماه فوریه تا روز چهارشنبه گذشته اجازه دیدار پیدا نکرده بودند.
بنابر گزارش رابرت رند، روزنامه نگاری که از سال ۱۹۸۹ این دو برابر و پرونده آنها را دنبال میکرده اریک و لیل روز چهارشنبه به محض روبرو شدن با یکدیگر گریه کردند.
به گفته این روزنامهنگار، با وجود این که این دو برادر در دو زندان متفاوت نگهداری میشدند به آنها حتی اجازه تماس تلفنی هم داده نمیشد.
اما با وجود این، آقای رند میگوید این دو برادر از طریق نامه ارتباطشان را حفظ کرده بودند و حتی با کشیدن صفحه شطرنج و مهرههای آن از طریق نامه شطرنج بازی میکردند.
لیل سال گذشته به شبکه انبیسی گفته بود از طریق نامه توانسته ارتباط بسیار قوی با بردارش برقرار کند.
او همچنین درباره مادرش گفته بود: "من عاشق مادرم بودم و هنوز برای از دست دادنش گریه میکنم اما هنوز هم نمیتوانم او را ببخشم."
"او (مادرم) احتمالا دلایلی داشته که تصمیم گرفته این قضایا را پنهان نگهداره و لب باز نکنه که چی چیزی در حال جریانه. زندگی او و در پی مرگش زندگی همه ما خاتمه یافت تنها به علت تصمیم مادرم برای وفاداری به عهدش... کدام مادری چنین کاری میکند؟"
ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
در مورد ژاله کاظمی، بانوی دوبله ایران
آثار غیرانتزاعی اش هم آمیخته با مهی رازآمیز بود. در كمتر تابلوی او، خطها و شكلهای تیز و شفاف به یاد می آورم. آنهایی كه با قلم موهای زمخت نقاشی كرده كه این ویژگی در طبیعتش هست، مثل تابلویی از نیلوفرهای مرداب بر سطح بركه ای. اما در تابلوهای ظریفش هم انگار هر منظره در مهی رقیق پوشیده شده، مثل عكسی كه با فیلتر فاگ گرفته شده باشد؛ از جمله منظره ای از دامنة تپه ای كه در جلو تصویر، دهانة سنگچین شدة چاهی بیش از همه خود را به چشم می كشد كه انگار رازی را در خود پنهان كرده است.
همین چند ماه پیش، در پاییز سال 82 كه در افتتاح نمایشگاهی در گالری گلستان دیدمش، گفت: «باهات تماس می گیرم، یك كار اساسی دارم.» یادم نیست كلماتش دقیقاً همین ها بود یا نه، اما گفت كار مهمی دارد كه باید تماس بگیرد و قراری بگذاریم برای موضوعی كه انگار از نظر او مهم بود. چند هفته بعد تماس گرفت و خبر فعالیتهایش در زمینة دوبله را داد (استیون دالدری) و گویندگی به جای نیكول كیدمن در این فیلم، و همچنین گویندگی به جای كتی جورادو در دوبلة مجدد (فرد زینه مان) با مدیریت دوبلاژ ابوالحسن تهامی بود. كاظمی سال پیش از آن هم، پس از مدتها كمكاری در زمینة دوبله، در پی موفقیت نمایش نسخة زیرنویس دار (آلخاندرو آمنابار) در سینماهای تهران، در دوبلة این فیلم به جای نیكول كیدمن حرف زد.
باری، آن روز پس از اعلام این خبر گفت: «اما كاری كه داشتم گفتن این خبر نبود. برای آن كار، یك روز دیگر زنگ می زنم تا قرار بگذاریم.» و گذشت و در گرداب زمستانی هرساله ام غرق شدم تا دوازدهم فروردین آن خبر سهمگین آمد كه اولش آدم فكر می كرد كسی قصد شوخی دارد. یا خودش شوخی كرده تا همچنان زنی رازآمیز باقی بماند. این جوری شد كه آخرش هم نفهمیدم چه می خواست بگوید و چرا این قضیه را تبدیل به یك راز كرده بود. معمولاً آدمها كه می گویند بعداً در مورد «فلان موضوع» با هم حرف می زنیم، لااقل تیترش را می گویند. اما شاید ژاله كاظمی رازورزی را دوست می داشت. شاید دوست داشت هر موضوع ساده ای را، همچون یك بازی، تبدیل به یك معمای كوچك كند. شاید بازی غافلگیری را دوست می داشت. حالا تنها حدسی كه می زنم این است كه احتمالاً از بیماری مرگبارش (سرطان لوزالمعده، كه نمی دانم این عضو لعنتی، با اسمی كه ریاضیات و زیست شناسی را به یاد می آورد، در كجای بدن آدمیزاد است) خبر داشته و می خواسته این موضوع را با من، به عنوان یك مطبوعاتی باسابقه كه چند بار از او تقاضای مصاحبه كرده و او هربار نپذیرفته، در میان بگذارد و مثلاً برای ثبت در تاریخ، این بار خودش پیشنهاد یك مصاحبة به اصطلاح «عمری» را بدهد. هنوز یادش بود در تابستان 72 كه برای در تدارك شمارة ویژة دوبله بودیم، روزی در نمایشگاه بین المللی تهران كه یك نمایشگاه نقاشی گروهی برپا بود، چقدر برای مصاحبه اصرار كردم و گفتم كه این شماره بدون حضور او ناقص است (و بود)، اما با خوشرویی و قاطعیت نپذیرفت؛ حتی وقتی او را «بانوی دوبلة ایران» خطاب كردم كه دیدم آشكارا حالتش تغییر كرد و چهره اش باز شد (بعدها هم شنیدم كه این عنوان را با غرور، از قول من برای دیگران نقل كرده است). پرهیز از مصاحبه هم گمان می كنم، علاوه بر دلایلی كه می گفت، در عمقش از همان گرایش او به رازورزی ریشه می گرفت. عكسش را هم دوست نداشت در مطبوعات چاپ شود. به مناسبتهایی كه خبرهایی از او در چاپ كردیم، حاضر نشد عكسهای جدیدش را برای چاپ بدهد؛ عكسهای قدیمی اش را هم كه نمی شد چاپ كرد.
یك بار كه بالاخره تن به گفت وگویی كوتاه برای شرح فعالیتهایش در زمینة دوبله و گویندگی برای شمارة ویژة صدسالگی سینمای ایران داد، و از چاپ عكسش گریزی نبود، ناچار شدیم یكی از عكسهای قدیمی اش را كه به شكل «های كنتراست»، گویا در اوایل دهة 1350 در چاپ شده بود، با بریدن اطرافش به شكل قابل چاپ دربیاوریم و در قطع 4×3 چاپ كنیم. با وجود دلیلی كه خودش برای این پرهیز عنوان می كرد، حتی اگر آن را خیلی سرراست به پرهیز زنی تعبیر كنیم كه در جوانی چنان تصویری از خود در ذهنها ثبت كرده كه اینك در میانسالی و آستانة سنی كه بنا بر عرف «سن پیری» شناخته می شود نمی خواهد آن تصویر را مخدوش كند، به هرحال نتیجه اش افزودن به غلظت همان ابهام بود.
روز پنجشنبه 27 فروردین در تالار بتهوون خانة هنرمندان ایران، كه مراسم یادبود ژاله كاظمی به همت جمشید گرگین (و با استقبال و ازدحام قابل پیش بینی علاقه مندان) برگزار شد، در دو طرف صحنه دو زن سراپا سفیدپوش با دستكش و سرپوش و روبندة سفید، همچون دو شمایل سرتاپا سفید ایستاده بودند كه در نگاه اول كاملاً بی حركت و مجسمه وار به نظر می رسیدند؛ اما بعد معلوم می شد كه با مكثهای طولانی، حركتهایی بسیار بسیار آرام به سرها و دستان خود می دادند. این دو شمایل شبحگون شاید كنایه ای از حضور روح آن بانوی پركشیده در آن جمع بود و كنایه ای از زنده بودنش. نمی دانم هدف طراح این ایده دقیقاً چه بوده اما برای من، این شمایلهای سراپا سفید بی چهره نشانه ای از همان رازورزی ژاله كاظمی بود كه پس از خاموشی اش نیز ـ شاید ناخودآگاه ـ چنین تداوم یافت؛ بخصوص پنهان بودن این چهره ها یادآور رخ پنهان كردن رازآمیز این سالهایش بود.
ژاله كاظمی در دوازده فروردین 1322 در تهران متولد شد و در دوازده فروردین 1383 درگذشت. آیا در این تقارن هم رازی بود؟ آنها كه سر در كشف رمز نشانه ها و صور فلكی و معنای روزها و ماهها و سالها و مفهوم تقارن و تركیب این نشانه ها با یكدیگر دارند، قطعاً معنایی برای این تقارن می شناسند یا می سازند. اما حتی من كه سر در این چیزها ندارم، و علاقه و اعتقادی هم، تصور می كنم رازی در این تقارن هست كه از آن سردرنمی آورم و ابزار و دانش كشفش را هم ندارم. اما این هم برایم تداوم همان احساسی است كه از سی چهل سال پیش با شنیدن صدایش، تماشای برنامه هایش، دیدن آثارش، و انزوای این بیست و چند سالش داشته ام: یك زن غیرمتعارف، دور از دسترس، و البته آمیخته با راز. آخر مگر آدمی با آن پیشینه و كارنامه و مشخصات، كه درست در سالروز تولدش می میرد، می تواند آدمی معمولی باشد؟
ژاله كاظمی سالهایی از كودكی و نوجوانی را در آبادان گذراند. مادرش گیلك و پدرش اهل قفقاز بود. برادرش هوشنگ در سالهای آغاز رواج دوبلة فیلم در ایران وارد این حرفه شده بود و خودش در تئاترها و برنامه های نمایشی مدرسه فعال بود. اندكی پس از آنكه در سال 1337 به تهران نقل مكان كردند، روزی برادر بزرگ دست خواهر نوجوانش را گرفت و او را به استودیو شهاب برد كه از فعالترین استودیوهای (1954، هلموت كوتنر) با شركت ماریا شل و برنهارد ویكی در دست دوبله بود و عطاالله كاملی، كه مدیریت دوبلاژ را بر عهده داشت، از ژاله كاظمی خواست با گفتن یك جمله به جای یك زن زندانبان، كار دوبله را آغاز كند: «فیلم را پخش كردند و تا او آمد جمله اش را بگوید رد شده بود. دوباره فیلم را برگرداندند اول صحنه. آن زمان فیلمهای 35 میلیمتری را قسمت قسمت می كردند و می گذاشتند توی آپارات. مثل حالا ویدئو نبود كه حتی یك كلمه و یك جمله را بشود توی یك صحنه تصحیح كرد. باید یك سكانس ده دقیقه ای یا یك ربعی را پشت سرهم و یكضرب دوبله می كردند. در آن صحنه همة گویندگان یكی دو صفحه دیالوگ طولانی و سخت داشتند و دخترك فقط یك جملة "از اینجا برید بیرون" را باید می گفت. این قسمت از فیلم بارها و بارها پخش شد و او هرگز نتوانست آن جمله را بگوید. نه توانست به موقع بگوید، نه توانست مطابق حركت لبهای بازیگر بگوید، نه با صدای درست گفت و نه با اجرای درست. گوینده های قدیمی هم كه دیدند تمرینها دارد طولانی می شود، به بهانة استراحت اتاق را ترك كردند، چون حوصله شان سر رفته بود و به قول معروف جوش آورده بودند. دخترك تنها ماند، باز فیلم نمایش داده شد و باز او نتوانست بگوید. بالاخره عاصی شد و زد زیر گریه. اعتمادبه نفسش نابود شده بود، اولین برخوردش با كار اجتماعی یك شكست بود و احتمالاً در آن لحظه داشت از شدت حقارت و سرشكستگی سرنگون می شد. از آن اتاق تنگ و تاریك آمد به اتاق انتظار و با همان موهای بافته و كتانی های سفیدش گریان فریاد زد: "من هرگز نمی تونم گویندة فیلم بشم! "»1
و ژاله كاظمی آن روز نتوانست وارد دنیای دوبلاژ شود: «دخترك یك ماه بیقرار و بیتاب شد و شبها بی اطلاع اهل خانه بیدار می ماند و فكر می كرد و گریه می كرد. ضربه آنقدر برایش مهلك بود كه غذای درست و حسابی هم نمی توانست بخورد و مدام ناآرام و بیقرار بود. این دوره، انگار باعث استحاله و پختگی او شد، چون یك ماه بعد، به برادرش التماس كرد كه او را دوباره به استودیوی دوبله ببرد و گرچه برادرش قبول نمی كرد، اما به هرحال دخترك موفق شد او را راضی كند. دختر روزها را خالی گذاشته بود تا كار كند و شبها می رفت مدرسة خزائلی و درس می خواند. هوشنگ این بار او را به استودیوی دی سی آی (DCI) برد كه در كوچة ملی خیابان لاله زار بود.» در دست دوبله بود و اتفاقاً گویندة نقش پرنسس هفتادساله نیامده بود: «مانده بودند كه چه كنند. دخترك شروع كرد با برادرش پچ پچ كردن كه "تو رو خدا بگو این رل رو من بگم." این نقش دو سه صفحه دیالوگ داشت و برادر به هیچ وجه راضی نمی شد. دخترك گفت لااقل حالا كه گوینده شان نیامده و كسی را هم پیدا نكرده اند، بگذارند من آن را تمرین كنم. بالاخره این اجازه به او داده شد و دو صفحه دیالوگ مفصل جلویش گذاشتند. دخترك صداسازی كرد و جای پیرزنی هفتادساله حرف زد، طوری كه همه و حتی خودش متعجب شده بودند. شش ماه بعد دخترك نقش اول گوی دوبله شده بود. و بعدها به جای بازیگران بزرگی مثل ... و سوفیا لورن در همة فیلمهایش صحبت كرد.»
در هجده سالگی سفری به رم كرد، جایی كه دوبلة حرفهای فیلم به زبان فارسی توسط عده ای از ایرانیان مقیم ایتالیا از اوایل دهة 1330 آغاز شده بود. ژاله كاظمی طی شش ماه اقامت در آنجا، در كنار نام آورانی مانند منوچهر زمانی، الكس آقابابیان، نصرت كریمی، مرحوم حسین سرشار و كامران در زمینة دوبله فعالیت كرد و تجربه اندوخت. در دهة 1340، كه دوران طلایی دوبله در ایران خوانده می شود، بر قلة این حرفه ایستاد و معتبرترین زن گویندة فیلم و یكی از چند دوبلور درجة اول بود كه علاوه بر گویندگی، در زمینة مدیریت دوبلاژ هم فعالیت می كرد.
ژاله كاظمی همزمان با كار به تحصیل هم ادامه داد؛ از دانشگاه ملی در رشتة علوم سیاسی لیسانس گرفت و از دانشگاه كالیفرنیای جنوبی (با بورس تلویزیون) فوق لیسانس تعلیم و تربیت: «علوم سیاسی را شبانه می خواندم و با كمال تعجب شاگرد اول شدم. تحصیل در رشتة علوم سیاسی اشتباه بود. فكر می كردم رشتة جذاب و شیرینی است اما در سال دوم متوجه شدم كه لااقل من برای این رشته ساخته نشده ام. به نظرم سیاست یك بازی ماهرانه و البته گاهی هولناك است، و من این بازی را دوست نداشتم.»
صدای كاظمی بر لبان بزرگترین ستاره های سینمای جهان آمد و در فیلمهای ایرانی نیز به جای بازیگران مشهوری صحبت كرد. صدای مخملی و آرامبخش او، وقار و اعتمادبه نفسی را تداعی می كرد كه درعین حال سرشار از احساس بود. او معمولاً صداسازی نمی كرد و افزودن چاشنیهای اندك به همان صدای همیشگی اش، هم بر چهرة سوفیا لورن می نشست، هم الیزابت تیلر، هم جولی اندروز. بااین حال یكی از شاهكارهای او دوبلة الیزابت تیلر در فیلم (1966، مایك نیكولز) در نقش زنی عصبی و پرخاشگر و الكلی بود. یك درام پرتنش خانوادگی كه تیلر و ریچارد برتن، در زمانی كه هنوز زن و شوهر بودند، شاید یك موقعیت شخصی را به نمایش می گذاشتند. ژاله كاظمی زمانی كه پرخاش می كرد و فریاد می زد، اقتدار و اعتمادبه نفس و تحكم بیمارگونة نقش را بازتاب می داد و هنگامی كه آرام حرف می زد، با درك درست نقش، لحنی پركنایه و نیشدار داشت. در دوبلة جاودانة فیلم (1965، رابرت وایز) هم به جای جولی اندروز سنگ تمام گذاشت و متناسب با فضای عمومی فیلم، شیرین و دوست داشتنی و دلپذیر بود. وقتی ماریای خیس شده در برابر اعتراضهای كاپیتان فون تراپ با او بگومگو می كند، شیرینی نقش را با قاطعیت می آمیزد و هنگامی كه پس از ترك موقت خانة كاپیتان، در اوج ناامیدی بچه ها بازمی گردد و بچه ها شادمانه با او همسرایی می كنند، آه كشدار ژاله كاظمی، پس از دهها بار تماشای فیلم، هنوز تنم را می لرزاند.
گویندگی های ژاله كاظمی در كنار دوبله های مهین كسمایی به جای آدری هپبرن، مرحوم تاجی احمدی به جای جین فاندا و ناتالی وود، رفعت هاشمپور به جای سوزان هیوارد و اینگرید برگمن، و برخی از دوبله های شهلا ناظریان، نیكو خردمند، فهیمه راستكار و... جزو بهترین هنرنمایی های زنان دوبلور ایرانی است.
ژاله كاظمی از سال 1348 كار در تلویزیون را هم آغاز كرد و مشهورترین برنامه ای كه بود كه به معرفی برنامه ها و گفت وگو با برنامه سازان می پرداخت: هم به كارهایم اضافه شد. چند سالی با تهیه كننده كار كردم و بعد خودم تهیه كنندة كارهایم شدم. از آن به بعد، هم تهیه كننده و هم مجری بودم. تا اینكه سازمان تصمیم گرفت مسئولیتهای بیشتری به من بدهد. در سالهای آخر مدیر اجرایی سیزده برنامة تلویزیونی بودم كه از شبكة یك پخش میشد. در واقع، مدیر گروه اجتماعی شبكة یك بودم كه هر ماه سیزده برنامه تولید میكرد
صدای زیبای ژاله كاظمی و شركت او با آن چهرة دلپذیرش در دوبلة بسیاری از فیلمهای ایرانی، همراه با شهرتی كه از طریق برنامه های تلویزیونی به دست آورده بود، باعث شد بارها با پیشنهادهایی برای بازی در فیلم روبه رو شود؛ اما او كه زنی كمال طلب و نخبه گرا بود، در برابر این پیشنهادها مقاومت كرد ضمن آنكه: «مادرم هیچوقت اجازه نداد. می گفت: یا بازیگری سینما یا من! یك بار هم (بهمن فرمان آرا) را پذیرفته بودم تا فخرالنسا را بازی كنم، شب كه به خانه آمدم، مادرم چمدانهایش را بسته بود. البته از اینكه بازی نكردم پشیمان هم نیستم، چون فكر میكنم لااقل در آن زمان مادرم درست فكر می كرد. با را در سال 1355 كه هرگز پخش نشد با داریوش مهرجویی كار كردم. گروهی بودیم كه به قلعه صعود كردیم و كار هم كاملاً بداهه سازی بود. من در فیلم به جای خودم بودم اما آنجایی كه به داستان می پرداختند، من نقش مادر حسن صباح را بازی می كردم. هنوز هم دوستانی كه دركار سینما هستند هرازگاهی به یاد من می افتند و از سر لطف مرا دعوت به بازی می كنند.»
ژاله كاظمی در سالهای نوجوانی، سه سال هم نقاشی می كرد اما بعدها به دلیل مشغلة فراوان، نقاشی را رها كرد تا اینكه پس از انقلاب، بار دیگر نقاشی را از سر گرفت. او كه در سالهای پس از انقلاب، بیشتر ساكن امریكا بود، در سال 1362 نخستین نمایشگاه آثارش را برگزار كرد و از آن پس آثارش در چندین نمایشگاه گروهی و انفرادی در ایران و امریكا به نمایش در مقاله ای با عنوان "تعویض اسبها" نوشت آدمی كه گویندة فیلم و مجری تلویزیون بوده حالا رنگ و بو و عطر صدایش را به بوم نقاشی منتقل كرده است.»
نامهربانی با اهل دوبله در این سالها شامل ژاله كاظمی هم شد؛ به علاوه كه او، به عنوان یكی از چهره های شاخص و محبوب تلویزیون پیش از انقلاب، در سیمای جمهوری اسلامی ایران هم جایی نداشت. جدا از وجه سیاسی این طرد و انزوا، همچون سایر عرصه ها، او هم مانند عده ای دیگر از همكارانش، با دو دهه موفقیت، مورد حسد برخی از كوتولـه های اهل حرفه نیز بود و خیلی ها خوش می داشتند برای مهیا شدن میدان، آدمهای درجه یك طرد و منزوی شوند. ژاله كاظمی با روحیه ای كه داشت، این فضا را تاب نمی آورد و حتی زمانهایی كه در وطن بود، خود را با بوم و رنگ مشغول می كرد. البته با عوض شدن فضا در دوره هایی، جسته وگریخته در خارج از تلویزیون به گویندگی می پرداخت كه البته برخی از این آثار برای پخش در تلویزیون بود. گفتار متن برخی از برنامه ها دربارة سینما را می خواند؛ گویندة چند آنونس و تیزر و فیلم مستند بود؛ تا پیش از رواج صدابرداری سر صحنه، در چند فیلم به جای بازیگران ایرانی (از جمله فریماه فرجامی و هما روستا) حرف زد و البته در دوبلة چند فیلم و سریال خارجی هم شركت كرد. ولی موارد حضورش به عنوان مدیر دوبلاژ در این سالها اندك، و آخرینشان همین مدیریت دوبلاژ و گویندگی بود.
در مورد اینكه آیا ژاله كاظمی از بیماری مرگبارش خبر داشته یا نه، چیزهای متناقضی شنیده ام. اما اگر هم خبردار شده باشد، در همین هفته های آخر بوده. زنی چون او حیف بود كه مدت طولانی بستری و زمینگیر باشد و شاهد نگاههای ترحم انگیز و حسرتخوار عیادت كنندگان. حسرتی هم اگر هست، كه هست و مداوم هم هست، یك بار با این شوك بیشتر زیبندة اوست.س
ژاله کاظمی
ژاله کاظمی در آغاز دوران گویندگی
زادروز ۱۳ فروردین ۱۳۲۲
۱ آوریل ۱۹۴۴
ایران، تهران
درگذشت
۱۲ فروردین ۱۳۸۳
۱ آوریل ۲۰۰۴ میلادی (۶۰ سال)
ویرجینیا، حومه واشینگتن دی.سی
علت مرگ سرطان لوزالمعده
ملیت ایرانی
نامهای دیگر ژاله کاظمی گوهری
تحصیلات لیسانس علوم سیاسی
فوق لیسانس تعلیم و تربیت کودک
از دانشگاه از ایران
از آمریکا
پیشه نقاش
گوینده و دوبلور
همسر ایرج گرگین تا ۱۳۴۵
بیژن الهی ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۹
فرزندان افشین گرگین
ژاله کاظمی (زاده ۱۳ فروردین ۱۳۲۲ تهران - درگذشت ۱۲ فروردین ۱۳۸۳ حومه واشینگتن دی.سی)، نقاش، گوینده، مجری تلویزیونی و دوبلور ایرانی.
زندگی
ژاله کاظمی در دوازدهم فروردین ۱۳۲۲ در خانوادهای فرهنگی در تهران با نام اصلی زهرا متولد شد. پدر و مادرش (نساء و عباس) زمانی که ژاله نه ساله بود از هم جدا شدند و ژاله در ده سالگی باید در کنار برادر بزرگش (کشواد) که در آبادان کارمند شرکت نفت بود زندگی می کرد. سالهایی از کودکی و نوجوانی را در آبادان گذراند. از همان دوران نوجوانی در برنامههای تئاتر و شعر و ادب رادیو محلیآبادان شرکت میکرد.
ژاله کاظمی در سال ۱۳۳۷ به همراه خانواده به تهران نقل مکان کرد. او که برادر دیگرش هوشنگ کاظمی بعنوان دوبلور فعال در رادیو مشغول بکار بود، به فعالیت در عرصه گویندگی گرایش پیدا کرد و گویندگی و دوبلاژ را به شکل حرفهای آغاز کرد. در هجده سالگی سفری به رم کرد، جایی که دوبله فیلم به زبان فارسی توسط عدهای از ایرانیان مقیم ایتالیا از اوایل دهه ۱۳۳۰ آغاز شده بود. ژاله کاظمی طی شش ماهاقامت در آنجا، در کنار پیشگامان دوبله مانند منوچهر زمانی، نصرت کریمی و حسین سرشار در زمینه دوبله فعالیت کرد و تجربهاندوخت. در دهه ۱۳۴۰، که دوران طلایی دوبله در ایران خوانده میشود، بر قله این حرفه ایستاد و معتبرترین زن گوینده فیلم و یکی از چند دوبلور درجهاول بود که علاوه بر گویندگی، در زمینه مدیریت دوبلاژ هم فعالیت میکرد.
ژاله کاظمی همزمان با کار به تحصیل هم ادامه داد. از دانشگاه ملی در رشته علوم سیاسی لیسانس گرفت، و از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی (با بورس تلویزیون) فوق لیسانس تعلیم و تربیت گرفت. او همچنین در کنار گویندگی و دوبلاژ، کار اجرای تلویزیونی را نیز تجربه کرد. معروف ترین برنامه تلویزیونی وی شما و تلویزیون نام داشت که در سالهای بعد از انقلاب با نام شما و سیما ادامه یافت. ژاله کاظمی بعدها در برنامههای ادبیات امروز و ادبیات جهان و ادبیات کلاسیک و مجلههای تصویر زمان و مجله هنر این کار را دنبال کرد. در سالهای آخر فعالیت خود در تلویزیون، تهیهکننده و مدیر اجرایی چندین برنامه تلویزیونی بود.
فعالیتهای پس از انقلاب
پس از انقلاب اسلامی، ژاله کاظمی به عنوان یکی از چهرههای شاخص و محبوب تلویزیون پیش از انقلاب، در سیمای جمهوری اسلامی ایران جایی نداشت. بعدها با عوض شدن فضا در دورههایی، جسته و گریخته در خارج از تلویزیون به گویندگی پرداخت . برخی از این آثار برای پخش در تلویزیون بود. گفتار متن برخی از برنامهها در باره سینما را میخواند، گوینده چند فیلم مستند بود، و در چند فیلم به جای بازیگران ایرانی حرف زد و در دوبله چند فیلم و سریال خارجی هم شرکت کرد. در پی موفقیت نمایش نسخه زیرنویسدار فیلم دیگران (آلخاندرو آمنابار) در سینماهای تهران، در دوبله فارسی این فیلم به جای نیکول کیدمن حرف زد. آخرین بار با صدای آرامبخش خود در فیلم «ساعتها» به جای نیکول کیدمن صحبت کرد.
نقاشی
ژاله کاظمی در سالهای پس از انقلاب، بار دیگر نقاشی را از سر گرفت. او که در آن سالها بیشتر در آمریکا ساکن بود، در سال ۱۳۶۲ نخستین نمایشگاه آثارش را برگزار کرد و از آن پس آثارش در چندین نمایشگاه گروهی و انفرادی در ایران و آمریکا به نمایش در آمد. اولین نمایشگاه نقاشی او در واشنگتن با استقبال منتقدان و بازدیدکنندگان روبرو شد و روزنامه واشنگتن پست در مقالهای با عنوان «تعویض اسبها» (Changing Horses) نوشت: آدمی که گوینده فیلم و مجری تلویزیون بوده حالا رنگ و بو و عطر صدایش را به بوم نقاشی منتقل کردهاست.»
درگذشت
ژاله کاظمی هنرمند برجسته و صاحب نام دوبلاژ در ۱۲ فروردین ۱۳۸۳ پس از سالها جدال با بیماری سرطان در ۶۱ سالگی در واشینگتن دی.سی درگذشت.
فعالیتها
تعدادی از فیلم هائی که در آنها صحبت کردهاست :
ردیف نام بازیگر نام فیلم
۱ اینگرید برگمن زنگها برای که بصدا در میآیند
۲ چراغ گاز
۳ طلسم شده
۴ ژاندارک
۵ استرومبولی
۶ لنا و مردانش
۷ آناستازیا
۸ جولی اندروز اشکها و لبخندها
۹ جنیفر جونز
۱۰ بیگانگان
۱۱ وداع با اسلحه
۱۲ روبی جنتری
۱۳ عشق چیز باشکوهی است
۱۴ الیزابت تایلور مکانی در آفتاب
۱۵ ایوانهو
۱۶ گربه روی شیروانی داغ
۱۷ مرغ دریائی
۱۸ دکتر فاستوس
۱۹ پرنده آبی
۲۰ باترفیلد ۸
۲۱ چه کسی از ویرجینیاوولف میترسد
۲۲ فی داناوی بزرگمرد کوچک
۲۳ محله چینیها
۲۴ خشنهای اوکلاهما
۲۵ شبکه
۲۶ سفر نفرین شدگان
۲۷ ماجرای تامس کراون
۲۸ سوفیا لورن آتیلا
۲۹ افسانه گمشدگان
۳۰ دو زن
۳۱ ال سید
۳۲ عملیات کراسبو
۳۳ گل آفتاب گردان
۳۴ گذرگاه کاساندرا
۳۵ در ناپل شروع شد
۳۶ ویویان لی اتوبوسی بنام هوس
۳۷ الی مک گرا گریز (این فرار مرگبار)
۳۸ شرلی مک لین ایرما خوشگله
۳۹ نیکول کیدمن دیگران
۴۰ ساعتها
۴۱ جووان وودوارد تابستان گرم و طولانی
۴۲ سه چهره ایو
۴۳ نگاهی از تراس
۴۴ میا فارو گتسبی بزرگ
۴۵ جولی کریستی دکتر ژیواگو
داستان دوبلور شدن ژاله کاظمی به روایت خودش
درست یادم نیست که اواخر پاییز یا اوایل زمستان 1337 بود. دختر 15 ساله ای با موهای بلند بافته شده با روبان و کفش کتانی سفید هیجان زده اما با ظاهری آرام همراه برادرش شد تا در خیابان هدایت به استودیو شهاب بروند. این استودیو در آن زمان بسیار فعال و پرکار بود و فیلم های همه کشورها را به فارسی بر می گرداند. این دختر کلاس نهمش را تمام کرده بود و تازه در مدرسه شبانه کلاس دهم را شروع کرده بود. چون مجبور بود حتما در آمدی داشته باشد باید کار می کرد. او از خانواده مرفهی نبود پدر و مادرش از هم جدا شده بودند و زندگی اش باید به نحوی اداره می شد. هوشنگ کاظمی برادر این دختر در کار دوبلاژ بود.البته آن زمان گوینده بود اما بعدها مدیر دوبلاژ شد. او گوینده ثابت پری میسون و سریال های معروف تلویزیونی بود. به هر حال برادرش او را به استودیو شهاب برد. آن روز آقای عطااله کاملی در این استودیو مدیر دوبلاژ بود. دختر وارد اتاق تنگ و تاریکی شد و به سختی عده ای را دید که آنجا نشسته اند و بعدا فهمید که آدم های مهمی مثل مهین کسمایی سعید شرافت (که حالا زیر خاک خفته) و مهین معاون زاده (که حالا دیگر در ایران نیست) آن جا مشغول دوبله فیلمی هستند که احتمالا پل خونین یا آخرین پل نام داشت و مهین کسمایی هم به جای ماریا شل صحبت می کرد.
دخترک مات و حیران مانده بود و برادرش با آب و تاب شروع کرد درباره خواهرش صحبت کردن و البته هبچ دروغ هم نمی گفت: خواهر من تجربه های زیادی در تئاتر مدرسه دارد و در جشن های مدرسه آواز می خواند. دختر با خجالت اما هیجان زیادی به حرف های برادرش گوش می داد و لحظه هایی در برابرش رژه می رفتند که او با ساز هم شاگردی هایش در مدرسه آواز می خواند و نمایش های زیادی هم اجرا کرده بودند. البته این مال دوره ای بود که دخترک به خاطر شغل یکی دیگر از برادرهایش که کارمند شرکت نفت بود در آبادان زندگی می کرد.
پس از صحبت های برادر همه با خوشرویی و مهربانی از دخترک استقبال کردند و به قول معروف او به دوبله خوش آمده بود! آقای کاملی جمله ای به او دادند تا در صحنه بعدی فیلم به جای یک زندان بان بگوید (از اینجا برید بیرون). او هم با تکیه بر تجربه های تئاتر و آوازهای مدرسه با اعتماد به نفس بسیار جمله را گرفت و نشست میان گویندگانی که هر کدام بتی بودند. فیلم را پخش کردند و تا او آمد جمله اش را بگوید رد شده بود. دوباره فیلم را برگرداندند اول صحنه.
آن زمان فیلم های 35 میلی متری را قسمت قسمت می کردند و می گذاشتند توی آپارات. مثل حالا ویدیو نبود که حتی یک کلمه و یک جمله را بشود توی صحنه تصحیح کرد. باید یک سکانس ده دقیقه ای یا یک ربعی را پشت سر هم یک ضرب دوبله می کردند. در آن صحنه همه گویندگان یکی دو صفحه دیالوگ طولانی و سخت داشتند و دخترک فقط یک جمله (از اینجا برید بیرون) را باید می گفت. این قسمت از فیلم بارها و بارها پخش شد و او هرگز نتوانست آن جمله را بگوید. نه توانست درست بگوید نه توانست مطابق حرکت لب های بازیگر بگوید. نه با صدای درست گفت نه با اجرای درست. گوینده های قدیمی هم که دیدند تمرین دارد طولانی می شود به بهانه استراحت اتاق را ترک کردند چون حوصله اشان سر رفته بود و به قول معروف جوش آورده بودند.
دخترک تنها ماند باز فیلم نمایش داده شد و باز او نتوانست بگوید. بالاخره عاصی شد و زد زیر گریه. اعتماد به نفسش نابود شده بود. اولین برخوردش با کار اجتماعی یک شکست بود و احتمالا در آن لحظه داشت از شدت حقارت و سرشکستگی سرنگون می شد. از آن اتاق تنگ و تاریک آمد به اتاق انتظار و با همان مو های بافته و کتانی های سفیدش فریاد زد (من هرگز نمی تونم گوینده فیلم بشم)
با برادرش به خانه رفت و در حالی که زار می زد برادرش هم مدام سرزنشش می کرد که تو آبروی مرا بردی. پس از آن دخترک یک ماه بی قرار و بی تاب شد و شب ها بی اطلاع اهل خانه بیدار می ماند و فکر می کرد و گریه می کرد. ضربه آن قدر برایش مهلک بود که غذای درست و حسابی هم نمی توانست بخورد و مدام نا آرام و بی قرار بود. این دوره انگار باعث استحاله و پختگی او شد چون یک ماه بعد به برادرش التماس کرد که او را دوباره به استودیو دوبله ببرد و گرچه برادرش قبول نمی کرد اما به هر حال دخترک موفق شد او را راضی کند. دختر روزها را خالی گذاشته بود تا کار کند و شب ها می رفت مدرسه خزائلی و درس می خواند. هوشنگ این بار او را به استودیوی دی سی آی DCI برد که در کوچه ملی خیابان لاله زار بود. در این کوچه تعدادی سینما با چند کافه وجود داشت و او مجبور بود زیک زاک راه برود که از روی ادرار مشتریان شب قبل کافه رد نشود تا کفش های سفیدش کثیف نشود. استودیو هم اتاق کوچکی بود که تعداد زیادی آدم اعم از گوینده واقوامشان که برای تماشای کار آمده بودند آن جا نشسته بودند. داشتند فیلم مهمانی قیصر را دوبله می کردند و مدیر دوبلاژش آقایی بود به اسم تقوی که شغل اصلیش تجارت برنج بود و کارش در دوبله دیری نپایید. یکی از گویندگان که قرار بود به جای پرنسس هفتاد ساله ای حرف بزند مریض شده بود و نیامده بود. فیلم هم باید زودتر دوبله و اکران می شد. مانده بودند که چه کنند دخترک شروع کرد با برادرش پچ پچ کردن که (تو رو خدا بگو این رل را من بگویم) این نقش دو سه صفحه دیالوگ داشت ودیگر مسئله یک خط و (از این جا برید بیرون) نبود. برادر به هیچ وجه راضی نمی شد. دخترک گفت لااقل حالا که گوینده شان نیامده و کسی را هم پیدا نکرده اند بگذارند من آن را تمرین کنم. بالاخره این اجازه به او داده شد و دو صفحه دیالوگ مفصل جلویش گذاشتند. دخترک صدا سازی کرد و جای پیرزنی هفتاد ساله حرف زد طوری که همه و حتی خودش متعجب شده بودند. شش ماه بعد دخترک نقش اول گوی دوبله شده بود. و بعد ها به جای بازیگران بزرگی مثل الیزابت تیلر در چه کسی از ویرحینیا وولف می ترسد و گربه روی شیروانی داغ مونیکا ویتی در کسوف و شب میا فارو در گتسبی بزرگ ویون لی در اتوبوسی به نام هوس جولی کریستی در دکتر ژیواگو جولی اندروز در اشک ها و لبخند ها و سوفیا لورن در همه فیلم هایش صحبت کرد.
من هنوز هم گرفتار آن دختر بچه ام. هنوز هم وقتی پشت میز می نشینم مخصوصا اگر نقش ها خیلی مهم و سخت باشند مثل آن دختر بجه فکر می کنم که کار بلد نیستم.
من خودم، خود را تبعید می کنم:خداحافظی ابدی ژاله کاظمی
فقط سالها بعد بود که فهمیدم اولین باری که دیدم اش داشت یکی از بهترین دوره های زندگی اش را طی می کرد. طی این سالها هر بار که دیدم اش یا صحبتی با هم داشتیم حضورش همواره رایحه آن دیدار نخستین را برایم زنده کرد و حالا که خاموشی اختیارکرده نیز، ناخودآگاه طنین صدای آن دیدار نخست در ذهنم طنین اندازمی شود؛ دیداری که اگر آن سالها می دانستم به امروز، و این لحظه ختم می شود، با قاطعیت بگویم: از انجامش طفره می رفتم. بله طفره می رفتم زیرا ژاله به قول اسکات فیتزجرالد در "گتسبی بزرگ" «آخر سر درست از آب درآمد»بله! « درست از آب درآمد». او برخلاف همه آدمهایی که طی سالها بعد دیدم، همان چیزی بود که می گفت و ادعا می کرد و می خواست بشود. در او نشانی از بزدلی و ترس و محافظه کاری همه مردان و زنانی که بعد از او دور و بر خودم دیدم نبود. همانها که همه زندگی شان سرشار از گزافه گویی های آرمانگرایانه و عاشقانه است، اما وقتی نوبت «واقعیت» فرا می رسد جرأت انجام هیچ کاری را ندارند. بله! حالا پس از نزدیک به هفت سال باید اقرار کنم اگر چیزی از سرانجام آن دیدار نخست می دانستم از انجام اش طفره می رفتم. چرا که من هم گزافه گو و بزدل و ترسویی هستم مثل همه آنهای دیگری که ژاله در گفتگوی آخرمان بهم گفت از دست آنها تبعبد خودخواسته ای را اختیار کرده. و این واقعیت آنقدر برایم تکان دهنده است که اگر می توانستم همان هفت سال قبل، از مواجهه با آن شکوه بخصوص و استتثنایی، آن حساسیت تیزشده نسبت به نویدهای زندگی، و آن آمادگی رمانتیکی که نظیرش را تا به حال در هیچکس ندیده ام و به احتمال زیاد در آینده هم نخواهم دید، پرهیزمی کردم.
*********
جواهری پرستیدنی که آن سالها تازه مدیر بخش انگلیسی شبک سحرشده بود -که هر چه دارم از اوست و امیدوارم تا ابد پاینده بماند- موجبات آشنایی من و ژاله را فراهم کرد: نادر شهپر راد. آن سالها من مجموعه ای درباره سینمای ایران برای آن شبکه می ساختم و راد پیشنهاد کرد از ژاله کاظمی دعوت کنم تا عهده دار مدیریت دوبلاژ فیلمهایی بشود که ما در آن مجموعه تلویزیونی از آنها صحبت می کردیم... و اینطور بود که ژاله کاظمی را دیدم؛ در آخرین دوره خوب زندگی اش. به نظرم این خودستایی مشمئزکننده ایست، اما فکرمی کنم من آخرین نفری بودم که ژاله او را شایسته راه دادن به درون زندگی اش –در محدوده ای که همواره خودش تعیین می کرد- دانست بله! من در زندگی پرفرازوفرود و عمیقاً اخلاقگرایانه ژاله نفر آخر بودم. نه اینکه ژاله زندگی شلوغی داشته باشد، که اتفاقاً در طول عمرش و در پرهیاهوترین دوره ها هم همیشه تنهابود؛ بلکه به این معنی که -درست یاغلط- من آخرین آدمی بودم که ژاله فکر کرد می تواند به او اعتماد کند. به نظرم البته این نکته تأسف باری است و نمی دانم گناه اش متوجه کیست اما ژاله پس از آن سالها هرگز به کسی اعتماد نکرد. علیرغم اینکه حتی خود من چندین بار، و البته به تلویح سعی کردم موجبات اطمینان بیشتری را میان او و دنیای اطرافش پدید بیاورم اما وقتی به پشت سرم نگاه می کردم متوجه می شدم من همچنان آخرین نفر این صف هستم. بله! هنوز هم در انتهای این صف هستم و ظاهراً تا ابد همین جا خواهم ماند. این برای من نکته ای نه آزاردهنده بلکه حتی آمیخته با تفاخراست. حالا پس ازمرگ اش هم، همچنان فکرمی کنم - آنطورکه اسکات فیتزجرالد درباره کشورش می نویسد- ژاله کاظمی تاریخ همه آرزوهاست، یک رویای انسانی؛ و اگرمن در انتهای این صف هم به ژاله کاظمی رسیده باشم، همان نیز برای خود جایی در صف پیشگامان است.
****
«یادت باشد هر وقت خواستی درباره ژاله کاظمی چیزی بنویسی درباره سه هنری که او ادعا می کرد در وجودش هستند (دوبله، نقاشی، مجری گری) چیزی ننویسی. هنر بزرگ او را نمایان کن. هنری که در کمال شگفتی اتفاقاً همیشه از هر اشاره ای به آن طفره می رفت. بی پرده بگویم. ژاله کاظمی یک دوبلور درجه اول، یک مجری بی نظیر، و یک نقاش خوب بود. درست یا غلط همیشه به این سه هنر مباهات می کرد. در حالی که هنر اصلی او، والاترین و بزرگترین موهبتی که خدا به او داد چیز دیگری بود: زندگی اش.»
یک توصیه خصوصی به نگارنده درباره ژاله کاظمی.
در سال 1340 در18 سالگی ازدواج کرد. ازدواجی که بیش از شش ماه دوام نیاورد.همسر اولش که تحصیلکرده حقوق در فرانسه بود و از بستگان روح الله خالقی آهنگساز بزرگ، یکی از نامداران سینمای فارسی پیش از انقلاب بود. به دلائلی که به نظرم هرگز قابل قبول نیامد ژاله ابداً مایل نبود به نام همسر اول اش اشاره ای بشود. کمی مانده به مرگ اش باز بهم تأکید کرد «اگه خواستی از کسی اسم ببری به [...] اشاره ای نکن. بهش مفتخرنیستم.» ژاله کاظمی در آن سالها با یکی از سلاطین سینمای ایران ازدواج کرد و به نظرم –هر چند در مقام داوری در این مورد نباید شایسته باشم - تنها عشقی که در زندگی 61 ساله اش نثار او شد از جانب همین فیلمسازبود. «من در فیلمهای او جای فروزان و پوران شاپوری و... حرف می زدم. مادرم با این ازدواج مخالف بود اما [...] دست بردار نبود. هر استودیویی که می رفتم می آمد دنبالم و فقط نگاه ام می کرد.» بالاخره ژاله به این ازدواج تن داد. وارد یک زندگی رویایی شد. مثل همان سینما. یک زندگی با آشپز و ندیمه و نوکر. اما این ازدواج به دلائلی که نیاز به طرح آن نیست بیش از شش ماه دوام نیاورد. ژاله نه تنها مهریه، که جهیزیه اش را هم بخشید. چمدان اش را روح الله و دخترش گلنوش خالقی -که تا آخرین روزهای زندگی ژاله دوست او بود- بستند و ژاله برای ابد آن خانه را ترک کرد. «[...] سه ماه دنبالم بود. با چشمهای اشکبار.» حدود یک سال و نیم بعد ژاله کاظمی با ایرج گرگین قرار ازدواج گذاشت. سالهایی که تا مدیریت گرگین بر شبکه دوم تلویزیون فاصله بسیار داشت. او در «تهران نو» زندگی می کرد و عهده دارمخارج خانواده پدری اش نیزبود. «وقتی [...] شنید که قرار است من با گرگین ازدواج کنم. بهم تلفن زد و گریه کرد و گفت برگرد! خانه منتظر توست» اما ژاله هرگز به آن خانه برنگشت.
سال 1342 ژاله با ایرج گرگین ازدواج کرد اما این ازدواج هم چندان دوامی نیاورد. سال 1345 در حالی که پسری به نام «افشین» ثمره این ازدواج بود، ژاله کاظمی از ایرج گرگین جدا شد. از همین سالهاست که دوران طلایی زندگی ژاله آغاز می شود. ازسویی اعتلاء در کار دوبله با نقش های طلایی، و همزمانی با دوران اعتلا گرفتن دوبله فارسی: الیزابت تیلورها: انعکاس در چشمان طلایی، چه کسی از ویرجینیاوولف می ترسد؟، هتل بین المللی. سوفیا لورن ها: عربسک، دو زن، دیروز، امروز، فردا. جولی کریستی ها:دکتر ژیواگو، دارلینگ، پتولیا، دور از اجتماع خشمگین. جووان وودواردها: تابستان گرمِ طولانی، نگاهی ازتراس، رقاصه استریپ تیز، راشل راشل و... از سوی دیگر از همین سالها حضور بسیارموفق ژاله در برنامه تلویزیونی «شما و تلویزیون» آغاز می شود. برنامه ای که بیش از ده سال ادامه دارد و در کنار آن ژاله اجراهای موفق دیگری را در برنامه های دیگری با موضوع ادبیات و هنرانجام می دهد. اما در تمام این سالها ژاله کاظمی همان زن «تنها»یی است که بود. البته او هرگز سعی نکرد از این احساس نوعی ژست روشنفکری بسازد، مثل برخی فیلمسازان زن این سالها تظاهر به افسردگی کند، یا به نوعی با رفتارش وانمود کند که جامعه اطراف اش او را درک نمی کند. نه! او بسیار قوی تر و مغرورتر از این بود که اجازه بدهد جامعه اطراف اش تصوری خلاف عرف رایج درباره اش داشته باشند. نه تنها در آن سالها بلکه حتی در چهار -پنج سال اخیر هم که او سخت ترین دوره زندگی اش را می گذراند، و به شدت آسیب پذیر شده بود هرگز و هرگز اجازه نداد کسی تصورآسیب پذیری او را حتی به مخیله راه دهد. برعکس همواره باشکوه و قدرتی که تنها می شد در وجود او پیدایش کرد، در برابر هر واکنشی که ممکن بود به، نه حتی ترحم که همدردی تلقی شود می ایستاد. فکرمی کنم ریشه این رفتار ژاله را باید در سالهای کودکی اش جستجوکرد. سالهایی که او از مادر- و نیز پدرش- دور افتاد و در کرانه ای دوردست در جنوب ایران یاد گرفت به هیچکس متکی نباشد و روی پای خودش بایستد. همین دوران مهم بود که کانون عاطفی او را در زندگی، مادرش قرار داد. مادری که تا پایان عمرش، همواره حضور بسیارموءثری در زندگی ژاله داشت: ژاله به خاطر مخالفت جدی او، در آخرین مرحله نقش فخرالنساء جوان در شازده احتجاب بهمن فرمان آرا را رد کرد. و نیز به خاطر او پس از یک دهه اقامت در امریکا به ایران بازگشت. او هرگز فریب زرق و برق و تجمل اطراف اش را نخورد و به هیچ چیزغیرمعنوی دل خوش نکرد. امیرعباس هویدا نخست وزیر وقت، تنها با او مصاحبه می کرد و همینطور فرح پهلوی. جزو آن تعداد آدمهای بخصوصی بود که روز تولدش از دفتر نخست وزیر کوهی ارکیده برایش ارسال می کردند و کارت تبریکی که شخص هویدا امضایش کرده بود «تاریخ تولدم را از مدیرعامل وقت تلویزیون پرسیده بود». و نیز یکی از پانصد نفری بود که شب عید از دفتر نخست وزیری خاویار و شکلات فرانسوی برایش می آمد و باز با امضای شخص نخست وزیر.
با این همه هیچ یک از اینها نتوانست تلخی و تنهایی را از وجود این زن بگیرد. چیزی که تا آخرین لحظه زندگی هم با او بود. نه! ژاله هیچ وقت رایحه «خوشبختی» را استشمام نکرد. پیش ازانقلاب برای ادامه تحصیلات به امریکا رفت و حدود یک دهه آنجا ماند. فوق لیسانس تعلیم و تربیت را گرفت و هرگز پیشنهاد همکاری با هیچ رادیوی خارج از ایران را نپذیرفت. مدتی در یک موزه به عنوان راهنما کارمی کرد. (وقتی به سارا برخورد با اشتیاق گفت در امریکا وقتی در موزه کار می کرده بجای «زهرا»، «سارا» خطاب اش می کرده اند. چون در عین حال که به نام واقعی اش نزدیک بوده، حسی ازیک نام آشنا را هم به آنها منتقل می کرده). درتمام سالهای اقامت در خارج پرپر می زد که به ایران برگردد. اما مادرش در ایران مانع می شد. «می گفت: اگه برگردی اینجا تکه تکه ات می کنند [؟!] اما یک روزتاب نیاوردم و به خودم گفتم هر چه بادا باد! و برگشتم ایران. هیچ کس نه جلویم را گرفت، نه چیزی ازم پرسید» در سال 1365 به ایران بازگشت. دوبله را با صحبت بجای شهلا میربختیار در سریال تلویزیونی پائیز صحرا از سرگرفت. همان وقتها آشنای دیرینه اش مسعود کیمیایی او را دید و صحبت و حرف انداخت از زندگی، و پیشنهاد که ژاله با یکی از دوستان قدیم او که می شناسدش و چنین و چنان است ازدواج کند. و به این ترتیب بود که در سال 1367 ژاله کاظمی برای سومین و آخرین مرتبه ازدواج کرد. مسعود کیمیایی به عنوان «شاهد» در مراسم عقد حضور داشت. در آن زمان ژاله کاظمی نمی توانست حدس بزند که -شاید برای اولین مرتبه در زندگی اش- وارد چه بازی تلخی شده. بله! ازدواج آخر ژاله تا سال 1379 ادامه داشت اما بازی تلخی که ژاله واردش شده عملاً سال 1375 تمام شده بود.
*****
از مدتها پیش منتظر مرگ اش بودم. از یک سال پیش به طرز فزاینده ای این فکر در ذهنم ریشه دوانده بود که ژاله به زودی خواهد مرد. حتی جمله های ابتدای مطلبی را که با خودم قرار گذاشته بودم درباره اش بنویسم همواره در ذهنم مرورمی کردم. و چند ماه قبل نتوانستم جلوی خودم را بگیرم بهش گفتم که فکرمی کنم او به زودی خواهد مرد. بهم گفت «اگر امشب بمیرم از خدا ممنونم. چون هیچ چیز را برایم کم نگذاشت. بالاترین نقطه و پائین ترین نقطه» می گفت که آماده مرگ است اما من فکرمی کردم به طرزمعصومانه ای دروغ می گوید. و دروغ می گفت. با چنان شور و سرخوشی از واشنگتن بهم زنگ زد و خودش را آماده کرده بود برای زندگی جدید، که حماقت بود بشود درباره او به مرگ فکر کرد... برخلاف پرت و پلایی که روزنامه ها نوشتند که ژاله برای معالجه و مداوا به امریکا رفته باید با اطمینان بگویم که ژاله هیچ چیز از بیماری اش نمی دانست. او آدمی به شدت مقرراتی بود و در حیطه کاری، بسیار سختگیر. اما تودار نبود. دست کم با چند نفری که امین اش بودند اینطور بود. نه تنها آدم مورد اعتماد و اطمینان او در دوبله یعنی ابوالحسن تهـامـی نـژاد چـیــزی از بیمـاری ژالـه نمی دانسـت. بلـکه فـریـده مـحـمـدی (بانـو اعـلـم)، مـحـرم راز ژاله هم هیـچ اطلاعـی از ایـن موضـوع نداشــت. «شـهـلا» دوسـت قدیـمـی ژالـه که میزبان او در واشینگتن بود هم از بیماری ژاله بی اطلاع بود و احتمالاً مهمتر از همه اینکه قدیمی ترین و صمیمی ترین دوست ژاله، پنه لوپه کرافورد که ساکن میشیگان امریکاست هم از بیماری ژاله بی اطلاع بود.[1] بله! من با مرگ اندیشی همیشگی ام منتظرمرگ اش بودم در حالی که نه من، نه ژاله و نه هیچ یک از دوستان ژاله، هیچ کدام هیچ چیز از بیماری ژاله نمی دانستیم. تقریباً روی این کره خاکی همه از بیماری وخیم ژاله کاظمی بی اطلاع بودند. و این فرصتی بود تا بیماری در تن اش ریشه بدواند و در غیر قابل پیش بینی ترین روزها او را به ملاقات مرگ ببرد.
*****
مجلات و روزنامه های خارج از کشور، ازدواج سوم ژاله را در سطح نسبتاً وسیعی بازتاب دادند. عنوانهایی مثل «ژاله کاظمی با [...] محقق و نویسنده ازدواج کرد» با تصاویری از ژاله که روبانی خوش رنگ به سر بسته بود و در کنار «استاد» در آن خانه «نود و نه جریبی ییلاق مانند» که «بر فراز تپه» زعفرانیه -حتماً مشرف بر پنج خیابان اصلی شمیران!- آرمیده بود مزین شده بودند. حتما ًژاله کاظمی ته دل اش احساس خوشبختی می کرد که از میان خیل زائران ادبی، توانسته بود از این «تپه» بالا برود و به زیارت «استاد» نائل شود. ژاله توانسته بود از حصار بلند آن خانه نفرین شده بالا برود، خانه ای که «دروازه اش به روی کمتر کسی گشوده شده است»
شهریار بی بدیل عالم دوبله فارسی سید ابوالحسن تهامی نژاد که همواره فرد مورد اعتماد ژاله در دوبله بود، توانست از پس مهمی برای ژاله برآید. به شکلی که ژاله از او«حمایت» کند: تهامی که گوینده یک برنامه تلویزیونی درباره سینما بود، برای سفری به خارج از کشور می رفت. او از ژاله خواست در طول سفرش به جای او گویندگی متن این برنامه را عهده دار شود و ژاله پذیرفت چرا که در این شکل او از تهامی نژاد «حمایت» می کرد. و این چنین شد که ژاله با گویندگی این برنامه توانست بخشی از «فریاد»ش نسبت به جهان پیرامون را به گوش اطرافیان اش برساند. تهامی نژاد از سفر بازگشت اما با مناعت طبع استثنایی اش هرگز با ژاله تماس نگرفت. اندکی پس از بازگشت اش، ژاله از آمدن او خبردار شد و تماس گرفت تا تهامی نژاد به برنامه برگردد. اما شهریار هرگز زیر بار نرفت. و ژاله برنامه را ادامه داد. گذشت زمان ثابت کرد ژاله حق داشت که مصرعی از صائب تبریزی را «فلسفه کار و زندگی و حیات» قرار دهد: «چو رسی به طور سینا اَرِنی نگفته بگذر که نیارزد این تمنا به جواب لن ترینی»[7] چون اندک زمانی بعد، درست وقتی که برنامه با صدای ژاله جا افتاده بود، تهیه کننده برنامه با بلاهتی غیر قابل وصف و به شکلی غیر منتظره، همسرش را جایگزین ژاله نمود! اما آش آنقدر شور بود که صدای آشپز هم درآمد! کوتاه زمانی بعد بهش زنگ زدند و با توجیهاتی دوباره از او تقاضا کردند تا به برنامه بازگردد. ژاله مردد بود که چه واکنشی در برابر این فرودستی ریاکارانه از خودش نشان دهد. من بهش توصیه کردم حتما ًبه برنامه بازگردد چون تصورمی کردم به لحاظ روحی حضورش بهتر است. و ژاله به برنامه بازگشت.
... حالا که به گذشته ها نگاه می کنم به نظرم چه ساده لوح بودم که فکر می کردم مشکل ژاله کار یا زندگی خصوصی است. نه! او درگیر یک سرگردانی جبری شده بود. چیزی که «او» دقیقاً دریافته بودش و مکررا ًبه من گوشزدش می کرد و می خواست که به ژاله متذکر بشومش. اما من هیچ به ژاله نمی گفتم. گذشت زمان صحت حرفهای «او» را به شکل وحشتناکی ثابت کرد. چرا که دست کم این اواخرهمه چیز برای ژاله حل شده بود. هم مدیر واحد دوبلاژ رسماً از او دعوت کرده بود، هم ژاله گوینده ثابت یک برنامه تلویزیونی شده بود، هم اتفاقات خوبی در حوزه دوبله برایش افتاده بود که گویندگی به جای کتی جورادو در دوبله جدید ماجرای نیمروز و نیز مدیریت دوبلاژ فیلم ساعتها از جمله آنها قابل اشاره هستند. و هم پیشنهادات متنوعی در زمینه های کار پیش رویش داشت. (از تیزر تیلیغاتی تلویزیون سونی گرفته تا پیشنهاد مدیریت دوبلاژ آثار سینمایی مهم). در واقع همه چیز برای او حل شده بود. جهان پیرامون اش چه در حوزه کاری و چه در روابط اجتماعی خودش را آماده تکریم او کرده بود. اما ژاله بی قرار شده بود. ساحره بزرگی، سحری برایش ساخته بود که ژاله باطل السحرش را نمی دانست.
*****
بله! در حالی که زندگی ژاله کاظمی در سالهای اخیر از بی سروصداترین دوره های زندگی اش بود، اما به طرزی استثنایی از کیفیتی رمز و راز گونه برخوردار بود که تنها گذشت زمان می تواند غبار ابهام را از آن بزداید. هنگامی که روزهای آخر درباره علی معلم از من پرسید حدس زدم تصمیم گرفته بخشی از پرده برداری از رازهای زندگی اش را به ما واگذار کند. البته این اواخر قرار بود من و علی معلم مصاحبه ای طولانی و مفصل با او داشته باشیم. ژاله شرایط اش در مورد عکسهایی که قرار بود از او گرفته شود را به من گفت و من بهش اطمینان خاطر دادم که مراقب اسطوره او هستیم. اما در آخرین لحظات بهانه ای تراشیدم و قرار مصاحبه را به «وقت دیگر» موکول کردم. «وقت»ی که حس می کردم زمانی نخواهد بود مگر هنگام مرگ ژاله. بله من مایل به این مصاحبه نبودم چون می خواستم اسطوره ژاله در زمان بهتری مطرح شود، زمانی که وقت ملاقات ژاله با مرگ بود... وقتی خواست دم آخر، پیش از رفتن اش مرا ببیند، فقط نمی خواست خداحافظی کند، بلکه از مـن خواســت حـالا کــه بـرخـلاف میـل اش و بـا دلـتـنـگـی و حـزن فـراوان ایـران را تـرک می کند، من قصه گوی دلتنگی و ملال و رنج او در سالهای آخر باشم و می خواست مطمئن شود علی معلم، همراه این روایت تلخ و پر رمز و راز هست. حتی عنوان مقاله را خودش انتخاب کرد: «من خودم، خود را تبعید می کنم» وقتی در گفتگوی تلفنی آخرش این جمله را تکرار کرد، دانستم اصرار دارد که همین عنوان این نوشته باشد. (عنوان موردعلاقه من عنوان دیگری بود: «سفری از دل فیلمفارسی به قلب عقده سالینجر»...از واشنگتن با شور و سرزندگی فراوان بهم زنگ زد و درباره این نوشته پرسید. گفتم که قرار است در شماره نوروز چاپ شود. اما اصلاً شروع به نوشتن نکردم! در ذهن ام بخش های مختلف نوشته را مرور می کردم اما دست به نوشتن نبردم! با مرگ اندیشی ذاتی ام منتظر مرگ اش بودم! ته دل ام حس می کردم که ژاله کاظمی خیلی زودتر از آنچه فکرش را می کنم خواهد مرد و آنگاه من بار سنگینی را که او نه تنها در این چهار سال و نیم اخیر، بلکه در تمام عمرش به دوش کشید، از دوشش برخواهم داشت. و درست زمانی که دست به نوشتن بردم خبر آمد که ژاله مرده! حالا او آسوده است، صلیب رنج از دوشش برداشته شده و من به یاد می آورم در آخرین گفتگوی تلفنی وقتی از واشنگتن با من تماس گرفت، پرسید خط کلی نوشته ام درباره چیست؟ بهش گفتم این که ژاله سه هنرمهم داشت: دوبله، مجری گری و نقاشی؛اما هنر بزرگ او، همان چیزی است که در طول زندگی اش همواره از اشاره به آن طفره رفت و نخواست صحبتی از آن بکند: زندگی اش! ژاله سکوت کرد. پشت خط، در آن سوی دنیا داشت گریه می کرد. گریه ای از سر شوق. می دانم از این پس هرگز با رنج نخواهد گریست؛ که اگر در هر جایی از عالم پروردگار گریه کند، گریه اش همواره با شوق خواهد بود. روان اش شاد.ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
شکافتن بدنه یک هواپیمای روسی به هنگام بلند شدن از زمین در سیبری منجر به فروریختن چند تن شمش طلا و نقره بر روی باند فرودگاه شد.
جای تعجب نیست که این رویداد بسیاری را در فرودگاه یاکوتسک سیبری شگفتزده کرد هر چند ساعتی بعد ماموران اعلام کردند همه شمشهای ریخته شده روی باند جمعآوری شده است.
آن طور که گزارش شده حدود ۲۰۰ شمش در هنگام برخاستن هوایپما از بدنه شکافته شده آن بیرون افتاده بوده که برخی از آنها ۲۰ کیلوگرم وزن داشته است.
سخنگوی معدن کانادایی که مالک این محموله بوده به خبرگزاری اینترفکس روسیه گفته عملیات جمعآوری شمشها با موفقیت به پایان رسیده است.
همزمان پلیس سیبری اعلام کرده تحقیقات در زمینه چگونگی وقوع این حادثه را آغاز کرده است.ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
کشف یک محموله مواد مخدر از داخل لاستیک کامیون
16.مارس۲۰۱۸.پلیس مبارزه با مواد مخدر استان هرات نزدیک به 27 کیلوگرام مواد مخدر را کشف و یک تن را درارتباط به قاچاق بازداشت کرده است.
عبدالاحد ولی زاده سخنگوی پلیس هرات میگوید که این مواد شامل 26 کیلو و 900 گرام هروئین است و در داخل لاستیک کامیون به گونه ء ماهرانه ای جاسازی شده بود که از مسیر شاهراه هرات – اسلام قلعه کشف و بدست آمده است.
وی میگوید که در پیوند با این قضیه رانندهء مکامیون که از بومیان استان هرات میباشد بازداشت شده است.
گفته میشود که این کامیون مستقیما به سوی کشور ایران در حرکت بوده است.ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
برج ایفل پاریس به افتخار حقوق زنان و به منظور ترویج یک جنبش فرانسوی علیه آزار جنسی مشابه جنبش «تایمز آپ» یا «دیگر بس است» آمریکا، نورانی می شود.
پیام Maintenant On Agit یا «حالا ما عمل می کنیم» پیش از روز بین المللی زنان (پنجشنبه)، تمام عصر چهارشنبه روی این بنای یاد بود به نمایش گذاشته خواهد شد.
«فرانسوا نیسن» وزیر فرهنگ فرانسه و «ان ایدالگو» شهردار پاریس، قرار است در یک مراسم کوتاه در کنار اعضای انجمن حقوق زنان برای حمایت از این جنبش سخنرانی کنند.ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
بمباران درسدن در جنگ جهانی دوم
درسدن پس از بمباران
بمباران درسدن حملهای به شهر درسدن، مرکز ایالت زاکسن آلمان بود که در واپسین ماههای جنگ جهانی دوم در جبهه اروپا به وقوع پیوست. در چهار یورش بین ۱۳ تا ۱۵ فوریه ۱۹۴۵، ۷۲۲ بمب افکن نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا و ۵۲۷ بمب افکن نیروهای هوایی ایالات متحده بیش از ۳٫۹۰۰ تن بمب انفجاری قوی و بمبهای آتشزا (بمبهای بشکهای و فسفری) را بر این شهر فرو ریختندطوفان آتش ناشی از آن پانزده مایل مربع (۳۹ کیلومتر مربع) از مرکز شهر را نابود کرد. بین ۲۲٬۰۰۰ تا ۲۵٬۰۰۰ نفر کشته شدند. البته این اولین شهری نبود که به این شیوه بمباران شد بلکه قبل از آن شهرهای دیگر از جمله هامبورگ و چندین شهر دیگر به این گونه مورد بمباران قرار گرفتند. در این بمباران هدف این بود که با بمبهای فسفری شهر را به آتش بکشند و مردم را زنده زنده بسوزانند.
پس از جنگ، بحث در خصوص موجه بودن یا نبودن حملات باعث شده بمباران یکی از موضوعات اخلاقی بود که بسیار محل مباحثه بود. این حادثه پس از آن بسیار مورد بحث و اختلاف نظر بودهاست
در این بمباران شهر تاریخی درسدن که پایتخت ایالت زاکسن آلمان و معروف به «فلورانس بر کرانه الب» بود بکلی ویران شد و شمار زیادی از مردم غیرنظامی در آن کشته شدند. شمار کشتگان غیرنظامی بین ۱۲۰۰۰ تا ۴۰۰۰۰ تخمین زده شدهاست، البته بسیاری از جمله کرت وانهگت که از نزدیک شاهد بمباران درسدن بوده آمار کشتهها رادر کتاب سلاخخانه شماره پنج ۱۳۴۰۰۰ نفر ذکر کردهاستیک گزارش نیروی هوای آمریکا در سال ۱۹۵۳ از عملیات به عنوان بمباران توجیه شدهٔ یک هدف نظامی و صنعتی، که ۱۱۰ کارخانه و ۵۰۰۰۰ کارگر را در پشتیبانی از اقدامات نظامی آلمان در خود جای داده بود، توجیه کرد. برخلاف این، پژوهشگران متعدد این گونه استدلال کردهاند که زیرساختهای مخابراتی، پلها و مناطق وسیع صنعتی خارج از شهر هیچیک به طور کامل هدف قرار نگرفتنداین طور استدلال شده که درسدن یک مرکز مهم تاریخی و فرهنگی و بدون اهمیت نظامی یا با اهمیت نظامی کم بود، و حملات بمباران مناطق بدون هیچ فرقی بین نظامی بودن یا نبودن آنها و بی هیچ تناسبی با اهداف نظامی بود.تا نسخه ۱۹۵۸ دانشنامه بریتانیکا هیچ ارجاعی به بمباران درسدن در مدخل مربوط به این شهر نکرده بود. (بسیاری از این اجساد بر اثر دمای بسیار بالای آتش سوزی در حالی جان دادند که لباسهایشان سالم باقی مانده اما اعضای بدنشان بر اثر حرارت غیرمستقیم سوخته و به خاکستر تبدیل شده است، این حالت برای گروهی پیش آمد که در پناهگاه ها قرار داشتند.)
شهر درسدن با سابقه تاریخی خود عمدتاً شامل ساختمانهای زیبایی بود که با سبکهای معماری گوتیک و باروک ساخته شده بودند و به منظور جلوگیری از آسیب این بناها و حفظ فضای سنتی شهر اکثر کارخانهها در حومه شهر ساخته میشدند. بخش عظیمی از این بناهای زیبای تاریخی درسدن بر اثر بمباران متفقین نابود شدند. در مناطق مرکزی شهر حدود ۷۰۰ آپارتمان، تعداد زیادی مغازه و واحدهای مسکونی بطور کامل نابود گردید.
حملات
پیکر زغال شدهٔ یک زن در پناهگاه حملات هوایی
هزاران هواپیمای متفقین با انداختن بمبهایی که در مجموع به اندازه ۲۰ هزار تن تی ان تی روی مرکز شهر درسدن در آلمان ریختند. در مورد میزان تلفات این بمباران آمارهای مختلفی از ۲۰ هزار نفر تا ۵۰۰ هزار نفر اعلام میشود. بمبارانها حداقل ۱۲ هزار خانه را ویران کرد و هزاران نفر از کسانی که در پناه گاهها بودند هم کشته شدند. نکته مهم این بود که هزاران نفر از قربانیان نه بر اثر ترکش بمبها، که بر اثر خفگی مردند. آن چنان روی درسدن بمب ریخته میشد که بمبها اکسیژن شهر را مصرف کرده بودند و در همان چند دقیقهای که طول کشید تا باد اکسیژن تازه بیاورد، همه خفه شدند.
پاسخهای سیاسی زمان جنگ
آلمان
گزارش شدهاست که یوزف گوبلز، وزیر رایش برای پروپاگاندا و روشنگری مردم، ۲۰ دقیقه به شدت گریست.پس از آن او حملهٔ شدیدی به هرمان گورینگفرماندهٔ نیروی هوایی آلمان و وزیر هوانوردی کرد و گفت: اگر قدرت آن را داشتم قبل از دادگاه او را دار میزدم.
نمایی از شهر درسدن در ۱۹۱۰
بریتانیا
مسئولیت کامل بمباران بر عهدهوینستون چرچیل نخست وزیر بریتانیاست گرچه او بعداً سعی کرد از آن فاصله بگیرد.
گفته شده که این حملات، اولین بار بود که مردم کشورهای متفق از نیروهای خود در مورد اقدامات آنان برای شکست آلمان انتقاد کردند
بیش از نود درصد شهر در اثر بمباران ویران شد.
ادعاهای جنایت جنگی
گونتر گراس نویسندهٔ آلمانی این واقعه را یک جنایت جنگی خواندهاست. یورگن گانسل رهبر حزب انپد دست راستیترین حزب آلمان، این واقعه را یک کشتار جمعی خواندهاست.
پیامدها
در بریتانیا ملکه مادر از بنای یادبود مردی که حملات درسدن را رهبری کرد پرده برداری کرد. سالها پس از این واقعه در سفر ملکه الیزابت دوم به این شهر ۳۵۰۰۰ نفر از مردم درسدن علیه او تظاهرات کردند.
تأثیر در فرهنگ مردم
رمان سلاخخانه شماره پنج (۱۹۶۹) نوشتهٔ کرت وانهگت نویسنده معاصر آمریکایی بر اساس تجربهٔ شخصی او به عنوان یک اسیر جنگی در درسدن بود.در این کتاب داستان اسرای آمریکایی روایت میشود که در زمان بمباران درسدن در یک سلّاخ خانه در زیر زمین گرفتار هستند و هنگامی که نجات مییابند، جز ویرانی چیزی نمیبینند.ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
کیفر آزردن پدر و مادر چیست
عقوق والدین امری خطرناک است که باید به شدت از آن پرهیز کرد چرا که دارای آثار وضعی بر زندگی انسان است
عقوق والدین امری خطرناک است که باید به شدت از آن پرهیز کرد؛ چرا که دارای آثار وضعی بر زندگی انسان است. البته پدر و مادری که موجب شوند فرزند سر بر طغیان بردارد و موجبات عقوق خویش را فراهم آورد، از گرفتاری در امان نیستند؛ چرا که آنان نیز وظیفهای خطیر در قبال فرزندان خویش دارند. ولی وقتی شرایط قابل تغییر نیست، فرزندان که نوعاً از اعصاب قویتری برخوردارند، باید به گونهای رفتار نمایند که خدای ناکرده موجبات ناراحتی و نارضایتی واقعی والدین را فراهم نیاورند.
● معنای عاق والدین
عاق والدین (خشم آوردن و دل شکستن و آزردن خاطر پدر و مادر) از گناهان کبیره و سبب بدبختی انسان در دنیا و آخرت است که موجب کوتاهی عمر و تلخ و سخت شدن زندگی بر انسان و فقر و پریشانی انسان میشود و در آیات و روایات از این کار مذمت شده و بدترین نوع قطع رحم است.علامه مجلسی در شرح کتاب اصول کافی درباره معنای عاق والدین مینویسد: «عقوق والدین به این است که فرزند، حرمت آن ها را رعایت نکند و بی ادبی نماید و آن ها را به سبب گفتاری یا رفتاری برنجاند و آزار و اذیت کند و در چیزهایی که منع شرعی و عقلی ندارد، از آن ها نافرمانی کند؛ چه این که در بیان امام صادق علیهالسلام آمده است که کمترین ناسپاسی والدین، گفتن «اُف» است. نگاه تند به پدر و مادر، محزون ساختن آن ها و ترک وظایف حتمی در قبال آن ها مثل برآورده نساختن نیازهای مالی والدین در صورت نیاز نیز از موارد عاق شدن فرزندان معرفی شده است.به بیانی هر کاری که موجب ایذا و اذیت والدین گردد، به معنای عاقّ والدین است، مگر در مواردی که تکلیف واجب یا حرامی باشد و به انسان دستور مخالفت با آن را بدهند (اسفتائات از حضرت آیة الله مکارم شیرازی دامَت بَرَکاتُه)
● وظایف فرزندان نسبت به والدین
قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیهالسلام): إِنَّ لِلْوَلَدِ عَلَی الْوَالِدِ حَقّاً وَ إِنَّ لِلْوَالِدِ عَلَی الْوَلَدِ حَقّاً فَحَقُّ الْوَالِدِ عَلَی الْوَلَدِ أَنْ یطِیعَهُ فِی کلِّ شَیءٍ إِلَّا فِی مَعْصِیةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ حَقُّ الْوَلَدِ عَلَی الْوَالِدِ أَنْ یحَسِّنَ اسْمَهُ وَ یحَسِّنَ أَدَبَهُ وَ یعَلِّمَهُ الْقُرْآن (نهجالبلاغه، حکمت ۳۹۹)همانا فرزند را به پدر و پدر را به فرزند حقّی است. حق پدر بر فرزند این است که فرزند در همه چیز جز نافرمانی خدا، از پدر اطاعت کند و حق فرزند بر پدر آن که نام نیکو بر فرزند نهد، خوب تربیتش کند و او را قرآن بیاموزد. (نهج البلاغة-ترجمه دشتی، ص: ۷۲۷)
● برّ ونیکی به والدین
در روایتی از امام صادق علیهالسلام میخوانیم:بِرُّ الْوَالِدَینِ وَاجِبٌ فَإِنْ کَانَا مُشْرِکَینِ فَلا تُطِعْهُما وَ لَا غَیرَهُمَا فِی الْمَعْصِیةِ فَإِنَّهُ لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیةِ الْخَالِق (الخصال ج۲ ۶۰۸)نیکی رسانیدن به پدر و مادر واجب است و هر گاه مشرک باشند نه ایشان را و نه دیگری را در معصیت خدا فرمان برداری مکن چون برای مردم در مورد گناهکاری خدا فرمان برداری نیست (خصال-ترجمه مدرس گیلانی، ج۲، ص: ۲۳۴)
● احسان چیست؟
عَنْ أَبِی وَلَّادٍ الْحَنَّاطِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً (بقره-۸۳) مَا هَذَا الْإِحْسَانُ فَقَالَ: الْإِحْسَانُ أَنْ تُحْسِنَ ُحْبَتَهُمَا وَ أَنْ لَا تُکلِّفَهُمَا أَنْ یسْأَلَاک شَیئاً مِمَّا یحْتَاجَانِ إِلَیهِ وَ إِنْ کانَا مُسْتَغْنِیینِ کافی، ج ۲، ص ۱۵۸) امام صادق (علیهالسلام) فرمود: احسانِ به والدین این است که وقتی چیزی از تو میخواهند آنها را به زحمت نیندازی؛ گرچه بینیاز هستند، حاجت آنان را برآور.
● آثار احسان به والدین
احسان به والدین آثار متعددی داردکه ما در اینجا چند نمونه از احادیثی در این زمینه را ذکر میکنیم:احسان به والدین بالاترین مصداق صله رحم است و عمر را طولانی میکند. (بحار الأنوار، ج ۷۴، ص ۸۰)در روایتی از امام صادق علیهالسلام میخوانیم: بَرُّوا آبَاءَکُمْ یبَرَّکُمْ أَبْنَاکُم(أمالی الصدوق ص ۲۸۸)نیکی کنید با پدرانتان تا بشما نیکی کنند پسرانتان. وسعتِ رزق و روزی و آسان شدنِ سکراتِ مرگ از آثار احسان به والدین است (امالی شیخ صدوق- ترجمه کمرهای متن ۲۸۸) بعضی ها فکر میکنند که عاق والدین یعنی اینکه حتما پدر و مادر نفرین بکنند تا مورد عاق والدین واقع بشوند ولی نمی دانند که بسیاری از مشکلات زندگیشان به خاطر عاق بودنشان است.امیرالمومنین علیهالسلام میفرمایند: هرکس پدر و مادر خود را غمگین کند عاق والدین است.
● عاق والدین قابل بخشش است
گناه عاق والدین مانند گناهان دیگر قابل بخشش است. اگر والدین زنده هستند، میتوان با عذرخواهی و احسان، گناه گذشته را جبران کرد و اگر از دنیا رفتهاند، با طلب مغفرت و دادن خیرات و صدقات میتوان رضایت آنها را جلب کرد. در این صورت اثر وضعی گناه از بین خواهد رفت.
● اثرات و کیفر عاق والدین
قطع ارتباط یا برخورد خشم آلود با ارحام و خویشان به خصوص پدر و مادر کمترین اثرش در دنیا این است که باعث فقر شدید و گرفتار شدن به اذیت اشرار، کوتاه شدن عمر و بروز مرگ ناگهانی و نابهنگام میشود. در آخرت چنان از رحمت الهی دور میگردد که بوی بهشت (که از مسافت هزار سال راه به مشام میرسد) به مشام چند گروه از جمله عاق والدین یا کسی که با ارحام قطع رابطه کند، نخواهد رسید (کافی، ج ۲، ص ۳۵۰ - ۳۴۶).پیامبر خدا (صلی الله و علیه وآله) درباره کیفر و عقوبت عاق والدین فرمودند: به فرزند نافرمان گفته میشود: هر کار (عبادی) که میخواهی بکن. امّا من تو را نمیآمرزم (بحارالأنوار: ۷۴ / ۸۰ / ۸۲ منتخب میزانالحکمه: ۶۱۴).امام صادق (علیهالسلام) نیز میفرمایند: هرکه به پدر و مادر خود کینهتوزانه نگاه کند، خداوند هیچ نمازی از او نپذیرد (بحارالأنوار: ۷۴ / ۶۱ / ۲۶ منتخب میزانالحکمه: ۶۱۴).امام هادی (علیهالسلام) نیز در حدیثی درباره عواقب این عمل ناپسند، فرمودند: نافرمانی والدین، تنگدستی در پی دارد و به ذلّت میکشاند (بحارالأنوار: ۷۴ / ۸۴ / ۹۵ منتخب میزانالحکمه: ۶۱۴).همچنین پیامبر خدا (صلی الله و علیه وآله) در حدیثی بسیار پندآموز فرمودند: سه گناه است که کیفرشان در همین دنیا میرسد و به آخرت نمیافتد: آزردن پدر و مادر، زورگویی و ستم به مردم و ناسپاسی نسبت به خوبیهای دیگران (أمالیالمفید: ۲۳۷ / ۱ منتخب میزان الحکمه: ۲۲۲).
زهرا اجلالارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
Parkroyal سنگاپور سنگاپور یک شهر، یک کشور و یک جزیره است. زمین در حق بیمه است، اما فضای سبز یک اولویت است. این شامل 60 هکتار (148 هکتار) سبز است. هتل Parkroyal در پیکرینگ باغ روباز را به سطوح جدید می برد. این ساختمان دارای 15،000 متر مربع «باغ های آسمان» است علاوه بر دیوارهای سبز در لابی جلو. لابی Parkroyal علاوه بر باغ های خارج، لابی Parkroyal سبز را در داخل به ارمغان می آورد. این دیوار از گیاهان آسانسور را می پوشاند. Hong Lim Park در طول خیابان Parkroyal پارک Hong Lim است که اولین باغ عمومی شهر بود. این توسط بازرگان چنگ هنگ لی، که زمین را در سال 1876 خریداری کرد، ساخته شده است. باغ ها توسط خلیج سنگاپور منطقه خود را با فضای خالی ساخته شده ساخته اند که تاکنون حدود 124 کیلومتر مربع (48 مایل مربع) را به خود اختصاص داده است. بعضی از این زمین ها برای فضای سبز کنار گذاشته شده اند، مانند باغ های دراماتیک خلیج. "Supertrees" در اینجا به عنوان باغ عمودی، که در آن گیاهان گرمسیری می تواند صعود است. سنگاپور رودخانه دولت تمیز کردن رودخانه سنگاپور در سال 1977 را آغاز کرد، که به شدت توسط فاضلاب، روان صنعت و تخلیه زباله آلوده شد. پاکسازی ده سال بعد انجام شد. امروزه رودخانه با درختان، بوته ها و گیاهان گلدار به چشم می خورد. جورج Madhavan، مدیر هیئت مدیره عمومی خدمات سنگاپور، می گوید که ساختن آبراهه های شهر جذاب و پر جنب و جوش به مردم کمک می کند تا محیط طبیعی را ارزش گذاری کنند. Pinnacle Pinnacle در Duxton یک مجتمع مسکونی است که توسط هیئت مدیره سنگاپور ساخته شده است. هفت برج 50 طبقه با دو سطح خیابان های سبز متصل شده اند و سطح پایین تر این مجموعه یک پارک است. Pinnacle Park با ساخت ساختمان های بسیار بلند که می تواند بسیاری از آپارتمان ها را جایگزین کند، برنامه ریزان شهر توانستند فضای باز برای پارک ها را در اطراف پایه مجتمع Pinnacle حفظ کنند. دکتر لیو تایل کر، مدیر اجرایی سابق هیئت توسعه مسکن، می گوید: اگر شما یک ساختمان را که یک بلوک کل را به یک فضای باز اختصاص می دهد، مقایسه کنید، افزایش تراکم باید قابل توجه نیست، اما « تفاوت بین داشتن پارک و نبود پارک بسیار قابل توجه است. »Walkway سبزارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
هواپیما «اِی تی آر ۷۲» (ATR-72)، ساخت ایتالیا و فرانسه است
یک هواپیمای مسافربری با ۶۶ سرنشین که روز یکشنبه ۲۹ بهمن، از تهران عازم یاسوج بود، درنزدیکی شهر سمیرم در استان اصفهان سقوط کرد.
به گزارش خبرگزاری ایسنا، مجتبی خالدی، سخنگوی اورژانس کشور، گفت که این هواپیما از رادار محو شده و در کوهی در نزدیکی شهر سمیرم اصفهان سقوط کرده است.
به گفته آقای خالدی، به دلیل کوهستانی بودن منطقه، امکان اعزام آمبولانس وجود ندارد و یک هلی کوپتر اورژانس به منطقه اعزام شده است.
به گفته روابط عمومی شرکت آسمان، ۶۶ سرنشین داشته و تمامی این سرنشینان کشته شدهاند. بر اساس این گزارش از این تعداد، ۶۰ تن مسافر، چهار نفر خدمه و دو نفر نیز از ماموران امنیت پرواز بودند.
محمد تقی طباطبایی، مدیرکل روابط عمومی این شرکت، گفت: این هواپیما ساعت 8 صبح روز یکشنبه به سمت یاسوج پرواز کرد و ۵۰ دقیقه پس از پرواز از رادار خارج شد.
در این میان، خبرگزاری فارس خبر داد که تیمهای زمینی اورژانس به محل این حادثه رسیدهاند.
با این همه، داریوش کریمی، معاون امداد و نجات هلال احمر اصفهان، گفت که هلیکوپترهای هلال احمر استان فارس و هوانیروز به دلیل وضعیت نامساعد هوا موفق به حضور در منطقه سقوط هواپیما نشدند و بازگشتند.
براساس اعلام سازمان هواشناسی، آسمان سمیرم بارانی و دمای هوا در این منطقه هفت درجه بالای صفر است.
براساس گزارش ها، هواپیمایی آسمان در مسیرهای پروازی کوتاه داخلی از ۶ هواپیمای ملخی دو موتوره «اِی تی آر ۷۲» (ATR-72)، که ساخت ایتالیا و فرانسه است استفاده میکند.
همچنین به گزارش خبرگزاری ایرنا، این شش هواپیما از ۲۵ سال پیش پروازهای خود را در شرکت آسمان آغاز کردند.
به گزارش برخی از خبرگزاری ها، موتور سمت راست این هواپیما در سال ۹۲ نیز از کار افتاده بود اما حجتالله فولاد، خلبانی که امروز هواپیمای سقوط کرده را هدایت میکرد، توانسته بود آن را بر زمین بنشاند.
براساس این گزارشها، این هواپیما کمتر از یک ماه پیش نیز «به دلیل نقص فنی مجبور شده بود سفر خود به یاسوج را نیمه کاره تمام کند».
با این حال مدیر روابط عمومی شرکت آسمان، نقض فنی این هواپیما را تکذیب کرد و گفت که «علت سانحه شرایط جوی و مکان نامناسب فرودگاه یاسوج بوده است».
آقای طباطبایی اضافه کرد:« متاسفانه فرودگاه یاسوج در رشته کوههای دنا احاطه شده است و همین موضوع باعث شده است فرود هواپیماها بسیار سخت باشد و به طور قطع در شرایط جوی نامناسب، امکان سانحههای هوایی در این منطقه وجود دارد».
در این میان، حسن روحانی، رئیسجمهوری ایران، عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی، را مامور کرده است که با حضور و تشکیل ستاد بررسی سانحه در سازمان هواپیمایی کشور، علت سقوط این هواپیما را گزارش دهد.
به نوشته پایگاه اطلاعرسانی وزارت راه و شهرسازی، تعداد کشته شدگان سقوط هواپیما در ایران از سال ۵۸ تا ۹۳، یک هزار و ۹۸۵ تن بوده است.
به گفته کارشناسان، یکی از دلایل اصلی بالا بودن میزان سوانح هوایی در ایران، فرسوده بودن ناوگان هواپیمایی است که پس از انقلاب سال ۵۷ به ندرت هواپیمای جدید وارد این ناوگان شده است.
دولت ایران پس از توافق اتمی وین، توافق نامه هایی را با تعدادی از کشورها و شرکتهایی هواپیمایی از جمله ایرباس و بوئینگ برای خرید هواپیما امضا کرده و مقامات دولت اعلام کرده اند که خرید ۵۰۰ هواپیما را در دستور کار دارند.ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
گزارش تحقیقی خبرگزاری رویترز از وضعیت کشتارهای دسته جمعی اقلیت روهینگیا در میانمار (برمه) باعث شده آمریکا درخواست کند تحقیقات مستقلی در این مورد انجام شود. این در حالی است که دو خبرنگار که در حال کار روی این گزارش بودند، در میانمار دستگیر شدهاند.
این گزارش مخصوص که تازه منتشر شده، حوادث مرتبط با کشته شدن ۱۰ مرد روهینگیا در روستای «این دین» در ایالت راخین را دنبال میکند. این گزارش میگوید این مردان بر اثر ضرب و شتم یا به ضرب گلوله توسط سربازان و همسایگان بودایی کشته شده و در یک گور دسته جمعی خاک شدهاند.
هدر ناوئرت، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا روز جمعه گفت: «این گزارش و گزارشهای پیشین در مورد گورهای دسته جمعی نشان میدهد ضروری است مقامات برمه با یک هیات تحقیق معتبر و مستقل همکاری کنند تا واقعیتهای مربوط به این قساوتها در شمال راخین مشخص شود.»
او افزود: «چنین تحقیقی جزییات بیشتری از این که چه اتفاقی روی داده به دست میدهد و همچنین هویت قربانیان را تایید میکند و کسانیرا هم که مسئول چنین نقض حقوق بشری شدهاند معرفی میکند. اینها همه به مسئولیت پذیری و دستیابی به عدالت کمک میکند.»
سازمان ملل هم روز جمعه گزارش رویترز را «هشدار دهنده» خواند و گفت این گزارش نشانگر این است که باید «یک تحقیق جامع و کامل» در خصوص بروز خشونت در ایالت راخین انجام شود.
هیات نمایندگی برمه یا میانمار در سازمان ملل، هنوز به این درخواست سازمان ملل واکنشی نشان نداده است.
در گزارش رویترز با بوداییهایی مصاحبه شده که به سوزاندن خانه اقلیت روهینگیا اعتراف کردهاند. این افراد گفتهاند پس از حمله ناراضیهای روهینگیایی به یک ایستگاه بازرسی در تابستان امسال، حمله و کشتن و سوزاندن مسلمانان روهینگیایی آغاز شد.
این گزارش حاوی اعترافات دست اول نیروهای شبه نظامی و مرتبط با پلیس است که به کشتار و آتش زنی عمدی در شمال ایالت راخین دست زدهاند. سازمان ملل گفته بود آمار این قساوتها در حدی است که شاید بتوان نام نسلکشی بر آن نهاد.
در این گزارش آمده که حاکمیت میانمار از این حمله آگاه بوده، اجازه آن را داده و آن را «پاسخی مشروع به شورشیان» خوانده است.
زاو هاتای، سخنگوی دولت برمه – میانمار – روز پنجشنبه و پیش از انتشار گزارش رویترز گفته بود: «ما این اتهامات در مورد نقض حقوق بشر را رد نمیکنیم و حاضر نیستیم به طور کامل همه را با هم رد کنیم.» او افزود: «اگر شواهد دست اول و قاطعی از نقض حقوق بشر در دست باشد، دولت در مورد آن تحقیق خواهد کرد.»
از زمان انتشار گزارش تحقیقی رویترز، دولت برمه هنوز به آن واکنش نشان نداده است. از اوت سال گذشته میلادی (تابستان)، ۶۹۰ هزار روهینگیایی از غرب میانمار به سمت بنگلادش گریختهاند.
روزنا آلین-خان، نماینده پارلمان بریتانیا از حزب کارگر در گفتوگو با بخش خبری شبکه تلویزیونی بیبیسی گفت موارد یاد شده در گزارش رویترز، با دیگر شواهدی که او یک سال پیش و در زمان کار به عنوان پزشک در اردوگاه پناهندگان روهینگیا در بنگلادش شنیده، مطابقت دارد.
او گفته است: «ما ناظران یک نسل کشی بودیم. این گزارش یک نقطه گردش جدی است چرا که از زمان بروز این وقایع از سال گذشته تاکنون، این نخستین بار است که کسانی که در آن دست داشتهاند از آن سخن گفتهاند.»
روزنا آلین خان گفته به جز تحقیق بین المللی، این موضوع باید به دادگاه کیفری بینالمللی هم گزارش شود.
دیدبان حقوق بشر هم روز جمعه گفت سران نظامی برمه یا میانمار باید در قبال این اتهامها پاسخگو باشند. فیل رابرتسون، معاون بخش آسیای دیدبان حقوق بشر گفت: «همین طور که شواهد بیشتری از این برنامه که مقامات میانمار با اطلاع قبلی دست به پاکسازی قومی روستاهای روهینگیایی زدهاند در دسترس قرار می گیرد، جامعه جهانی باید بررسی کند که چطور میتوان رهبران نظامی این کشور را پاسخگو و مسئول دانست.»
دیوید کی، گزارشگر ویژه آزادی بیان سازمان ملل هم در پیامی در شبکه اجتماعی توئیتر نوشت: «در زمان تهیه و نگارش این گزارش، دو خبرنگار رویترز توسط پلیس میانمار دستگیر شدند. این دو خبرنگار که هنوز در بند هستند باید آزاد شوند.»
یانگی لی، بازرس حقوق بشر سازمان ملل در مورد میانمار که از حضور او در مناطق سکونت روهینگیایی ها جلوگیری شده هم در پیامی در توئیتر گفت: «برای مشخص شدن تمامی ابعاد این کشتار، نیاز به تحقیقی معتبر و مستقل است.»
پلیس در ماه دسامبر سال گذشته میلادی، «وا لون» و «کیوا سو او» دو خبرنگار رویترز را دستگیر کرد. اتهام این دو، مرتبط با نقض قوانین مدارک محرمانه میانمار عنوان شده است. در حالی که این دو در بازداشت به سر میبرند، دادگاهی در میانمار مشغول بررسی اتهامی است که قصد دارد این دو را به ظن آن محاکمه کند.
فرهان حق، سخنگوی سازمان ملل به نقل از آنتونیو گوتیرش، دبیرکل سازمان ملل گفت: «ما درخواست آزادی این دو خبرنگار را هم مطرح کرده و هم آن را پیگیری میکنیم.»
سازمان عفو بینالملل هم پیشتر و در گزارشی از وضعیت مسلمانان روهینگیا در میانمار گفته بود که پاکسازی قومی این اقلیت، از بعد از کشتارها و آزارهای وسیعی که علیه آنها از نیمه تابستان آغاز شدهاست، کماکان ادامه دارد و در نبود یک اقدام مؤثر بینالمللی، این روند فاجعهبار ادامه خواهد یافت.ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
قم - یکی از مراجع تقلید شیعیان گفت: مسئولان با همه خدماتی که در کشور انجام میدهند خوب است تا به میان اقشار ضعیف جامعه بروند و از نزدیک مشکلات آنها را مشاهده کنند.
به گزارش خبرنگار مهر، آیت الله العظمی سید محمد علی علوی گرگانی پیش از ظهر جمعه در دیدار با اعضای شورای مرکزی جبهه جهادی منتظران خورشید که در دفتر این مرجع تقلید برگزار شد، اظهار داشت: کسانی که به مردم خدمت میکنند و به محرومان رسیدگی میکنند هرگز تصور نکنند در این راه تنها هستند چرا که خداوند نیز با آنهاست همانگونه که خودش فرموده است.
وی با بیان اینکه رفتن میان قشر ضعیف و محروم جامعه کار پسندیدهای است که باید صورت بگیرد، گفت: چه خوب است تا مسئولان ما نیز این کار نیکو را انجام دهند و خود به میان محرومان بروند و با چشمان خود مشکلاتشان را از نزدیک ببینند.
این استاد برجسته حوزه افزود: اینکه شخصی به مناطق مرحوم و میان قشر ضعیف برود موجب میشود تا بیشتر تحت تأثیر قرار بگیرد و جهت کمک و حل مشکلات این قشر تلاش بیشتری کند.
وی عنوان کرد: عمل ائمه و امامان ما بهتری الگو برای کمک به محرومان است که باید از آنها درس بگیریم و ادامه دهنده راهشان باشیم.
آیت الله علوی گرگانی گفت: امیدواریم مسئولان در این راه همت گمارند و خداوند به آنها توفیق دهد تا با گروههای جهادی برای رسیدگی به محرومان کمک کنند.
وی تصریح کرد: از آنجایی که برای رسیدگی به قشر مستضعف و محروم باید امکانات و منابع مالی در اختیار باشد لذا از مسئولان و خیرین تقاضا داریم از کمکهای خود در این راه دریغ نکنند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به حماسه ۹ دی، ابراز داشت: با اینکه دشمن قصد نابودی انقلاب ما را داشت و برخی در کشور فریب خوردند اما خداوند بار دیگر بر ما منت گذاشت و انقلابمان را حفظ کرد.
حمله موشکی به کاخ ملک سلمان/أنصارالله: موشک بالستیک شلیک کردیم
ارتش یمن
شناسهٔ خبر: 4176909 - سهشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۶ - ۱۴:۲۹
بین الملل > خاورمیانه و آفریقای شمالی
ارتش و کمیته های مردمی یمن با یک موشک بالستیک کاخ «الیمامه» واقع در ریاض را هدف قرار دادند.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از المسیره، ارتش و کمیته های مردمی یمن به حملات موشکی خود به ریاض عربستان ادامه می دهند.
بر اساس این گزارش، ارتش و کمیته های مردمی یک موشک بالستیک به شهر ریاض شلیک کردند.
گفته می شود که این موشک، کاخ «الیمامه» در ریاض را هدف قرار داده است.
این در حالی است که رسانه ها از شنیده شدن صدای انفجار در ریاض خبر می دهند.
«محمد عبدالسلام» سخنگوی انصارالله یمن اعلام کرد که ارتش و کمیته های مردمی این کشور یک فروند موشک بالستیک به شهر ریاض شلیک کرده اند.
ائتلاف تحت سرکردگی سعودی اعلام کرد که موشک بالستیک را در جنوب شهر ریاض رهگیری کرده اارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
در گفتگو با مهر عنوان شد؛
تشخیص ام اس با آنتی ژن/ یک ایرانی راه درمان را پیدا کرد
محمود صداقتی
شناسهٔ خبر: 4176026 - سهشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۹
سلامت > درمان
یک بیولوژیست ایرانی همراه دو دخترش که پزشک هستند، توانسته بعد از ۱۱ سال مطالعه، برای اولین بار در دنیا آنتی ژن تشخیص ام اس را کشف کند و حالا در آستانه درمان این بیماری قرار دارد.
محمود صداقتی که مهندسی برق دارد و در عین حال رشته بیولوژی را نیز آموخته است، در گفتگو با خبرنگار مهر، به جزئیات کشف آنتی ژن ام اس پرداخت و گفت: این پروژه از ۱۱ سال پیش یعنی در سال ۱۳۸۵ با مطالعه بر روی تمامی مطالعات و مقالاتی که در زمینه بیماری ام اس انجام شده بود، آغاز گردید.
وی با اشاره به ۷ سال کار مطالعاتی، تاکید کرد: پس از آن به مدت ۴ سال کار آزمایشگاهی بر روی پروژه را آغاز کردیم و در نهایت در سال ۲۰۱۶ میلادی، کشف روش تشخیص بیماری ام اس در انگلستان به ثبت رسید و حالا قرار است در فروردین ۹۷، به چاپ جهانی برسد.
صداقتی با بیان این مطلب که ۷ سال تمام مطالعات ۱۰۰ سال اخیر در زمینه بیماری ام اس را جمع آوری کردیم و آنها را مورد مطالعه قرار دادیم، تاکید کرد: نتایج مطالعات ۷ سال ما به این موضوع منتج شد که این بیماری به ۱۶ گروه مختلف تقسیم بندی شود و ما موفق شدیم بین ۷ تا ۸ آنتی ژن اختصاصی بیماری ام اس را کشف کنیم.
این بیولوژیست با اعلام اینکه از سال ۹۲ کار آزمایشگاهی بر روی این آنتی ژن ها را آغاز کردیم، ادامه داد: نکته ای که در مطالعات ما مورد توجه قرار گرفت، این بود که هیچ مطالعه ای که طی ۱۰۰ سال اخیر در زمینه بیماری ام اس انجام شده بود را، رد نکردیم. بلکه آمدیم، کارهایی که به صورت جزیره ای توسط دانشمندان انجام شده بود را، در کنار هم قرار دادیم.
صداقتی با تاکید بر اینکه روش تشخیص بیماری ام اس با آنتی ژن ها برای اولین بار است که در دنیا انجام می شود، تصریح کرد: ما توانسته ایم برای اولین بار از طریق خون، ام اس را تشخیص دهیم.
وی به نتایج کارهای آزمایشگاهی در همین زمینه اشاره کرد و افزود: نتایج آزمایش های ما نشان داد که در ۹۲ درصد مردان و ۸۰ درصد زنان و در مجموع، در ۸۵ درصد موارد با آنتی ژن می توان این بیماری را تشخیص داد.
صداقتی تاکید کرد: درصد کم تشخیص در زنان به خاطر سیکل عادات ماهیانه آنان است.
وی با اشاره به انجام کار تشخیص در فاز حیوانی، گفت: برای به نتیجه رسیدن مطالعات، بیش از ۱۰۰۰ بار تست آزمایشگاهی انجام داده ایم و ۱۰ هزار نمونه آزمایشگاهی از ایران، انگلستان و...، برای ما ارسال شد.
کاشف روش تشخیص ام اس با آنتی ژن، ادامه داد: در واقع، ما یک سیستم تشخیص بیماری را طراحی کردیم.
وی به انجام کار در فاز حیوانی اشاره کرد و گفت: با توجه به مطالعاتی که انجام داده بودیم، آزمایش های خودمان را بر روی ۵ نوع حیوان آغاز کردیم که توانایی گرفتن ام اس شبیه انسان را دارند.
صداقتی با اشاره به انجام کار بر روی موش، خوکچه، جوجه، بز و گاو، افزود: با توجه به اینکه کار آزمایش بر روی بز و گاو قدری مشکل بود، آزمایش ها را بر روی سه حیوان دیگر دنبال کردیم.
وی ادامه داد: پس از تزریق آنتی ژن به این حیوانات که از ویروس، باکتری یا هورمون انسانی گرفته شده بود، ام اس را به آنها منتقل کردیم و پس از بررسی رفتارهای محیطی این حیوانات، مغز آنها را جراحی و با انجام پاتالوژی، این کشف را اثبات کردیم.
صداقتی افزود: پس از آن درمان این حیوانات را با واکسن آغاز کردیم.
وی با اشاره به موفقیت آمیز بودن نتایج کار در فاز حیوانی، گفت: برای انجام روی نمونه انسانی، منتظر اعلام جهانی هستیم.
این بیولوژیست با تاکید بر هزینه سنگین کار بر روی نمونه انسانی، تصریح کرد: چند شرکت خارجی پیشنهاد کرده اند که پروژه را با هزینه دولت های خودشان انجام بدهند.
صداقتی با عنوان این مطلب که آنتی ژن درمانی تنها راه درمان ام اس است، گفت: در مطالعات ما هیچ سئوالی بی پاسخ نمانده است. زیرا، تمامی عوامل موثر در بیماری را شناسایی کرده ایم.
وی در پایان ابراز امیدواری کرد تا ظرف سه تا چهار سال آینده به درمان قطعی ام اس دست یابند و نام کشورمان را در جهان بر سر زبان ها بیندازند.ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
به نام خدای رحمن.سفرنامه لرستان رابا مختصری ازبیوگرافی نوسنده به شما دوستان ارائه مینمائیم.لذاقسمت اول این سفرنامه راتا طوایف لرسدو سفرنامه درباره لرستان، ص: 7
زندگینامه پروفسور مینورسکی
زندگینامه شادروان پروفسور مینورسکی بوسیله سید حسن تقیزاده و مجتبی مینوي (یادنامه ایرانی مینورسکی دانشگاه تهران:
268 ) نگاشته شده است که در اینجا - 1348 ) و همچنین آقاي دکتر ابو القاسم طاهري (سیر فرهنگ ایران در بریتانیا. ص 254
خلاصهاي از گفتار نامبردگان را نقل میکنیم. مرحوم تقیزاده در اینباره مینویسد:
مینورسکی در سال 1904 مسیحی از روسیه به تبریز آمد و باصطلاح آن زمان نایب جنرال قونسولگري روس در آنجا بود. مشار الیه
در پنجم ماه فوریه سنه 1877 مسیحی در قصبه کرچوا در کنار رودخانه ولگا (که حالا آن قصبه در قعر دریاي مسکو رفته و از آب
پوشیده شده) متولد شده بود و تحصیلات مقدماتی خود را در مسکو بپایان رسانده بود و در دانشگاه آن شهر چهار سال، از 1896
تا 1900 تحصیل علم حقوق کرد و بعد در مؤسسه لازارف سه سال متوالی زبانهاي شرقی را تحصیل کرد. در سال 1903 مسیحی
وارد وزارت خارجه روس شد. از سنه 1904 تا 1908 در ایران خدمت کرد و پس از آن پترزبورگ و ترکستان مشغول خدمت بود.
و در سنه 1912 در سفارت روس در تهران و بعد چندي هم در سفارت کبراي روس در اسلامبول بود و در آن اوقات مأموریت
باتفاق سرآرنولد
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 8
در اسلامبول بود و در آن اوقات مأموریت تحدید حدود ایران و عثمانی را در جزو کمیسیون مختلطی باتفاق سر- آرنولد ویلسون
انگلیسی و مرحوم اعتلاء الملک خلعتبري یافت. بعد باز سفارت روس در طهران مشغول بود تا آنکه پس از انقلاب روسیه چندي
شارژ دافر روس در تهران شد و بعد به پاریس رفت و چندي بعد در آنجا بکار تدریس فارسی در مدرسه السنه شرق زنده اشتغال
استادي زبان فارسی یافت و در سنه 1944 متقاعد شد (یادنامه «*» پیدا کرد. از سال 1932 مسیحی در مدرسه مطالعات شرقی لندن
ایرانی مینورسکی ص الف و ب).
بطوري که آقاي دکتر طاهري نوشتهاند، پروفسور مینورسکی پس از بازنشستگی، در کمبریج گوشهنشینی اختیار کرد و سپس در
1948 در دانشگاه فواد اول در قاهره بتدریس اشتغال ورزید. گرچه از این تاریخ ببعد در کلاس درس شرکت نکرد، با این / سال 49
حال، تا آخرین لحظه عمر دست از پژوهش برنداشت. در سایه همین پشتکار بود که وي بیش از دویست مقاله و کتاب از خود
بجاي گذاشت.
مینورسکی به زبانهاي روسی، فرانسه، انگلیسی، فارسی، آلمانی، ترکی و حتی ارمنی و گرجی تسلط داشت و اما بیشتر مطالب خود
را به فرانسه و انگلیسی نگاشت. همانطوریکه در پیش گفته شد وي تألیفات زیادي دارد که از آن جملهاند:
در سال 1922 میلادي بزبان فرانسه. « اهل حق » 1. کتاب مربوط به
2. تاریخچه نادر شاه (ترجمه رشید یاسمی).
3. سازمان اداري حکومت صفوي، با تحقیقات و حواشی و تعلیقات بر تذکره الملوك. (ترجمه مسعود رجبنیا).
صفحه 12 از 107 www.Ghaemiyeh.com دو سفرنامه درباره لرستان مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
4. تصحیح حدود العالم
5 .
ه
م
ا
ن
ر
ف
س
و
ب
ا
فل د
______________________________
Schoo Of Oriental And African Studies*
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 9
6. لرستان و لرها بزبان فرانسه (در دایرة المعارف اسلام چاپ لیدن).
پروفسور مینورسکی در بیست و پنجم ماه مارس سال 1966 میلادي (برابر با پنجم فروردین ماه 1345 خورشیدي) دیده از جهان فرو
بست.
مترجم
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 12
فهرست مندرجات
پیشگفتار
زندگینامه مینورسکی
1. لرستان
2. لرستان در عهد باستان
3. اقتصاد
4. وجه تسمیه لرها
5. لرها از نظر قومشناسی
6. مذهب
7. زبان
8. ادبیات
9. تاریخ
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 13
لرستان
اشاره
لرستان سرزمین قوم لر در جنوب غربی ایران قرار دارد و در عهد مغول تحت عنوان لر بزرگ و لر کوچک شناخته میشد. اما از
زمان صفویه به بعد منطقه لر بزرگ به بختیاري و کهکیلویه موسوم گردید. از اوایل قرن هیجدهم اتحادیه ممسنی ناحیه شولستان را
به تصرف خود درآورد و در نتیجه سومین منطقه لرنشین بین کهکیلویه و شیراز بوجود آمد. منطقه لر کوچک نیز از قرن شانزدهم
(میلادي) به بعد به لرستان معروف گردید و براي احتراز از اشتباه آنجا را لرستان فیلی خواندند. لرستان فیلی در قرن نوزدهم 1 بدو
منطقه پشتکوه و پیشکوه تقسیم شد. حد میان دو منطقه کبیرکوه است 2. امروزه لرستان در اصطلاح فقط شامل پیشکوه است و
صفحه 13 از 107 www.Ghaemiyeh.com دو سفرنامه درباره لرستان مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
. پشتکوه را سرزمین فیلیها مینامند 3
مناطق ممسنی و کهکیلویه اکنون جزو استان فارس بشمار میآید 4 و مرکز ممسنیها فهلیان است. منطقه کهکیلویه (کوه جیلویه یا
کوه گلو) از ناحیه باشت واقع در غرب فهلیان تا بهبهان امتداد دارد و شهر بهبهان مرکز عمده طوایف کهکیلویه است.
طوایف لر منطقه کهکیلویه حتی تا کنارههاي خلیج فارس پراکنده هستند. تاکنون منطقه کهکیلویه و منطقهاي که بین کهکیلویه و
بختیاري است بطور شایسته مورد بررسی قرار نگرفته است. رودهاي عمده کهکیلویه عبارت است از آب شیرین که از بهم پیوستن
رود خیرآباد و رود زهره تشکیل یافته و مسیر آن در قسمت سفلی از طریق زیدان و هندیان و آب کردستان (یا جراحی) امتداد
مییابد.
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 14
در مسیر بعدي یک شاخه از آن به کارون میپیوندد و شاخه دیگر بطرف دورك روان میشود (براي اطلاع بیشتر ر ك: فارسنامه
همچنین نوشتههاي ولز، هرتسفلد، Haussknecht Stocqueler ناصري تألیف حسن فسائی چاپ تهران 1313 و سفرنامههاي
.)De Bode) براي اطلاعات عمومی ر ك: جلد اول ص 251 و 289 و جلد دوم ص 327 و 398 از کتاب دوبد
سرزمین بختیاري از چهارمحال (غرب اصفهان) تا شوشتر گسترش مییابد و از طرف جنوب به کهکیلویه، از شمال به سرحد شمالی
لرستان (اشترانکوه) محدود است. ولی بختیاریها در فریدن- بروجرد، بربرود جاپلق و نواحی اطراف بروجرد سکونت دارند (پیش از
سال 1840 محمد تقی خان چهارلنگ در نواحی بروجرد تعداد زیادي روستا خریده بود). بطور کلی سرزمین بختیاري شامل منطقه
، بین قسمت سفلی حوضه زایندهرود و رود کارون (تا بالاي شوشتر) است. نوشتههاي کسانی چون لایارد 5، سویر 6، خانم بیشاپ 7
لرد کرزن 8 و دیگران اطلاعات دقیقی راجع به پیرامون این منطقه دربر دارد. در مرکز بختیاري کوهرنگ به ارتفاع 12800 پا قرار
دارد که آبریز بین خلیج فارس و قسمت مرکزي فلات ایران را تشکیل میدهد (بعید نیست این کوه اسم خود را از واژه مغولی
که معنی اردوگاه را میدهد گرفته باشد). سرزمین بختیاري بوسیله رود دز از لرستان جدا میشود. « کورن »
لرستان (پیشکوه) محدود است از مشرق به آب دز، از شمال به سلسله کوههاي چهل نابالغان و کوه گرو (که لرستان را از نهاوند و
سیلاخور جدا میکند) از جنوب به رود کرخه (صیمره) و پشتکوه و از شمال غربی به هرسین (در استان کرمانشاه).
(کرخه یا صیمره بزرگترین رود در لرستان است که از پیوستن چند رود بوجود آمده است). یکی از رودهاي فرعی که از سوي
چپ به کرخه میریزد رود کشکان است (راولینسون آنرا کشکن نامیده است) که از دو شاخه شمالی و جنوبی تشکیل شده است.
سرچشمه شاخه شمالی هرو- الشتر و خاوه است. شاخه جنوبی بوسیله کوه یافته از شاخه شمالی گسسته از میان شهر خرمآباد
میگذرد (و بهمین نام خوانده میشود). پیوستن دو شاخه شمالی
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 15
و جنوبی در نزدیکی تنگ کلهر رود کشکان را تشکیل میدهد که بستر آن به سوي جنوب غربی است. در فاصلهاي دورتر در
نزدیکی افرینه آبهاي کوگان، و طائی که از کوه هفتاد پهلو (هشتاد پهلو) و سراشیبی قسمت شمالی کوه گرد سرچشمه میگیرند به
کشکان میپیوندند. اندکی پائینتر مادیان رود نیز از سوي غرب به کشکان میریزد و سرانجام این رود در محل پل گامیشو به
کرخه میپیوندد.
بغیر از رود کشکان رودهاي فرعی کوچکتري در مشرق پل گامیشو به کرخه میریزد که عبارتند از آب تنک فنی، آب للم و آب
زال.
آب زال که شاخه آن آب انارکی (؟) است از کوه گرد سرچشمه میگیرد.
آگاهی ما از کناره راست رود دز بسیار اندك است. بالارود و قیرآب که سرچشمه آنها در فاصله نسبتا زیاد در سمت شمال قرار
صفحه 14 از 107 www.Ghaemiyeh.com دو سفرنامه درباره لرستان مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
دارد در غرب رود در جریان هستند. آب بالارود در فاصله بین دزفول و شوش به رود دز میریزد. رود کول آب (؟) که از منگره
سرچشمه میگیرد بعلت قلههاي بلندي که چونان باروئی دو سوي آنرا فرو گرفته باعث شده که حوضه رود بالارود از رود زال جدا
شود. دشت صحراي لورکه در شمال دزفول و در جنوب قیرآب قرار دارد در قدیم کاملا پاریاب بوده است. در قیرآب دو چشمه
نفت وجود دارد که از دیرباز ساکنان آنجا با آن آشنائی داشتهاند.
.( احتمالا قیرآب همان محلی است که داریوش دستهاي از یونانیان را در آنجا اسکان داده بود (ر ك: ریتر 9 جلد نهم ص 201
در قسمت داخلی لرستان سلسله کوههائی وجود دارد که از سوي شمال غربی به جنوب شرقی امتداد یافتهاند (جهت این کوهها با
سایر کوههاي ایران یکسان است). این کوهها در امتداد هم است و ارتفاع برخی از آنها تا 9000 پا میرسد.
لرستان در روزگار باستان
مناطقی که امروزه لرها در آن بسر میبرند مدتها پیش از کوچ ایرانیان مسکون بوده است 10 . این مناطق دور از دسترس آشوريها و
بیشتر زیر نفوذ ایلامیان بوده است. در شوش که
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 16
تقریبا در گذرگاه کوههاي لر کوچک (لرستان فعلی) قرار دارد آثاري بدست آمده که نشان میدهد این شهر در حدود 3000 سال
پیش از میلاد آبادان بوده است. خالصترین آثاري که از فرهنگ محلی بجا مانده بیشتر در جنوب شرقی این منطقه است. همانطور
که اتابکان لر بزرگ، ایذه (مالمیر) را به پایتختی خود انتخاب کرده بودند یقینا در کهنترین روزگاران فرمانروایان لرستان یعنی
پادشاهان ایاپیر 11 (یا هیپریتی؟) صرفنظر از ارتباطی که با شوش داشتند، دست کم جلگه رود کارون را زیر نفو گرفته بودند. آثار
باستانی مالمیر که شامل کتیبه و حجاري است مربوط به تمدن بومیان این سرزمین یعنی ایلامیان است و ربطی به سامیها ندارد.
143 از کتاب مأموریت به ایران- تألیف دومرگان). - (ر ك: دوبد، لایارد، ژاکویه، هوسنیک 12 (ص 132
اکتشافات اخیر هرتسفلد 13 در منطقه ممسنی شامل حجاري و لوحههاي گلی، داراي نوشته ایلامی مربوط به 1000 تا 1500 سال
قبل از میلاد است. این نشانهها روشنگر آنست که تا چه حد ایلامیان در دل کوههاي لرستان نفوذ داشتهاند. کهکیلویه که بین
. سوزیان و پارس قرار دارد ممکن است همان منطقه ناشناخته انشان باشد که نیاکان کوروش بزرگ از آنجا برخاستند 14
در منطقه باستانی جلگه کارون سفلی چندین جاي باستانی مانند سوسن، لردگان، و تپههاي سلم، تور و ایرج وجود دارد که بقول
لایارد و سویر هنوز ناشناخته ماندهاند. بنا بروایت سویر آثار باستانی در قسمتهاي مرتفع بختیاري نایاب است.
در منطقه پیشکوه (لرستان فعلی) بجز غار (میدیان 15 ) در محل سدران واقع در میان خرمآباد و منگره، آثار چشمگیر ساختمانهاي
باستانی یافت نشده است 16 . نخستین ساکنان لرستان کاسیها بودند که بابل را فتح کرده میان سالهاي 1750 تا 1650 پیش از میلاد
. بر آن سرزمین حکومت میکردهاند 17
هخامنشیان هنگام گذر از راه همدان- بابل که از قلمرو کاستیها میگذشت ناگزیر بودند به کاستیها باج بپردازند. این کوهنشینان
انتیگون 18 در تعقیب ایومنس 19 از قلب Rawlinson) بطور موقت بدست اسکندر سرکوب شدند. بنا به گفته راولینسون
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 17
خاك کاستیها یعنی از راه پل تنگ، کیالان و خرمآباد گذشت.
کاستیها که احتمالا متمایز از خوزها هستند داراي زبانی بودهاند که با زبان همسایگانشان تفاوت داشته، ولی در گویش آنها به
نامهاي خاصی برمیخوریم که از زبان هند و اروپائی گرفته شده است 20 . احتمالا نام رود کشکان 21 از نام واژه کاسو (کاسیت)
برگرفته شده است.
صفحه 15 از 107 www.Ghaemiyeh.com دو سفرنامه درباره لرستان مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
قسمت شمالی لرستان احتمالا تا حدي با سرزمین الیپی که آشوریها بارها از آن نام بردهاند پیوستگی داشته است. سرزمینی که تحت
. نفوذ مادها قرار داشته شامل استان کرمانشاه میباشد 22
مردمی که سرزمینشان بین ارمنستان و سوسیان قرار داشته و هرودت نیز از آنها نام برده است Matinvo همچنین اطلاعات ما درباره
بسیار ناچیز است. در اینجا بایستی توجه داشته باشیم که ویژگیهاي گوناگون قومی در مراحل مختلف کوچ ایرانیان (به لرستان) از
بین رفته است. مثلا در شمال شرقی بختیاري به ناحیهاي برمیخوریم که آنرا فریدن خوانند که این خود یادبودي نشان از طایفه مادي
.( پري تکنوي میباشد (هرودت فصل اول ص 110
فراگیرندگی و گسترش فرهنگ ایرانی در منطقه لرستان یقینا هنگام تشکیل امپراطوريهاي بزرگ مانند هخامنشیان، مقدونیان،
سلوکیان، اشکانیان و سرانجام در زمان ساسانیان با شتاب بیشتري صورت گرفته است. آثار بسیار از شهرهاي زمان ساسانی در دره
کرخه وجود دارد. ولی بسیاري از این بناها را بومیان به اتابکان لرستان که یقینا آنها را بازسازي کرده بودند نسبت میدهند. آثار
برجستهاي از پلها و راههائی که هنوز در قسمت بالاي رودخانه سوسیانا (؟) برجاي مانده حاکی از یک شیوه معماري بسیار پیچیده
360 و همچنین کتاب مطالعات باستانشناسی بقلم دومرگان- چاپ - است (ر ك: به تصاویر در کتاب مطالعات جغرافیائی ص 374
1896 ). آثار راههاي سنگفرش گذرگاههائی که در دل کوه بریده شده است، در تنگ سروك 23 (بین اصفهان و - پاریس 1897
مالمیر) هنوز وجود دارد. آثار این جاده در نزدیکی حجاريهائی که مربوط بزمان ساسانیان است به چشم میخورد. (ر ك:
جادههاي اتابکان ص 82 بقلم دوبد) بنا بروایت راولینسون (ص 93 ) بین دزفول و
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 18
216 ) کتاب خود که جاده خسرو نام دارد به آثار راهها در دشت - قیرآب نیز آثاري از یک راه وجود دارد، و چریکو در (ص 221
خاوه 24 اشاره کرده است. از آنجائیکه ساکنین جلگه خوزستان تا اواخر قرن چهاردهم هجري (قرن دهم میلادي) هنوز زبان خوزي
را فراموش نکرده بودند (ر ك: مقدسی ص 418 ) بعید نیست که گروههائی از این قوم بستانی در قسمتهاي دورافتاده مناطق
. کوهستانی لرستان یافت شوند. لرها ویژگی فرهنگ کنونی خود را فقط در زمان حکمرانی اتابکان بهم زدهاند 25
اطلاعاتی که جغرافیدانان عرب درباره لرستان بر جاي نهادهاند بسیار مختصر است ولی با این حال وضع راههاي این منطقه را به
وضوح توصیف کردهاند. براي کسب اطلاع راجع به جادههاي بین دشت ارژن به شیراز و دشت ارژن به منطقه سمیرم به کتاب ایران
173 و ص 190 بنگرید). و اما پیرامون راه بین خوزستان و اصفهان ابن خرداد به (ص 75 ) و مقدسی - تألیف شوارتز (به ص 180
(ص 40 ) اطلاعات جامعی بدست میدهند.
30 فرسنگ، از در مورد جاده خوزستان به منطقه کوهستانی لرستان استخري ص 196 مینویسد: از لور 26 تا شاپور خواست 27
شاپور خواست به لشتر (اشتر) 12 فرسنگ، از لشتر تا نهاوند 10 فرسنگ (این جاده باید همان باشد که در قسمت سفلاي بالارود
ادامه داشته است). با توصیفی که مقدسی در ص 401 از این جاده نموده است نکات مبهم مربوط بآن را تا حدي روشن کرده
است. وي بترتیب هشت منزلگاه را بشرح زیر نام برده است:
از کرج- فروند دارکان- خروز (بدون شک منظورش هرو است که در شمال خرمآباد است) شاپور خواست (خرمآباد)-
کرکوش؟- ال خان- از مانان واللور. همچنین بطوریکه از کتاب مقدسی برمیآید (ص 480 ) جاده دیگري در امتداد آب دز وجود
داشته است. چنانکه میگوید از اللور به دز دو منزلگاه از آنجا به رایگان یک منزل و از آنجا به گلپایگان چهل فرسنگ است که از
سرزمینی نامسکون عبور مینماید.
آثار برخی از شهرهاي باستانی در لرستان چنین است:
-1 شهر اللور که در حدود دو فرسنگی شمال دزفول واقع
صفحه 16 از 107 www.Ghaemiyeh.com دو سفرنامه درباره لرستان مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 19
بوده است.
-2 کنزت اندامیش که محل آن را میتوان در صحراي لور در نزدیکی صالحآباد (اندیمشک) جستجو کرد.
-3 شهر لشتر که اکنون آثاري از آن بجا نمانده است و بدون شک در الشتر قرار داشته است.
-4 شاپور خواست که به یقین در محل کنونی خرمآباد بوده است. یافتن جاي شهر شاپور خواست براي اطلاع از حوادثی که در
قرن پنجم هجري (برابر با قرن سیزدهم میلادي) روي داده مهم است (ر ك ابن اثیر جلد نهم ص 89 و 148 و تاریخ گزیده ص
557 ). راولینسون معتقد است که شاپور خواست در محل کنونی خرمآباد قرار داشته است (ر ك. لسترنج جغرافیاي تاریخی
سرزمین- هاي خلافت شرقی ص 202 و 668 ). شواهدي که استخري میدهد بعلاوه صفحات 70 و 176 مقدسی، هر دو نظریه
راولینسون را مبنی بر اینکه شهر شاپور خواست همان خرمآباد است تأیید میکند (این مطلب برخلاف نظریه لسترنج است). تغییر
محل و یا تغییر نام شاپور خواست به یقین در قرن سیزدهم میلادي صورت گرفته است (نقل از شوارتز). زیرا مؤلف نزهۀ القلوب
(تألیف در سال 740 هجري 1340 میلادي) هنگامی که شهرهاي لر کوچک را برشمرده از شاپور خواست نام نمیبرد و براي
نخستین بار از خرمآباد نام میبرد و مینویسد شهري است ویران.
احتمالا ولایت مانرود زادگاه اتابکان لر در نزدیکی خرمآباد قرار داشته است. محل مانرود را بایستی در شمال شهر اللور در نزدیکی
منگره جستجو کرد. سمها که در تاریخ گزیده (ص 548 ) ذکر شده در مانرود قرار داشته و قلعه دز سیا بایستی همان قلعه دز باشد
که در مدخل منگره قرار داشته و در سال 1895 میلادي بدست والی پشتکوه ویران شده است 28 . و بالاخره دژي در گریت
سرزمین طایفه پاپی وجود داشته و مؤلف تاریخ گزیده در صفحات 549 و 552 از آن نام برده است.
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 20
اقتصاد
بجز قسمتی از منطقه بختیاري در نزدیکی اصفهان که داراي روستاهاي زیاد است، اصولا سایر مناطق لرنشین بوسیله طوایفی که
زندگی عشایري یا نیمه عشایري دارند مسکون است 29 و صادرات عمده آنها همان فراوردههاي دامی است. سرزمین لرها از نظر
معادن بسیار غنی است، بخصوص نفت بحد وفور در این منطقه یافت میشود. میدان نفتون که متعلق به شرکت نفت انگلیس 30 و
ایران است در مرکز منطقه بختیاري قرار دارد (بین شوشتر و مالمیر). این شرکت امتیاز بهرهبرداري از زمینهاي نفتخیز جنوب ایران
را دارد و علاوه بر آن مدعی است که کهکیلویه نیز در محدوده فعالیت آن قرار دارد، بنابراین دستاندرکار تدارك بهرهبرداري در
. این منطقه نیز میباشد 31
از آنجائی که مناطق لرنشین در عهد باستان بر سر راههائی که مراکز مهم امپراطوري ایران را بهم میپیوست قرار داشته، لرها نقش
بسیار مهمی را ایفاء میکردند. قسمت جنوب منطقه لرنشین یعنی کهکیلویه ممکن است در آینده بصورت یک مرکز ارتباطی
راهآهن و راه هوائی میان ایران- بین النهرین و هندوستان درآید. سرزمین بختیاري اکنون راه کاروانرو دارد که خوزستان را به
اصفهان متصل میکند، این جاده بوسیله برادران لینج اداره میشود 32 . و بالاخره شاهراه سرتاسري هم که خلیجفارس (محمره 33 یا
خورموسی) را به تهران و دریاي خزر وصل میکند از خاك لرستان میگذرد. قبل از جنگ جهانی 1914 نقشهبرداري راهآهن از
بندر محمره دزفول- خرمآباد بوسیله سندیکاي راهآهن ایران شروع شد 34 ولی با روي کار آمدن سلسله جدید، دولت پیشنهاد
. کرده است که ساختن خط آهن سرتاسري را بعهده گیرد 35
تیرهلر (لرها)
صفحه 17 از 107 www.Ghaemiyeh.com دو سفرنامه درباره لرستان مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
تیرهلر (لرها)
لرها تیرهاي ایرانی هستند که در جنوب غربی ایران بسر میبرند و بچهار شعبه لرهاي خاص 36 (ساکنین لرستان فعلی و
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 21
پشتکوه)، ممسنی، کهکیلویه و بختیاري تقسیم میشوند 37 . مانند اکراد، وجه مشترك بین لرها زبان آنهاست. صفت اختصاصی
. گویش لري بیانگر آنست که این منطقه اصولا تحت تأثیر ایرانیان پارسی (زبان) قرار گرفته است نه مادها 38
اقوام بومی که پیش از آمدن آریاها در این سرزمین میزیسته یا هنگام کوچ ایرانیان از میان رفتهاند و یا اینکه ایرانی شدهاند.
وجه تسمیه لرها
تاریخ گزیده اسم لرها را به محلی موسوم به لور واقع در گردنه مانرود نسبت میدهد. شاید علل نسبت دادن لرها باین محل مربوط
به خاطره شهر اللور باشد که جغرافیادانان عرب درباره آن صحبت کردهاند و امروز نیز نام صحراي لور (واقع در شمال دزفول) هنوز
محلی واقع در ناحیه جندیشاپور « لیر » میباشد از آنجمله است « لور » زنده است. چند محل دیگر نیز یافت میشود که نام آنها متشابه با
کلمه لیر ممکن است همان کلمه لور ) Schwarz بقلم شوارتز Persien و لیراوي واقع در کهکیلویه (ر ك: ص 666 از کتاب
باشد، چنانکه در زبان لري پول به پیل تبدیل میشود.
میباشد Sardon همچنین یاقوت از محلی بنام لردجان (اکنون لردگان) نام برده است. بگفته استخري لردگان پایتخت بخش سردان
که بین کهکیلویه و بختیاري واقع است. و بالاخره در صیمره محلی است بنام لورت یالرت.
مسعودي ضمن آنکه فهرست طوایف کرد را ذکر نموده است از طوایف لریه نام برده است (احتمال دارد منظورش از لرها وابسته
بشهر لور باشد). در قرن سیزدهم میلادي یاقوت حموي با آنکه از لرها صحبت میکند کلمه اکراد را بکار برده است. چنانکه
میگوید اکراد قبایلی هستند که در کوههاي بین خوزستان و اصفهان زندگی میکنند و محل این قبایل را بلاداللور یا لرستان مینامند.
این حقایق نشاندهنده مراحل تکوینی اصطلاح جغرافیائی لرستان است که شاید مربوط بدوران پیش از ورود ایرانیان باین منطقه
بوده که سرانجام منتهی به یک گروه قومی شده است. از
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 22
را مشتق از کلمات ایرانی بدانیم میتوان گفت اصطلاح لر مأخوذ از لهراسب است (این نظریه « لر » طرفی اگر بخواهیم اصطلاح
پیشنهاد شده است). De Bode پیشتر بوسیله دوبد
یعنی Rudhra را میتوان بعنوان به « لر » اظهار میدارد کلمه Iranisches Nomenbuch یوستی در کتاب خود نامنامه ایرانی
مشتق شده باشد. از طرفی در تاریخ گزیده آمده Rudhra نامیده است از همان Rur قرمز نسبت داد شاید محلی را که یاقوت رور
است که در زبان لري به کوهستانهاي پوشیده از جنگل اطلاق میشود. « لیر » همان « لور » است که
لرها از نظر قومشناسی
اشاره
زبانشناسان لرها را به منطقه فارس مربوط میدانند و حال آنکه روایات محلی 39 لرهاي اصلی را قبایلی میداند که از مانرود
آمدهاند. بنا بگفته مؤلف تاریخ گزیده (ص 539 و 547 ) در ولایت مانرود دهکدهاي است که آنرا کرد خوانند و در آن حدود
بندي وجود دارد که آنرا بزبان لري کول نامند و در آن بند موضعی است که آنرا لر خوانند، و چون اصل ایشان از آن موضع
صفحه 18 از 107 www.Ghaemiyeh.com دو سفرنامه درباره لرستان مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
( برخاسته است بدان سبب ایشان را لر گفتهاند. کلمه مانرود شباهت زیادي به مادیان رود دارد (بقول ژوکوفسکی 40 (ص 158
کلمه مادیان در زبان لري بصورت مان و یامون 41 بکار برده میشود). بهرحال با ملاحظه بعضی از رویدادهاي تاریخی میتوان
و Samha محل مادیان رود را در نزدیکی منگره جستجو کرد. مؤلف تاریخ گزیده (ص 158 ) از محلی بین مانرود 42 - سمها
مستقر در کول مانرود بعدها باسم مناطقی که در آنجا سکونت یافتند Guruh منگره 43 نامبرده و مینویسد که قبیلههاي گوره
در ضمن لازم . Aztari مربوط به محل ازتري Utari معروف شدهاند مانند قبیله جنگروي (مربوط به محل چنگروي) و قبیله اتري
بیادآوري است که خانواده حاکم اتابک لرستان (لر کوچک) از همین قبیله جنگروي بوده است.
بعضی از اسامی طوایف امروزي با فهرستی که در تاریخ
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 23
گزیده آمده است مطابقت دارند مانند منگره، انارکی، وجودکی و بالاخره تاریخ گزیده از چهار قبیله بنامهاي ساهی (سامی)،
ارسان (اسبان- ائسان) و بیهی نام برده و یادآور شده است که این قبایل با آنکه بزبان لري صحبت میکنند لر نیستند.
در حدود سال 500 ه. ق. (برابر 1106 میلادي) بین صد تا چهارصد خانوار فضلاوي کرد از سوریه به ایران مهاجرت کرده و از
.( جانب شمال (از طرف اشترانکوه) بمنطقه لرستان وارد شدند و در قلمرو خورشیدیها 44 مستقر شدند (نقل از نزهۀ القلوب ص 70
در اوایل قرن هفتم ه. ق. (برابر با قرن سیزدهم میلادي) طوایف دیگري به سرزمین هزار اسب اتابک لر بزرگ روي آوردند که در
میان آنها عدهاي طوایف عرب مانند عقیلی، (در پائین شوشتر محلی باین نام وجود دارد) هاشمی و بیست و هشت قبیله دیگر
(متفرقه) وجود داشتند که در میان آنها بنامهاي بختیاري (مختاري)، جوانکی (مراسلی) گوتوند (در نزدیکی شوشتر محلی اباین نام
وجود دارد)، جاکی، لیراوي، مماستی (ممسنی؟) و غیره برمیخوریم. بنابروایت شرفنامه تمام این طوایف از سوریه به ایران آمدهاند.
با هجوم این طوایف بخاك لر بزرگ، یقینا دگرگونی بزرگی در چگونگی وضع مردم این سرزمین بوجود آمده است. احتمال دارد
که این طوایف کرد بودهاند، چنانکه ابن بطوطه در قرن چهاردهم میلادي در حین مسافرت بطرف پایتخت لر بزرگ وقتی از
رامهرمز و بهبهان عبور میکرد به بازماندگان این طوایف مهاجر برخورد نموده است. مدتها یک دهکده کرد در کنار رود جراحی
قرار داشته است. شهاب الدین العمري اظهار داشته است که لرها در سوریه و مصر یافت میشدهاند. و میگوید صلاح الدین ایوبی
563 ) از چالاکی و زبردستی آنها در بالا رفتن از صخرههاي سرسخت بوحشت افتاد و دستور قتل عام آنها را صادر کرد. این -589)
. روایت شاید علل آمدن طوایف مهاجر یا برگشت آنها را به لرستان تا حدي روشن کند 45
قسمت جنوبی لر کوچک بخصوص دره کرخه نیز در معرض نفوذ اکراد قرار داشته است، چنانکه در شمال شوش درختی وجود
دارد موسوم به داربابو، که یادآور نام تیره بابو از طایفه جوزکان کرد
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 24
میباشد، که در تاریخ حسنویه از آنها یاد شده است (نقل از ابن اثیر ص 146 و 219 ). لر کوچک همچنین مورد تهاجم ترکها و
را میتوان ذکر کرد). « ایوا » مغولان قرار گرفته است (براي مثال جنگهاي اتابک لر کوچک بر علیه ترکان بیات (بهارلو؟) و
در زمان صفویه طوایف ترك از جانب کهگیلویه وارد لرستان شدند. همچنین دستههائی از ارامنه و گرجیها در شمال بختیاري
مستقر گردیدند. راجع به تغییر مکان طوایف در زمان افشاریه، زندیه و قاجاریه بعدا صحبت خواهد شد. بهرحال در قرن نوزدهم
بتدریج موقعیت منطقه لرستان بحالت ثبات درآمده است. اسامی ایلات و طوایف لر را اکنون بخوبی میدانیم و فهرست این طوایف
از سال 1836 میلادي ببعد موجود است، تعداد جمعیت لرها بنا به روایت لرد کرزن (جلد دوم ص 274 ) در سال 1881 میلادي بالغ
. بر 421000 نفر بوده است، که از این عده 170000 نفر بختیاري، 41000 کهگیلویهاي، 210000 لر فیلی بودهاند 46
طبق آماري که رابینو 47 در سال 1904 میلادي تهیه کرده است جمعیت لر کوچک بدین قرار بوده است: پشتکوه تعداد 31650
صفحه 19 از 107 www.Ghaemiyeh.com دو سفرنامه درباره لرستان مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
خانوار ( 130000 نفر)، پیشکوه 10000 خانوار ( 50000 نفر) بوده است. ولی این ارقام خیلی ناچیز بنظر میرسد (رابینو هم تعداد را
کمتر از آنچه بودهاند ذکر کرده است) (اکنون بطور خلاصه به گروههاي چهارگانه لر اشاره میکنیم).
الف- ممسنیها:
گروه ممسنی شامل چهار طایفه بنامهاي بکش، جاوید، دشمن- زیاري و رستم میباشد (ر ك: مقاله مربوط به شول).
ب- لرهاي کهگیلویه:
طوایف کهگیلویه از سه طایفه بزرگ آقاجري، باوي و جاکی تشکیل شدهاند.
آقاجري (نام یک طایفه قدیمی ترك از آغاجاري است) شامل نه قبیله بوده است که چهار قبیله آن یعنی افشار، بیگدلی، چغاتائی و
قرهبگلو ترك میباشند (احتمالا اینها باقیمانده شاهسونها هستند
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 25
که در زمان صفویه زیر نظر حکومت کهگیلویه تشکیل شده بودند) پنجمین قبیله تیلکوهی است که نام خود را از ناحیهاي در
کردستان گرفته است.
یادآور شده است یک طایفه عرب در نزدیکی اهواز به همین نام O .Mann باوي دومین طایفه از طوایف کهگیلویه است. ا. مان
وجود دارد. اما از طرفی در جنوب خرمآباد کوهی باین اسم وجود دارد 48 . سومین طایفه کهگیلویه جاکی است. این طایفه صرفا لر
میباشد که بدو قسمت یعنی چهاربنچه ولیراوي تقسیم شده و هر قسمت بنوبه خود به شعبات کوچکتري تقسیم میشوند.
ج- طوایف بختیاري:
در سال 1894 اظهار داشته، منطقه بختیاري بطور کامل مورد بررسی قرار گرفته و نقشه آن بمقیاس هشت Sawyer بطوریکه ساویر
پا در یک اینچ تهیه شده و تقریبا محل سکونت اکثر طوایف مورد بازدید قرار گرفته و اطلاعات لازم درباره آنها جمعآوري شده
است. با این حال بجز فهرستی که لردکرزن در سال 1890 فراهم کرده است تاکنون اطلاعات دیگري بما نرسیده است.
بختیاریها اصولا بدو قسمت یعنی چهارلنگ و هفتلنگ تقسیم میشوند. از این دو قسمت هفتلنگها نیرومندترند (چهارلنگ قبلا در
قسمت جنوب قرار داشت اکنون بین بروجرد و گلپایگان مستقر است.)
د- طوایف لرستان:
طوایف عمده لرستان عبارتند از طوایف بالاگریوه، طرهان، دلفان و سلسله. طوایف بالاگریوه شامل لرهاي اصیل است که داراي
شعبات مهمی از قبیل دیرکوند و سگوند 49 میباشند. احتمالا دیرکوندها 50 هسته اصلی قوم لر بشمار میروند که رؤساي خود را
میر مینامند 51 . برخلاف کردها رؤسا اعضاء طایفه را بصورت ارث بین خود تقسیم میکنند. لرها بخصوص طوایف بالاگریوه
«*» داراي روحیه دموکراسی هستند و قدرت خانها بستگی به قیطولهاي
______________________________
در فرهنگ- .« ب» بند « زبان لري » * قیطول: افراد محافظ خان. نگاه کنید به بخش
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 26
صفحه 20 از 107 www.Ghaemiyeh.com دو سفرنامه درباره لرستان مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
آنها دارد. ولی این قدرت تا حدي بوسیله رؤساي تیرهها (توشمال) محدود شده است و خوانین مجبورند تاحدي به خواستههاي این
رؤساي کوچک سر تسلیم فرود آورند. (ادموندز آنها را کدخدایان ناهنجار نامیده است).
اطلاعات قومشناسی (نژادشناسی) درباره لرها بسیار ناچیز است 52 . در این مورد میتوان به یادداشتهاي دوهوسه ( 52 ) (در سال
1859 فرماندهی یک فوج لر را بعهده داشت)، ودخانیکف 53 ، و دانیلو (خیلی جزئی و سطحی) رجوع کرد. دوهوسه مخصوصا به
فشردگی جمجمه لرهاي لرستان اشاره کرده است، از طرفی ادموندز به تفاوت بین لرها و لکها اشاره کرده و معتقد است که لکها
بلندتر بوده و داراي بینی عقابی میباشند و از نظر کیفیت خالصتر هستند، همچنین زنهاي آنها از زنان لر زیباترند 54 . رنگ موي
لرها اغلب شاه بلوطی بوده و ریش پرپشت دارند. بهطوري که لرستان را معدن ریش مینامند. به نظر نمیرسد زنان لر باندازه زنان
کرد از آزادي برخوردار باشند. در مورد زنان کرد، ادموندز مینویسد که مشاهده نشده است در بین کردان زنی به ریاست طایفه
انتخاب شده باشد و حال آنکه همر 55 (جلد دوم ص 239 ) از دو دختر جنگجوي 56 علیمردانخان والی لرستان که در سال 1725
خانم Layad میلادي نبرد میکردهاند نام برده است. زندگی و آداب و رسوم بختیاریها مورد ستایش کسانی مانند لایارد
قرار گرفته است و حال آنکه اکثر مسافرین که از لرستان عبور کردهاند شدیدا لرهاي این منطقه Copper و کوپر Bishop بیشاپ
که در سال 1904 بوسیله Douglas را مورد انتقاد قرار دادهاند (ر ك: به مقاله ادموندز در مجله جغرافیائی و سرلشگر داگلاس
.( لرها زخمی شد 57
مذهب
ازتان به پایان میبریم.ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
بجستان از شهرهای مقدس زرتشتیان است. وجود محوطهها و آثار باستانی اطراف بجستان و مسجد جامع با اهمیتی که در دوران شاهرخ تیموری ساخته شد دلیل بر اهمیت و اعتبار تاریخی این شهرستان میباشد. احتمالاً قدمت بجستان به دوره هخامنشی میرسد. این شهر در گذشته به عنوان بوزستان، بزستان و بژستان نیز نامیده شده و به اعتقاد برخی از مورخین توسط سام نریمان قهرمان افسانهای ایران ساخته شدهاست. همچنین معتقدند نام بجستان یا بغستان (سرزمین ایزد) خود گویای وجود این است که این آبادی از دوران قبل از زرتشت یا دست کم وابستگی آن به آیینهای قبل از زرتشت است. سرزمین ایزد هم چنان شهری مذهبی است و مردم آن پایبند به دین اسلام هستند. گویا، یاقوت حموی نخستین جغرافیا نویس مسلمانی است که آن را اسم برده و گوید «دهکدهای است» بجستان در دوران تیموریان از اهمیت برخوردار بوده و اعتبار آنجا آنقدر بوده که حاکمان و بزرگان معاصر تیمور قادر بودهاند تیمور را از خرابی آن شهر بازدارند. از حیث تجارت و داد و ستد بجستان در دوران قاجاریه از اهمیت و رونق بالایی بر خوردار بودهاست شبکه گسترده راهها و رباطهای متعدد از جمله فخر آباد، قاسمآباد، زینآباد و … در راه فیض آباد به بجستان و فردوس دلایل رونق و داد وستد در این ناحیهاست.ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
⛔️ تحریف سخنان مولانا عبدالحمید در مورد زلزله کرمانشاه از سوی افراد مغرض
اخیرا گروهی از افراد مغرض که جزو دروغگویان حرفهای هستند، با انگیزه تخریب وجههی امامجمعه اهلسنت زاهدان بهویژه در بین برادران و خواهران عزیز کُرد، کلیپ سخنان ایشان در مورد زلزلهزدگان کرمانشاه را قطعوبرید کرده و سخنان ایشان را تحریف کردند.
شیخالاسلام مولانا عبدالحمید در مراسم نماز جمعه اهلسنت زاهدان در واکنش به زلزله اخیر در استان کرمانشاه، نهتنها از مردم عزیز کرمانشاه، بلکه مردم تمام کشور را به «توبه» و «استغفار» توصیه کردند، چنانکه در بخشی از سخنان ایشان آمده است: «اینکه در یک منطقه زلزله و عذاب آمده است به این معنا نیست که عملکرد مردم آن منطقه بد و عملکرد مردم سایر مناطق خوب است، بلکه اعمال همهی ما خراب است.»، اما افراد مغرض و شیطانصفت به تحریف آشکار سخنان مولانا عبدالحمید پرداختند.
تخریبکنندگان و وحدتشکنان درحالی سخنانی سراسر دروغ را در مورد زلزلهزدگان کرمانشاه به شیخالاسلام مولانا عبدالحمید نسبت دادهاند و در کمال وقاحت جملهی «کُردها به خدا ایمان نیاوردند، گناه کردند، خدا هم عذاب فرستاد و همه را هلاک کرد» را به دروغ ایشان نسبت دادهاند، که مولانا عبدالحمید در مراسم نماز جمعه زاهدان که مغرضان آن را قطعوبرید کردهاند، به کرّات مردم را به ارسال کمکهای نقدی و غیرنقدی برای زلزلهزدگان تاکید و توصیه کرده و آن را «جهاد» دانستند. همچنین مؤسسه خیریه محسنین که زیرنظر دارالعلوم زاهدان فعالیت میکند، از روزها ابتدایی زلزله، مستقیما در مناطق زلزلهزده حضور داشته و با تلاشهای شبانهروزی کمکهای مردمی را بین زلزلهزدگان توزیع میکند. ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
در یکی از جلسات سخنرانی سیدسهیل رضایی روان تحلیلگر یونگی داستانی را تعریف کرد که دستمایه نگارش این مقاله شد و به پرسشی که درباره شاملو سالها در ذهنم جوانه زده بود پاسخی قابل قبول داد. داستان اینگونه شروع میشود که پادشاهی به همراه سربازانش عازم شکار میشوند. در میان جنگل پادشاه به دنبال گوزنی با اسبش میتاخت که خود را در میان جنگل تنها دید و متوجه شد که سربازانش را گم کرده و به هر راهی میرفت نتیجهای برای او نداشت.
تحليل شاملو با قالب يونگ
نمیتوانست به درستی راه را پیدا کند، آنقدر در جنگل گشت تا به کلبهای برخورد. پیرمردی با دخترش در کلبه بودند. پادشاه داستان گم شدن خودش را برای آنها تعریف کرد. پیرمرد گفت من راه را به تو نشان میدهم به شرطی که دختر من ملکه تو شود؛ پادشاه قبول کرد. پیرمرد گفت شرط دیگری نیز با تو دارم. پادشاه گفت هر چه باشد قبول میکنم. پیرمرد گفت دخترم نباید هرگز آب بنوشد یا آب ببیند وگرنه ملکه تو از نظر غایب خواهد شد. پادشاه قبول کرد و با دختر پیرمرد به سمت قصر پادشاهی حرکت کردند؛ در وسط راه سربازانش را یافت، پیکی را به سرعت به قصر فرستاد و دستور داد آب روانی که از وسط قصر او میگذرد را بپوشانند. تمام ذکر و فکر پادشاه این بود که نگذارد دختر آب را ببیند یا بنوشد.
تمام دربار از کارهای پادشاه خسته شده بودند، چندان به کارهای دولت رسیدگی نمیکرد، تا اینکه پادشاه دچار افسردگی شد. در این بین وزیر او به پادشاه گفت بهتر است آب روان را در وسط قصر جاری کنیم و اطراف آن را با شاخهها و گیاهان بلند میپوشانیم تا ملکه آن را نبیند و شما هر روز به کنار رود بیایید تا حالتان خوب شود. پادشاه گفته وزیر را پذیرفت. از این طرف ملکه متوجه شد که روحیه پادشاه تغییر کرده و شادابتر از همیشه به نظر میرسد؛ پس تصمیم گرفت پادشاه را تعقیب کند. به دنبال پادشاه روان شد و او را دید که از میان گیاهان وارد جایی شد. به دنبال پادشاه وارد آنجا شد تا پادشاه آمد جلوی او را بگیرد دیر شده بود؛ ملکه ناپدید شد، هر چه گشت از ملکه خبری نشد.
یکی از سربازانش گفت من ملکه را دیدم كه تبدیل به قورباغه شده است. پادشاه دستور داد تا تمام قورباغههای شهر را بکشند. کشتار قورباغهها آغاز شد، تا اینکه پادشاه قورباغهها به سراغ پادشاه آمد و به او گفت چرا میخواهی نسل ما را ریشهکن کنی. پادشاه تمام ماجرا را برای او تعریف کرد. پادشاه قورباغهها گفت من پدر ملکه هستم وقتی که تبدیل به قورباغه شد تمام نسل ما هم به قورباغه تبدیل شدند.پادشاه قورباغهها میگوید من او را به تو برمیگردانم؛ تو هم از این کشتار دست بردار. پادشاه قبول میکند و ملکه دوباره بازمیگردد. داستانی اسطوره که با تولد دوباره ملکه (زن) آغاز میشود.دیگر، نقابی بر چهره ندارد، نقش بازی نمیکند، فرآیند آگاهسازی از داستان آغاز میشود که با سفری درونی همراه است.
تحليل شاملو با قالب يونگ
اما چرا این داستان به احمد شاملو ربط پیدا میکند؟ شاید به روایتی میتوان گفت این داستان زندگی احمد شاملو است. کميعجیب به نظر میرسد ولی داستان نمادین سفری است که احمد شاملو آغاز میکند؛ در ابتدا این سفر ناآگاهانه قدم برمیدارد، روان زنانه ناپخته و زودرنج شاملو در 22 سالگی زنی را برای او فرا میخواند که از جنس روان زنانه اوست، یعنی در اینجا آنیما بیمار احمد شاملو ناآگاهانه بر روی کس دیگر فرافکنی میشود. شاملو باز هم در روند ناآگاهانه است و به درکی از عقدهها و انگیزههایش هنوز نرسیده، ازدواج یک رابطه آگاهانه است ولی برای شاملو چنین انتخابی نیست؛ سفر زندگی او ناشیانه و ناآگاهانه آغاز میشود.
شعر خود زندگي است
احمد شاملو درباره خودش میگوید: «آثار من خود، بیوگرافی کامل است. من به این حقیقت معتقدم که شعر، برداشتهایی از زندگی نیست، بلکه یک سره خود زندگی است.»
همیشه این پرسش در ذهن من بود که چرا احمد شاملو سه بار ازدواج کرده است. چرا چهار فرزند خود را از زن اولش رها میکند؟ آیا شاملو شهوتپرستی بوده که مدام زن عوض میکرده است؟ اما اشعارش این را نمیگوید، نمیتوان از لابهلای اشعارش به دنبال هرزگی گشت یا حتی سر نخی از آن به دست آورد.
چگونه است که شاملو در اشعارش بیش از اندازه انسان را ارج مینهد. او انسان را آزاد میخواهد فارغ از هر رنگ و نژاد و مذهب عصر انسان در منظر شاملو عصر پایان خدایان است «و انسان که کهنه رند خدایی است بیگمان».
و معتقد بود:«که هر ویرانه نشانی از غياب انساني است/که حضور انسان آبادانی است.»
شاملو شاعری دردآشنا با ذهنی جستوجوگر و ناآرام، روحیهای نقادانه و انقلابی با اشعاری سرشار از احساس و اندیشه به گونهای که از پیروی بیچون و چرایی فرهنگ و ادبی جامعه خود سرباز زده است.احمد شاملو برای اولین بار در سن 22 سالگی با اشرف ملوکاسلاميازدواج میکند. ماحصل این ازدواج سیاوش، سامان، سیروس و ساقی است که چند سال بعد از او طلاق میگیرد و در همان سال با طوسی حائری ازدواج میکند. این ازدواج هم در سال 1340 منجر به طلاق میشود و در نهایت در سال 1343 با آیدا ازدواج میکند و این ازدواج تا پایان عمرش دوام میآورد.
تحليل شاملو با قالب يونگ
شاملو در آیدا چه چیزی را دید یا چه چیزی در شاملو متحول شده بود که این چنین عاشقانه با آیدا ازدواج میکند و تا پایان عمرش در کنار او میماند. اینجا میتوانيم ربط درستی از داستانی که ابتدا آوردم بیابیم، تولد مجدد در آنیما شاملو، شناختی آگاهانه و ازدواجی موفق. اما سیر این تحول چگونه روی داد؟برای یافتن جواب این سوالات همانگونه که خودش گفته فقط باید به سراغ اشعارش برويم تا از لایههای تودرتوی اشعارش به اعماق روحش دسترسی پیدا کنیم و راز ماندگاری او و آیدا را کشف کنیم.
شاملو نخستین دفتر شعر خود را به نام «آهنگهای فراموش شده» در سال 1326 منتشر میکند؛ دفتری با عناصری مثبت اما بدون محتوی، سست و حتی تهی از اندیشه و شاید بتوان گفت شاعر جوانی که هنوز پا به عرصه کارکشتگی ذهنی و سخنورانه نرسیده است.چاپ اولین آثارش درست مصادف میشود با اولین ازدواجش، ازدواجی ناآگاهانه همراه با فرافکنی درونش بر روی این زن و سپس نتیجه این ازدواج علیرغم داشتن چهار فرزند به جدایی ختم میشود. شاملو فکر میکند با عوض کردن زنش همه چیز روبهراه خواهد شد و به سراغ رابطه جدیدی میرود و ازدواج دیگری میکند. باز هم انتخابی ناآگاهانه است، روان شاملو به پختگی نرسیده است، اگرچه نمیتوان جلوی فرافکنی هر زن و مردی را بر روی یکدیگر گرفت، ولی میشود آن را بررسی کرد.
چه میشود که شاملو به ناگهان متوجه این فرافکنی ناآگاهانه میشود و سعی میکند تولد جدیدی را برای خودش و سفری آگاهانه را آغاز کند.چه میشود که در ازدواج سوم به آگاهی میرسد، چگونه از آنیمای منفی خود (روان زنانه در ضمیر ناخودآگاه مرد) رها میشود.شاملو در دفتر هوای تازه گرفتار آنیمای منفی خود است و از تاثیر کجخلقی و لجامگسیختگی روانش در این شعر فریاد میزند:
دیرگاهیست که من سراینده خورشیدم
و شعرم را بر مدار مغموم شهابهای سرگردانی
نوشتهام که از عطش نور شدن خاکستر شدهاند
من برای روسپیان و برهنگان مینویسم
فكر ميكرد با ازدواج مجدد زندگي تغيير مي كند
تحليل شاملو با قالب يونگ
جاناسنفورد روان تحلیلگر یونگی درخصوص روان مرد و زن مینویسد: زن حامل تصویر زنده شریک یا روح زنانه مرد برای مردان است و مرد نیز حامل تصویر زنده روح زن است. این موضوع به پیامدهای نامتعارف و ناخوشایندی منتهی میشود، زیرا این واقعیتهای زنده درون ما، اغلب تاثیرات قوی و آزاردهندهای دارند... بر اثر فرافکنی آنیما و آنیموس (روان مردانه در ضمیر ناخودآگاه زن) به دلیل وجود این تلقی که در خارج از ما قرار دارند، معمولا تشخیص نمیدهیم که متعلق به ما هستند.
اما شاملو برای رسیدن به ازدواج آگاهانه رنجی عمیق را متحمل میشود و سفر پرپیچ و خميرا در روان خود دنبال میکند.این رنج و این ناآگاهی از روان میخواهد به دنیای آرام و بیتلاطم جنین بازگردد. چه میشود که شاملو تا این حد سرگشته و در بوته آزمایش واقعیتهای روابط انسانی تاب تحمل نمیآورد و میخواهد آرامش جنینی را پس بگیرد و ناتوانی حالت عاشقی را در تحمل فشارهای زندگی روزمره یادآوری میکند و از آن به فغان ميآيد.
عشق واقعی زمانی شکل میگیرد که انسان آگاهانه قدم در راه شناسایی فرد دیگری برآید و این زبان است که عشق به او را تجربه میکند.بیان این مطلب بدین معنی نیست زنان و مردان به سراغ کسانی دیگر بروند تا این آگاهی شکل بگیرد. شاملو ندانسته و ناخواسته در مسیر ناآگاهی و فرافکنی قرار گرفت و هرگز سعی نکرد برای حل مشکلاتش راهحلی بیابد و به همین دلیل فکر میکرد با ازدواجهای متعدد زندگی خوبی خواهد داشت همان طور که دنبال مکان امن جنینی میگشت تا از بار تلخ مسئولیتهای خود فرار کند. اما شاملو بعد از طلاق از زن دومش چند سالی را ازدواج نمیکند و به تحلیل و بررسی خود میپردازد و این بار با آیدا آگاهانه ازدواج میکند و این رابطه حملکننده آنیمای شاملو نیست.
تحليل شاملو با قالب يونگ
به همین دلیل شاملو تا پایان عمرش با آیدا میماند و پرمفهومترین، عاشقانهترین و... شعرهایش را بعد از آشنایی با آیدا میسراید. میتوان با صراحت گفت آیدا تبلور آنیما شاملو بود که آگاهانه آن را شناخت و او را به بانوی روحش تبدیل کرد. رابرت جانسون درخصوص زن درون مرد که برگرفته از اندیشههای روان تحلیلی یونگ است، میگوید: «آنیما حملکننده روح مرد و معشوقه دنیای درونی اوست. دکتر یونگ از آنیما با نام میانجی یا واسط بین شخصیت آگاهانه مرد و اعماق طبیعت او، یعنی ناخودآگاه جمعی یاد میکند. آنیما قلمرو شکوهمند روان است؛ آن واسطهای است که ما را با اسرار و اعماق طبیعت مان در تماس نگه میدارد. آنیما الهامبخش است، حملکننده روح شاعرانه است، راهنمای دنیای زیرین است... آنیماست که با جادوی خود و با پیوند درونی خود، به زندگی مرد ارزش و معنا میبخشد.»
شاملو با آیدا به یک تجربه روحانی زنانگی که مردانگی او را کامل کرد دست یافت.شاملو جستوجوگری بود که ناخودآگاهانه دریافت که برای رسیدن به کمال باید در قلمرو زنانگی خود دست به کاوش بزند. درون او به احساس شهودی دست پیدا کرده و فقط تلنگری باید میخورد که آن هم توسط آیدا به صدا آمد و اشعار شاملو بعد از آشنایی با آیدا و شناخت زنانگی درون خود به اوج شکوفایی رسید؛ اشعاری که با سالهای قبل از آیدا قابل مقایسه نیستند.ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
هل تسنن كه يكي از فرقههاي اسلامي را تشكيل ميدهند، با تكيه بر روايات فراواني كه از پيامبر اكرم(ص) نقل ميكنند به «مهدي موعود» معتقدند. اين مطلب در منابع معتبر روايي آنان از صحاح سته و مسند احمد بن حنبل كه از قديميترين منابع روايي آنها محسوب ميشود گرفته تا ديگر منابع معتبر كه در شروح آنها نگاشته شده است، وجود دارد. به اعتراف دانشمندان اهلسنت اين روايات متواتر بوده و از درجهي اعتبار برخوردار است. اكثر علماي اهل تسنن در اصل اعتقاد به مهدويت و همچنين مصداق «مهدي موعود» متفقالقولند. اما در اين ميان عدهي كمي بر سر مصداق با اكثريت اختلافنظر دارند.
مقدمه:
مسألهي عقيده به ظهور يك رهبر مقتدر الهي و آمدن مصلحي در آخرالزمان به نام منجي موعود جهاني يكي از مسايل اصيل و ريشهدار است كه در اعماق دل ملتها و پيروان همهي اديان الهي و تمام اقوام و ملل جهان جا گرفته است تا جايي كه در طول تاريخ بشريت، انسانها در فراز و نشيب زندگي، با يادآوري ظهور چنين رهبر مقتدري، از يأس و نوميدي نجات يافته و در انتظار ظهور آن مصلح موعود جهاني در پايان جهان لحظهشماري ميكنند. عقيده به ظهور يك نجاتدهنده از نظر يهود و همهي طوايف آن، مسيحيت و همهي شاخههاي آن امري قطعي و مسلم است. (هاشمي، ۳۹)
يهود در انتظار مسيحي است كه عدل مطلق را در آخرالزمان بر همهي عالم بگستراند، اما به عقيدهي آنان اين مسيح از سبط يهودا و نسل داود است كه بر عرش سليمان مينشيند و بر همهي عالم حكمراني ميكند.
نصاري در انتظار بازگشت مسيحي هستند كه پسر مريم است و مسلمانان منتظر بازگشت عيسي پسر مريم و مهدياند تا در آخرالزمان به يكديگر پيوسته و حق و عدالت را برپا نمايند.
بنابراين غير از عدهي قليلي، كسي از پيروان اديان آسماني منكر آمدن نجاتگري در آخرالزمان نيست، چنين عدهي اندكي از ميان مسلمانان، معتزله و فرقهاي از اهل سنت هستند كه ظهور مهدي منتظر را انكار نموده و با اجماع شيعهي اماميه مخالفند. (الرافعي، ۱۸۳)
اعتقاد به ظهور حضرت مهدي منحصر به شيعه نبوده و بسياري از فرقههاي اسلامي در اين عقيده با هم اتفاق نظر دارند و آن را جزء عقايد مسلم و قطعي خود ميدانند، حتي از ديدگاه برخي از دانشمندان و بزرگان اهل سنت (همچون شيعيان) اين اعتقاد يكي از ضروريات دين مبين اسلام به شمار ميرود. علماي اهل سنت، تنها به نقل روايات مربوط به حضرت مهدي در صحاح خود و ديگر كتب اكتفا نكردهاند، بلكه گروه زيادي از شخصيتهاي برجستهي ايشان اعتراف نمودهاند كه اين احاديث، «مشهور» و يا «متواتر» است. (پيشين، ۶۸)
در اين ميان دو نكته شايان توجه وجود دارد:
اول اينكه اعتقاد به موعود به عنوان يك عقيدهي كلي مورد اجماع همهي آنان است، اما بر سر اين مطلب كه مصداق موعود كيست، اختلافنظر وجود دارد و از ميان اهل سنت عدهي كمي به حديث مرفوعي استناد كرده و در مورد مصداق با اكثريت مخالفت ميورزند.
دوم اينكه عليرغم اعتقاد اكثريت قريب به اتفاق دانشمندان بزرگ اهل سنت، به مسألهي مهدويت و پذيرفتن احاديث مربوط به ظهور مهدي(عج) و نقل اين روايت در كتب خود و اعتراف به صحت و تواتر آنها، برخي از دانشمندان اهل تسنن اين مطلب را نپذيرفته و ضمن ايراد خدشه بر روايات، معتقدند كه ايمان به وجود مهدي موعود واكنشي نسبت به اوضاع و شرايط نابسامان مسلمانان در دوران تاريك تاريخ اسلام است و حتي اصرار دارند كه عقيده به ظهور يك مصلح جهاني را فكري وارداتي تلقي كنند كه از يهود و نصاري گرفته شده است:
۱- اصالت اعتقاد به ظهور منجي:
انتظار ظهور يك مصلح بزرگ آسماني و اميد به آينده و استقرار صلح و عدل جاويدان، امري فطري و طبيعي است كه در ذات و وجود آدمي نهفته و با آفرينش هر انساني همراه است و مكان و زمان نميشناسد و به قوم و ملتي اختصاص ندارد. از اينرو، همهي انسانها مطابق ذات و فطرت خود مايلند روزي فرا رسد كه جهان بشريت در پرتو ظهور رهبري الهي و آسماني از ظلم و ستم ستمگران رهايي يابد.
به همين دليل، در تمام اديان و مذاهب مختلف جهان از مصلحي كه در آخرالزمان ظهور خواهد نمود و شالودهي حكومت واحد جهاني را براساس عدالت و آزادي واقعي بنيان خواهد نهاد، سخن به ميان آمده و تمام پيامبران و سفيران الهي در اين زمينه به مردم، نويد دادهاند.
برخي ميپندارند كه ناكامي و ستم، علت عقيده به ظهور حضرت مهدي است و ميگويند كه هر زمان كه فشارها و محروميتهاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و غيره بالا رود، عقيده به ظهور يك منجي تشديد ميشود لذا احساس ناكامي، ستم، فشار و تبعيض در جامعه، باعث پيدايش اين عقيدهي ديرين در بين مردم شده است.
اما همانطور كه آمد، منشأ اين اعتقاد كهن و ريشهدار، علاوه بر اشتياق دروني و ميل باطني هر انسان، كه به طور طبيعي خواهان حكومت حق و عدل و برقراري نظام صلح و امنيت در سرتاسر جهان است، نويدهاي بيشائبهي پيامبران الهي در طول تاريخ بشريت به مردم مؤمن و آزاديخواه جهان است.
تمام پيامبران بزرگ الهي در دوران مأموريت الهي خود به عنوان جزئي از رسالت خويش به مردم وعده دادهاند كه در آخرالزمان يك مصلح بزرگ جهاني ظهور خواهد نمود و انسانها را از ظلم و ستم نجات خواهد داد و فساد و بيديني و بيعدالتي را در تمام جهان ريشهكن خواهد ساخت.
بنابراين، احساس ناامني و شيوع فتنه و آشوب در جامعه، ميتواند انگيزهي تشديد گرايش به منجي باشد ولي نميتواند عامل پيدايش اصل عقيده و ايمان به ظهور مهدي و گرايش به منجي موعود گردد.
حتي اين عقيده در بين گروهي از دانشمندان و فلاسفهي بزرگ جهان به عنوان «لزوم تشكيل حكومت واحد جهاني» در سطح وسيعي مطرح گرديده است. امروزه بسياري از انديشمندان جهان عقيده دارند كه با پيشرفت سريع صنعت و تكنولوژي، زندگي ماشيني رقابتهاي ناسالم نظامي، بازيهاي خطرناك سياسي و احساس يأس و نوميدي در بين جوامع بشري براي رهايي از اوضاع نابسامان كنوني، تشكيل حكومت واحد جهاني براساس عدالت و آزادي لازم و ضروري است. (همان، ۳۹، با تلخيص)
۲- مهدي موعود از ديدگاه اهل سنت:
مسألهي مهدويت و نويد ظهور مهدي موعود(عج) يكي از مسايل بسيار حياتي اسلام به شمار ميرود و به اندازهاي اهميت دارد كه اعتقاد به ظهور مهدي(عج) در رديف وقوع "قيامت" و تكذيب و تصديقش در رديف تكذيب و تصديق رسول اكرم(ص) ميباشد.
در اينباره روايات فراواني از اهلبيت(ع) رسيده است از جمله:
«من انكر القائم من ولدي فقد انكرني»: «هركس قائم از فرزندان مرا انكار كند به راستي كه مرا انكار كرده است.» (مجلسي، ۵۱/۷۳)
ممكن است تصور شود كه عقيده به ظهور مبارك حضرت مهدي(عج) از مختصات شيعه بوده و همهي منابع و مدارك آن هم مربوط به شيعه و راويان روايات مربوط به ظهور نيز همهي دانشمندان و بزرگان شيعه ميباشند. ولي بايد توجه داشت كه عقيده به ظهور حضرت مهدي(عج) منحصر به شيعه نيست و بسياري از فرقههاي اسلامي در اين عقيده با هم اتفاقنظر دارند و آن را جزء عقايد قطعي و مسلم خود ميدانند. حتي به نظر برخي از دانشمندان و بزرگان اهل سنت اين اعتقاد يكي از ضروريات دين مبين اسلام به شمار ميرود و منكر آن از آيين اسلام بيرون است. چنانچه علماي اهلسنت از پيامبر اكرم(ص) روايت كردهاند كه آن حضرت فرمود: «من كذب بالمهدي فقد كفر»: «هركسي مهدي(ع) را انكار كند به راستي كافر است.» (امين، ۱۲۶) بزرگان و محدثان شيعه و سني احاديث فراواني را در منابع موثق خود آورده و به معرفي مهدي موعود و پايهگذار حكومت واحد جهاني پرداختهاند.
احاديثي كه شيعه دربارهي مهدي(عج) از پيامبر اكرم(ص) روايت كردهاند كمتر از شش هزار حديث از صحيح۱و ضعيف۲ نيست و آنچه را كه اهل سنت روايت كردهاند بالغ بر پنجاه حديث است. بعضي از احاديثي كه شيعه روايت نموده در كتب "صحاح سته۳" كه قابل اعتماد اهل سنت است، آمده از جمله: صحيح بخاري، مسلم، ابوداود، ترمذي، نسائي، و ابن ماجه، كه در همهي آنها علائم و نشانههايي براي آمدن منجي منتظر وجود دارد.(الرافعي، ۱۹۴)
علاوه بر صحاح سته، در كتابهاي معتبر اهل سنت از جمله "مسند احمد بن حنبل" كه كهنترين و معتبرترين مدرك حديث اهل سنت است، احاديث فراواني درخصوص ويژگيها و اوصاف حضرت مهدي(عج)، علائم ظهور، محل بيعت، تعداد اصحاب، مكان ظهور و ديگر ابعاد مربوط به آن حضرت وجود دارد كه به برخي از موارد اشاره خواهد شد.
گذشته از جوامع اوليهي حديثي اهل سنت، تأليفات فراوان ديگري از دانشمندان عامه به چشم ميخورد كه به جمعآوري احاديث مربوط به «مهدي موعود» پرداختهاند. از جمله «سمهودي شافعي» در «جواهر العقدين»، «محمد خواجهي پارساي بخاري» در «فصل الخطاب»، «محمد بن ابراهيم حمويني شافعي» در «فرائد السمطين»، «صبان» در «اسعاف الراغبين» و ... تعدادي از احاديث اهل سنت را دربارهي حضرت مهدي(ع) آوردهاند. همهي اين روايات نقل شده از پيامبر اكرم(ص) حاوي مطالبي است كه مورد اجماع اكثر دانشمندان عامه ميباشد.
محي الدين عربي عارف برجستهي جهان تسنن در «فتوحات» باب ۳۶۶ دربارهي مهدي(ع) چنين ميگويد:
«لاجرم مهدي(ع) قيام خواهد كرد ليكن پس از آن كه زمين از ظلم و جور پر شود كه آن حضرت آن را از عدل و داد پر خواهد كرد و اگر از دنيا جز يك روز باقي نماند خداي تعالي آن يك روز را چنان طولاني كند تا آنكه اين خليفه از خاندان رسول خدا(ص) از فرزندان فاطمه(س) كه جدش حسين بن علي(ع) و پدرش حسن عسكري(ع) ... ولايت مردم را به دست گيرد. او همنام رسول خدا(ص) است كه مسلمانان ميان ركن و مقام با او بيعت ميكنند.»
۳- مصداق «مهدي موعود» از ديدگاه اهل سنت:
اكثريت قريب به اتفاق علماي عامه به موضوع «مهدويت» اعتقاد دارند و همچنين معتقدند كه مهدي موعود از فرزندان علي(ع) و فاطمه(س) است كه در اسم همنام رسول خدا(ص) ميباشد. اين عدهي كثير علاوه بر اينكه قائل به ظهور آن حضرت ميباشند، معتقدند كه ايشان در قيد حياتند و در اينباره به اخبار متواتري۴ كه از طريق گروهي از ائمهي حديث عامه نقل شده، استناد ميكنند. برخي از بزرگان اهل سنت كه در تأليفات خود به اين نكته اشاره دارند عبارتند از:
- «كمالالدين محمد بن طلحه شافعي» در كتاب «مطالب السؤول في مناقب الرسول»
- «محمد بن يوسف بن محمد گنجي شافعي» در كتاب «البيان في اخبار صاحبالزمان»
- «نورالدين علي بن محمد بن صباغ مالكي» در كتاب «الفصول المهمه في معرفه الائمه»
- «محي الدين ابن العربي» در كتاب «فتوحات مكيه»
- «احمد بن ابراهيم بلاذري» در كتاب «الحديث المتسلسل»
- «ابن خشاب» در كتاب «تواريخ مواليد الائمه و وفياتهم»
- «يوسف بغدادي حنفي معروف به سبط ابن الجوزي» در كتاب «تذكره الخواص»
همچنين عدهي فراواني از دانشمندان اهل سنت كه ذكر نام آنها در اين مختصر نميگنجد، همگي متفقالقول در اين مطلب كه مهدي(عج) همان محمد بن الحسن العسكري است و در مكاني در همين عالم زندگي ميكند و روزي به اذن پروردگار ظهور خواهد كرد، با علماي اماميه موافقند. (الرافعي، ۱۹۰) اما عدهي اندكي از روشنفكران اهل سنت در اينباره با اكثريت آنها اختلافنظر دارند. بهطور كلي اختلاف آنها در سه مقوله قابل بررسي است:
الف) اعتقاد به اصل وجود «مهدي موعود»: افرادي با تكيه بر مناقشهي ابنخلدون در احاديث مهدي، در اصل اعتقاد به «مهدويت» و «امامت حضرت محمد بن الحسن العسكري(ع)» خدشه وارد نموده و به
” مسألهي مهدويت و نويد ظهور مهدي موعود(عج) يكي از مسايل بسيار حياتي اسلام به شمار ميرود و به اندازهاي اهميت دارد كه اعتقاد به ظهور مهدي(عج) در رديف وقوع "قيامت" و تكذيب و تصديقش در رديف تكذيب و تصديق رسول اكرم(ص) ميباشد. “
انكار برخاستهاند؛ و در كتابهاي خود سعي نمودهاند كه در مورد چگونگي اعتقاد به «مهدي موعود در اسلام» ريشهيابي كنند و آن را حاصل شرايط نابسامان جهان اسلام پس از رحلت رسول اكرم(ص) و ناشي از ناامني حاصل از آن بدانند. از جمله سيد اميرعلي، دانشمند اسلامي هندوستان، در كتاب «روح الاسلام» كه دربارهي تاريخ تكوين عقايد اسلامي نگاشته شده است. (هاشمي، ۱۷۹) و يا احمد كسروي در كتاب «التشيع و الشيعه»، محب الدين خطيب در كتاب «الخطوط العريضه» و همچنين احمد امين در كتاب «المهدي و المهدويه» و سعد محمدحسن در كتاب «المهديه في الاسلام منذ اقدم العصور حتي الآن» با بررسي تاريخ مهدويت علاوه بر اينكه سعي در خرافي نشان دادن انديشهي مهدويت دارند، مدعياند كه ابنخلدون احاديث مهدي را تنها از نظر سند روايات تضعيف كرده در حاليكه از نظر عقلي نيز تضعيف شدهاند. (منتظر، ۴۷)
ب) اعتقاد به وجود فعلي حضرت مهدي(ع): عدهاي معتقدند كه مهدي موعود، همان محمد بن الحسن العسكري(ع) است اما هنوز تولد نيافته و در آينده پا به عرصهي گيتي مينهد. در اينباره «محمدامين بغدادي» مشهور به «سويدي» در كتاب «سبائك الذهب» وجود امام منتظر(ع) را انكار كرده ولي گفته است كه در آينده ولادت خواهد يافت. (قرشي، ۲۷۱)
ابن ابيالحديد در اينباره ميگويد: «... لا يلزم ان يكون موجوداً بل يكفي في صحه هذا الكلام ان يخلق في آخر الوقت ...»: «... لزومي ندارد كه امام در حال حاضر موجود باشد، بلكه در صحيح بودن اين كلام همين كفايت ميكند كه در آخر وقت متولد شود ...» (معرفت، ۳۵)
ج) اعتقاد به يكي بودن «مهدي موعود» و «عيسي بن مريم»: عدهاي از اهل سنت به منجي ايمان داشته و آن را تأييد و تصديق ميكنند، اما معتقدند كه او همان مسيح پسر مريم است و به اين حديث استناد ميكنند:
«لا يزداد الامر الا شده و لا الدنيا الا ادباراً و لا الناس الا شحاً و لا تقوم الساعه الا علي شر الخلق و لا مهدي الا عيسي بن مريم»: «امور سير نميكند مگر در جهت سختي و شدت، و دنيا نميگرايد مگر به پشت كردن و ناكامي، و مردم سوق نميكنند مگر به بخل و خساست و قيامت برپا نميشود مگر بر شرورهاي خلق، و مهدي نيست مگر عيسي بن مريم.» (الرافعي، ۱۸۶)
برخي از علماي اهل سنت همچون شافعي، ابن ماجه در سنن، حاكم در مستدرك از حسن بصري و او از انس بن مالك اين حديث مرفوع۵ را نقل كردهاند. اما حاكم بعد از ذكر روايت در مستدرك ميگويد:
«من آن را از جهت محاجه نياوردم، بلكه از روي شگفتي بدان متعرض شدم.»
درخصوص حديث شگفت «لا مهدي الا عيسي» بايد گفت كه قائلين به مهدي منتظر از علماي سلف و خلف، از سني و شيعه به اتفاق عقيده دارند كه مهدي غير از مسيح پسر مريم است، بلكه عقيده دارند مسيح در آن زمان رجعت كرده و پشت سر وي نماز خوانده و وي را در قتل دجال ياري مينمايد.
طبق نظر دانشمندان حديث، روايت فوق به درجهي حديث صحيح نميرسد، زيرا سند آن ضعيف است. (ناصف، ۵/۳۴۱) بيهقي دربارهي سند و راويان حديث اظهار ميدارد كه فقط محمدبن خالد آن را روايت كرده و حاكم آن را مجهول۶ ميداند. نسايي تصريح دارد كه وي در روايت حديث ناشناخته است و ابنماجه بيان كرده كه كسي جز شافعي آن را از ابنخالد نقل نكرده است.
بعضي ديگر آن را موصول ميدانند۷. و يا اذعان دارند كه روايت متروك۸و غيرمقبول۹است و در بين راويان آن «ابان بن ابي عياش» وجود دارد.
برخي نيز معتقدند به فرض صحت حديث احتمال تأويل آن وجود دارد. مانند تأويل حديث: «لا صلاه لجار المسجد الا في المسجد»، كه اين حديث صحت نماز همسايهي مسجد را در خانهاش نفي نميكند بلكه حمل به اولويت و افضليت اقامهي نماز در مسجد دارد.
شافعي در تأويل اين حديث روش ديگري اتخاذ نموده و آن حذف مضاف است: «لا مهدي الا مهدي عيسي» يعني كسيكه در زمان عيسي(ع) ميآيد.
اين تأويل تعارض بين اين حديث و احاديث فراوان ديگري را كه دلالت بر اين مطلب دارد كه مهدي فرزند حسن عسكري امام دوازدهم از ائمه اهلبيت نبوت است، برطرف ميكند. (الرافعي، ۱۸۷ و امين ۱۳۵)
محمد بن يوسف گنجي شافعي در كتاب «البيان في اخبار صاحبالزمان(عج)» مينويسد:
«پايهي حديث لا مهدي الا عيسي» بر روايت محمد بن خالد جندي قرار دارد كه مؤذن سپاه بوده است.
شافعي گويد كه او در نقل حديث مسامحه ميورزيد و دقت نميكرد. اين حديث، خلاف مشهور است، زيرا روايات متواتر و مستفيض۱۰ نبوي دال بر اين ميباشد كه مهدي زمين را پر از عدل و داد ميسازد و هفت سال بر امت حكومت ميكند و اينكه عيسي بن مريم با او خارج ميشود و وي را در كشتن دجال در سرزمين فلسطين ياري مينمايد. (امين، ۳۱)
بسياري از دانشمندان اهل سنت از جمله «سيوطي شافعي» در كتاب «العرف الوردي في الاخبار المهدي» و يا «سبط ابن الجوزي» در كتاب «تذكره الخواص» به اين مطلب اشاره نمودهاند كه پس از خروج مهدي(عج)، عيسي(ع) به ياري او ميشتابد. مهدي(عج) در نماز پيشواي امت قرار ميگيرد و عيسي مسيح(ع) به او اقتدا ميكند. (العسكري، ۲۳۵ و سبط ابن الجوزي، ۳۲۵)
۴- اعتبار روايات مهدي(عج) در منابع اهل سنت:
علماي اهل سنت، نه تنها به نقل روايات حضرت مهدي(عج) در صحاح خود و ديگر كتب معتبر اهتمام ورزيدهاند، بلكه گروه زيادي از شخصيتهاي برجستهي ايشان اعتراف كردهاند كه اين احاديث، مشهور۱۱و يا متواتر است.
ابن تيميه در كتاب «منهاج السنه» مينويسد:
«احاديثي كه دربارهي ظهور مهدي به آنها احتجاج شده، احاديث صحيحي است كه ابوداود و ترمذي و احمد و ... از احاديث ابن مسعود و ديگران روايت كردهاند.»
شوكاني نيز در رسالهي «التوضيح في تواتر ما جاء في المهدي المنتظر و المسيح» ميگويد:
«احاديث وارده دربارهي مهدي كه امكان وقوف بر آنها وجود دارد، پنجاه حديث است كه شامل احاديث صحيح و حسن۱۲ و ضعيف منجبر۱۳ ميشود كه قطعاً اين احاديث متواترند.»
كه منظور وي تواتر معنوي۱۴است. (الرافعي، ۱۹۵)
گنجي شافعي از علماي اهل تسنن در كتاب «البيان في اخبار صاحبالزمان» مينويسد:
«من اين كتاب را عاري از روايات شيعه قرار دادم تا احتجاج به آن محكمتر باشد.» (امين، ۴/۹۳)
همچنين وي از سنن ابنماجه قزويني نقل ميكند كه:
«روايات دربارهي ظهور مهدي آلمحمد(عج) به حد تواتر رسيده است كه او دنيا را پر از عدل و داد ميكند و با عيسي بن مريم قيام مينمايد، و عيسي(ع) به وي در كشتن دجال (مظهر دروغ و تزوير) در فلسطين كمك خواهد كرد. مهدي با مردم نماز ميگزارد و عيسي به وي اقتدا ميكند.» (دواني، ۲۲)
صاحب كتاب «فتح الباري» دربارهي اخبار و احاديث مهدي(عج) ميگويد:
«اخبار به تواتر رسيده است كه مهدي(عج) از اين امت است و عيسي بن مريم(ع) از آسمان فرود ميآيد و پشت سر او نماز ميخواند.» (عسقلاني، ۷/۱۶۹)
منصور علي ناصف از دانشمندان مشهور مصر در كتاب «التاج الجامع للاصول» كه احاديث پنج صحيح از صحاح ستهي اهل تسنن را در آن گرد آورده است (صحيح بخاري و مسلم و ترمذي و نسائي و ابوداود) و شش تن از علماي درجهي اول مصر بر آن تقريظ نوشته و آن را يكي از بهترين و معتبرترين مدارك حديث اهل تسنن دانستهاند، در جلد پنجم كتابش احاديث صحاح معتبر اهل سنت راجع به امام مهدي(ع) را آورده است. (دواني، ۹۱)
وي در كتاب «التاج» در اينباره ميگويد:
«در ميان دانشمندان امروز و گذشتهي اهل تسنن مشهور است كه سرانجام بايد در آخرالزمان مردي از اهل بيت پيامبر(ص) به نام مهدي(عج) ظهور كند. او بر كشورهاي اسلامي مسلط شود و مسلمانان نيز از او پيروي كنند و مهدي(عج) در ميان آنان به عدالت رفتار كند و دين اسلام را تأييد بخشد. احاديث مهدي را گروهي از برگزيدگان صحابهي پيامبر(ص) روايت كردهاند و محدثان بزرگ مانند: ابوداود، ترمذي، ابنماجه، طبراني، ابويعلي، بزاز، امام احمد حنبل و حاكم نيشابوري آن را در كتب خود آوردهاند.» (ناصف، ۵/۳۴۱)
بنابراين احاديث موجود در كتاب صحاح و مصادر معتبر عامه درخصوص حضرت مهدي(عج) متواتر ميباشد. (حلي، ۲۱۷)
۵- احاديث مهدي(عج) در صحاح سته:
احاديث مهدي(عج) در منابع روايي اهل سنت بخصوص صحاح سته با موضوعات مختلف مربوط به وجود مبارك حضرت(ع) فراوان به چشم ميخورد. برخي از محققين به گردآوري و دستهبندي موضوعي روايات براساس نام آن حضرت، تاريخ ولادت، حسب و نسب، نشانههاي قبل از ظهور، گسترهي حكومت، زمان ظهور، مكان ظهور، اصحاب آن حضرت و ... پرداختهاند.۱۵
در اينجا براي نمونه به ذكر چند روايت از قديميترين منابع عامه درخصوص ويژگيهاي آن حضرت اكتفا مينماييم:
۱) عبدالله بن مسعود از رسول گرامي اسلام(ص) نقل ميكند: «يلي رجل من اهل بيتي يواطيء اسمه اسمي»: «مردي از اهلبيت من كه همنام با من است، به فرمانروايي (عالم) ميرسد.» (الترمذي، ۴/۸۵ و احمد بن حنبل، ۱/۶۲۲)
۲) «پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد: «لا تذهب الدنيا و لا تنقضي حتي يملك العرب رجل من اهل بيتي يواطيء اسمه اسمي»: «دنيا سپري نميشود و به پايان نميرسد جز اينكه مردي از اهلبيت من كه همنام با من است، مالك و فرمانرواي عرب شود ...» (همان)
۳) جابر بن سمره از پيامبر گرامي اسلام(ص) نقل ميكند كه فرمود: «لا يزال الدين قائماً حتي تقوم الساعه او يكون عليكم اثناعشر خليفه، كلهم من قريش»: «همواره اين دين تا روز قيامت باقي است، تا دوازده نفر خليفه كه تمامشان از قريشاند بر شما خلافت كنند.» (البخاري، ۴/۱۶۱)
۴) علي رضي الله تعالي عنه نقل ميكند: «لو لم يبق من الدهر الا يوم لبعث الله رجلاً من اهلبيتي يملأها عدلاً كما ملئت جوراً»: «اگر باقي نماند از دنيا مگر يك روز، خداوند مردي از اهلبيتم را برانگيزد. او زمين را پر از عدل و داد كند همانگونه كه از ظلم و ستم پر شده باشد.» (ابوداود، ۴/۱۰۷)
۵) امسلمه از پيامبر اكرم(ص) نقل ميكند كه فرمود: «المهدي من ولد فاطمه(س)»: «مهدي از فرزندان فاطمه(س) است.» (ابنماجه، ۲/۱۳۶۸)
۶) «المهدي منا اهلالبيت، يصلحه الله في ليله»: «مهدي از ما اهلبيت است كه خداوند (در ظهور) او را در يك شب اصلاح نمايد.» (همان، ۲/۱۳۶۷)
۷) همچنين ثوبان از پيامبر اكرم(ص) روايت ميكند: «... ثم يجيء خليفه الله مهدي، فاذا سمعتم به فأتوه فبايعوه، فانه خليفه الله المهدي»: «... خليفهي خدا حضرت مهدي ميآيد، پس هنگاميكه شنيديد نزد او بشتابيد و با او بيعت كنيد كه او خليفهالله «مهدي» است.» (همان، ۲/۵۳۰)
۸) از پيامبر گرامي اسلام(ص) روايت شده است كه فرمود: «لا تزال طائفه من امتي تقاتل علي الحق حتي ينزل عيسي بن مريم(ع) عند الطلوع الفجر ببيتالمقدس، ينزل علي المهدي و يقول المهدي: تقدم يا نبيالله، فصل بنا، فيقول: هذه الامه امراء بعضهم علي بعض»: «طايفهاي از امت من همواره براي دفاع از حق ميجنگند تا عيسي بن مريم به هنگام طلوع فجر در بيتالمقدس فرود ميآيد، آنگاه به نزد مهدي ميآيد، پس مهدي ميگويد: اي پيامبر خدا، جلو بايست و براي ما نماز بگذار، «عيسي» ميگويد: اين امت برخي بر برخي ديگر اميرند (يعني شما جلو بايست)» (مسلم، ۱/۹۴)
۶- مناقشهي ابنخلدون در احاديث مهدي(ع):
ابنخلدون مورخ معروف اهل سنت در كتاب مشهور خود به نام «مقدمه» فصلي
” احاديثي كه شيعه دربارهي مهدي(عج) از پيامبر اكرم(ص) روايت كردهاند كمتر از شش هزار حديث از صحيحو ضعيف نيست و آنچه را كه اهل سنت روايت كردهاند بالغ بر پنجاه حديث است. بعضي از احاديثي كه شيعه روايت نموده در كتب "صحاح سته" كه قابل اعتماد اهل سنت است، آمده از جمله: صحيح بخاري، مسلم، ابوداود، ترمذي، نسائي، و ابن ماجه، كه در همهي آنها علائم و نشانههايي براي آمدن منجي منتظر وجود دارد. “
را عنوان كرده، كه در آن روايات و احاديث فراواني را كه محدثين درخصوص حضرت مهدي(عج) از پيامبراكرم(ص) روايت كردهاند و به آن ايمان آوردهاند، مورد ترديد و انكار قرار داده و اظهار نموده كه اين روايات بياساس است.
وي در فصلي تحت عنوان «گفتگو دربارهي مرد فاطمي» صفحاتي را به بحث و بررسي قسمتي از روايات عامه پيرامون مهدي موعود اختصاص داده و به تفصيل دربارهي آن سخن گفته است.
وي ابتدا ميگويد:
«مشهور ميان كافهي مسلمانان عصور گذشته اين است كه در آخرالزمان به ناچار فردي از خاندان پيامبر اسلام(ص) ظهور ميكند تا دين را تأييد نمايد و عدالت را آشكار سازد و همهي مسلمانان پيرو او گردند و بر همهي كشورهاي اسلامي مسلط گردد و مهدي ناميده ميشود.» (ابنخلدون، ۳۱۱)
پس از آن چنين ميافزايد كه گروهي از ائمهي حديث، احاديث مهدي را نقل كردهاند كه ترمذي، ابوداود، بزاز، ابنماجه، حاكم، طبراني و ابويعلي از اين گروه ميباشند و همهي آنها اين روايات را به جمعي از صحابهي پيامبر از جمله علي، ابنعباس، ابنعمر، طلحه، ابنمسعود و ... اسناد دادهاند.
سپس در ادامه ادعا ميكند كه اين اسناد به گونهاي است كه ميتوان دربارهي برخي از رجال آن طعن و جرح مانند غفلت، سوءحافظه، ضعف و ... وارد نمود. و از آنجا كه نزد اهل حديث جرح مقدم بر تعديل است، اين مسأله احاديث را از درجهي صحت ساقط مينمايد. (همان، ۳۱۲)
در جواب مناقشهي ابنخلدون ابتدا بايد گفت كه برخي از ملاحظات از كلام وي به خوبي آشكار است.
اولاً: ابنخلدون به اين مطلب اعتراف نموده كه بين همهي مسلمانان اين مطلب (اعتقاد به مهدويت) مشهور است. ثانياً: گروهي از ائمهي حديث را كه احاديث مهدي(ع) را نقل كردهاند، نام برده است و همين اعترافي است بر اين مطلب كه واقعاً ائمهي حديث چنين احاديثي را نقل نمودهاند.
از طرف ديگر سخنان ابنخلدون در سه مجال قابل بررسي است:
اولاً: شخصيت ابنخلدون، كه به عنوان مورخ شناخته شده است، در تاريخ و فلسفهي تاريخ آوازه و شهرت دارد نه در حديث. (الساعدي، ۳)
«احمد شاكر»، دانشمند و محققي كه در جواب و رد ابنخلدون اقدام نمود، چنين ميگويد:
«ابنخلدون وارد مقولهاي شده است كه دانش آن را نداشته است. وي به امور سياسي و دولت مشغول بوده و در خدمت پادشاهان و امرا بوده است و لذا توهم كرده كه موضوع حضرت مهدي(ع) يك عقيدهي شيعي است يا آنكه خود را در اين موضوع به وهم و خيال انداخته است.» (قرشي، ۲۷۰)
ثانياً: اخبار مهدي(ع) كه در صحاح و مسانيد و سنن آمده به بيست و هشت صحابه ميرسد كه اين خود تواتر محسوب ميشود. همچنين اين اخبار از سوي مهمترين منابع قابل اعتماد اهل سنت از جمله صحاح و سنن منتشر شده و در هر طبقه از طبقات محدثين به حد تواتر رسيده است.
ثالثاً: ابنخلدون بر قاعدهي تقدم جرح بر تعديل به شكل مطلق اعتماد نموده و از كوچكترين طعني كه به راويان اين روايات وارد آمده بحث كرده تا آنها را از درجهي حجيت ساقط نمايد. در حاليكه قاعدهي تقديم جرح بر تعديل مطلق نيست و درخصوص آن اقوال فراواني وجود دارد كه به مواردي به اختصار اشاره ميشود:
الف) جرح بر تعديل، زماني مقدم است كه جرح مفسر (روشن) باشد كه اين نظر عدهاي از اصوليين از جمله رازي و امدي است. اما گاهي جرح مفسر با تعديل تعارضي ندارد و آن زماني است كه مدح معدل، مفسر باشد.
ب) هرگاه تعداد معدلين زياد باشد، تعديل بر جرح مقدم است كه اين قول و مذهب بخاري در نقل روايات از بعضي راوياني است كه در مورد آنها طعني وجود دارد. (نك: الكفايه في علم الدرايه، ۱۰۵، خطيب بغدادي)
ج) تعديل مقدم بر جرح است كه اين مطلب را از الطيب الطبري و وي از شافعي نقل نموده است. (نك: رشاد الفحول، ۶۸)
د) گروه ديگر معتقدند كه رجحان با قول كسي است كه حافظتر باشد. يعني اگر معدلون، احفظ باشند بايد به قول آنها عمل شود و اگر جارحون احفظ باشند بايد به قول ايشان عمل نمود كه اين مطلب را امام بلقيني نقل نموده است. (نك: تدريب الرادي، ۱/۲۶۳)
حتي ائمهي حديث همچون سبكي، نسائي، ذهبي، شعراني و غيره نيز از اطلاق اين قاعده پرهيز نمودهاند و نظر ابنخلدون در اينباره يك نظر اجتهادي است كه به طور مطلق قابل قبول نيست.
بنابراين مقدماتي كه ابنخلدون در اين بحث بدان اعتماد نموده خطاست و نهايتاً حكمي كه صادر نموده، باطل است. (پيشين، با تلخيص)
نتيجه:
عقيده به ظهور يك منجي و مصلح بزرگ آسماني از مسايل بسيار مهم و حساسي است كه نه تنها در همهي اديان آسماني و مذاهب، بلكه در نزد بسياري از مكاتب مختلف جهان سابقهي ديرينه دارد. پيروان اديان و مذاهب گوناگون و ديگر ملل و اقوام و مكاتب مختلف دربارهي اوصاف كلي، برنامههاي اصلاحي، تشكيل حكومت واحد جهاني براساس عدالت و آزادي و ظهور او در آخرالزمان اتفاق نظر دارند.
بنابراين مسألهي «مهدويت» و «انتظار» ظهور يك رهبر بزرگ آسماني در پايان جهان، از مختصات مسلمانان و يا از عقايد شيعيان نيست، بلكه اعتقادي اصيل، عمومي، مشترك و ناشي از فطرت و سرشت همهي انسانهاست.
اهل تسنن نيز با اعتماد بر روايات فراواني كه از پيامبر اكرم(ص) نقل ميكنند به «مهدي موعود» معتقدند. اين مطلب در منابع معتبر روايي آنان از صحاح سته گرفته تا مسند ابن حنبل كه از قديميترين منابع روايي آنان محسوب ميشود و همچنين ديگر منابع معتبر روايي كه در شرح آنها نگاشته شده وجود دارد. به اعتراف دانشمندان عامه اين روايات متواتر بوده و از درجهي اعتبار برخوردار است. حتي طبق رواياتي كه آنان از پيامبر اكرم(ص) نقل ميكنند، مصداق مهدي موعود، دوازدهمين پيشوا از عترت پاك پيامبر(ص) و علي(ع) و فاطمه(س) است. در اين روايات به نام مبارك، حسب و نسب و ويژگيهاي آن حضرت اشاره شده است.
اما در اين ميان عدهي اندكي از دانشمندان اهل سنت به دلايلي با اصل اين اعتقاد مخالفت ميورزند. برخي همچون ابنخلدون در روايات مهدي(عج) خدشه وارد نموده و آنها را تضعيف ميكنند. برخي ديگر به تأسي از مستشرقين و با استناد به مقولهي ابنخلدون به طور كلي اعتقاد به مهدويت را ناشي از شرايط سخت حاكم بر مسلمانان ميدانند و آن را عقيدهاي وارداتي از يهود و نصاري تلقي ميكنند.
برخي ديگر اصل اعتقاد به مهدويت را ميپذيرند اما در مصداق «موعود» اختلاف نظر دارند، كه همهي اينها تعداد اندكي را تشكيل ميدهند. اما در مجموع اكثريت قريب به اتفاق دانشمندان عامه نه تنها در اصل اعتقاد به موضوع «مهدي موعود» با اماميه مشتركند، بلكه در مصداق موعود نيز با آنان همصدا ميباشند.
ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، محمد جواد طبسی در قسمتی از مقاله ای با عنوان « زنان در حکومت امام زمان، عجّل اللّه تعالی فرجه» که در مجله موعود منتشر شده به حضور تعدادی از زنان در بین یاران امام زمان(عج) اشاره کرده است که در ادامه این قسمت از مقاله را می خوانید.
حضور پنجاه زن در بین یاران امام
اولین گروه از زنانی که به محضر امام زمان می شتابند آنهایند که در آن ایّام می زیسته اند و همانند دیگر یاران امام، علیه السلام، به هنگام ظهور در حرم امن الهی به خدمت امام، علیه السلام، می رسند. در این باره دو روایت وجود دارد:
روایت اول: امّ سلمه ضمن حدیثی درباره علایم ظهور، از پیامبر روایت کرده است که فرمود:یعوذ عائذ من الحرم فیجتمع الناس إلیه کالطّیر الواردة المتفرقة حتّی یجتمع إلیه ثلاث مأة و أربعة عشر رجلاً فیه نسوة فیظهر علی کلّ جبّار و ابن جبّار...(1)
در آن هنگام پناهنده ای به حرم امن الهی پناه می آورد و مردم همانند کبوترانی که از چهار سمت به یک سو هجوم می برند به سوی او جمع می شوند تا اینکه در نزد آن حضرت سیصد و چهارده نفر گرد می آیند که برخی از آنان زن می باشند که بر هر جبار و جبار زاده ای پیروز می شود.(2)
روایت دوم: جابربن یزید جعفی، ضمن حدیث مفصلی از امام باقر، علیه السلام، در بیان برخی نشانه های ظهور نقل کرده که:و یجیی ء واللّه ثلاث مأة و بضعة عشر رجلاً فیهم خمسون امراة یجتمعون بمکة علی غیر میعاد قزعا کقزع الخریف یتبع بعضهم و هی الآیة الّتی قال اللّه : «أینما تکونوا یأت بکم اللّه جمیعا إنّ اللّه علی کلّ شی ء قدیر...»(3)
به خدا سوگند، سیصد و سیزده نفر می آیند که پنجاه نفر از این عده زن هستند که بدون هیچ قرار قبلی در مکه کنار یکدیگر جمع خواهند شد. این است معنای آیه شریفه: «هرجا باشید خداوند همه شما را حاضر می کند. زیرا او بر هر کاری توانا است».
پنجاه زن از سیصد و سیزده نفر!
نکته شگفت در این دو روایت این است که می فرماید: سیصد و سیزده مرد گرد آیند که پنجاه نفر ایشان زن هستند!
دوم آنکه: در روایتی که نام یاران برشمرده شده است نام هیچ زنی وجود ندارد.(4)
در پاسخ این شبهه می توان گفت: این چند نفر در زمره همان سیصد و سیزده نفر هستند. زیرا اولاً امام، علیه السلام، می فرماید: «فیهم»؛ یعنی در این عده پنجاه زن می باشد.
دوم: شاید تعبیر مردان بدین سبب باشد که بیشتر این افراد مرد هستند و این کلمه از باب فزونی عدد مردان، چنین ذکر شده است.
سوم: اگر مقصود همراهی خارج از این عده بود امام می فرمود: «معهم»، نه اینکه بفرماید «فیهم»، زیرا این سیصد و سیزده نفر مانند عدد اصحاب بدر برشمرده شده اند و همه یاران و فرماندهان عالی رتبه و ازنظر مقام و قدرت درحد بسیار بالایی هستند که برخی با ابر جابه جا می شوند و اینها بدون شک با بقیه مردم آن زمان فرق بسیار دارند. بنابراین اگر بگوییم آنها جزو همان سیصد و سیزده نفر هستند برای آنها رتبه و موقعیت ویژه قائل شده ایم و اگر بگوییم در زمره یاران دیگر حضرت باشند از امتیاز کمتری برخوردارند.
پی نوشتها:(1).صدوق، محمد بن علی بن الحسین، کمال الدین، ج 2، ص476.(2).الهیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد، ج 7، ص315؛ معجم احادیث الإمام المهدی، ج 1، ص 500.(3).همان.(4).المجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 223.ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
ماجرای مجید و گربه به روایت خبرگزاری روسی! | چالش گربه مجید بین المللی شد +عکس و فیلم
مجید, مجید گربه, ماجرای مجید گربه, گربه و مجید, مجید و گربه, ماجرای گربه و مجید, قضیه مجید, قضیه مجید گربه, قضیه گربه و مجید, قضیه مجید و گربه چیه, قضیه مجید و گربه, قضیه مجید, قضیه مجید چیه, فیلم مجید, فیلم مجید گربه, فیلم گربه مجید, فیلم مجید, فیلم جدید گربه مجید, فیلم جدید مجید و گربه, جریان گربه مجید, جریان مجید گربه, کلیپ گربه مجید, عکس گربه مجید, چالش گربه, چالش مجید, چالش گربه مجید,
ماجرای مجید و گربه به روایت خبرگزاری روسی! | جریان مجید و گربه که از یک کلیپ کوتاه شروع شده بود، آن قدر همه گیر شد که توجه رسانه ها را به خود جلب کرد! در این میان، خبرگزاری روسی اسپوتنیک با انتشار یک گزارش و عکس گربه های مجید شده (!) به ماجرای مجید و گربه واکنش نشان داد!
بیشتر ببینید: قضیه مجید گربه چیست؟
بیشتر ببینید: کلیپ مجید و گربه .
بیشتر بخوانید: جریان گربه و مجید | طنز .
به گزارش آفتاب، خبرگزاری روسی اسپوتنیک در گزارشی درباره چالش مجید و گربه نوشت: چالش صدا کردن گربه به اسم "مجید" سوژه شبکه های اجتماعی شده است. چالشی میان کاربران ایرانی در شبکه های اجتماعی به راه افتاده است که در آن گربه ها با اسامی انسان ها صدا زده می شوند. این کلیپ ها در شبکه های اجتماعی طرفداران بسیاری پیدا کرده است.
در این چالش، چنانچه گربه ای با اسمی صدا زده شود و او برگردد بدین معناست که اسم او از اول همین اسم است. مثلا بسیاری از گربه ها را با اسم "مجید" صدا می زنند و جالب اینجاست که این گربه ها به طرف شخص صدا زننده برمی گردند به طوری که در واقع اسم آنها مجید بوده است.
پس از این حرکت بسیاری از کاربران این چالش را با حیوانات دیگر نیز امتحان کردند.
حیواناتی مانند شیر و الاغ از این دسته حیوانات هستند.
در ادامه این چالش، کاربران شبکه های اجتماعی معتقدند که محله "مجیدیه" واقع در شهر "تهران" بعلت تعدد گربه هایی با اسم مجید این نام را گرفته است. (آفتاب: اسپوتنیک شوخی کاربران با عکس زیر را جدی گرفته است؛)
بسیاری از کاربران با استقبال از این چالش معتقدند که حرکت بسیار جالب و با مزه ای بوده است.
با نگاهی به آنچه که در فضای مجازی به اشتراک گذاشته می شود می توان مشاهده نمود که روز به روز ایده های خلاقانه تری از این موضوع در میان کاربران ایرانی خلق می شود.
فیلم: این گربه، اولین مجید شناخته شده بود!
ماجرای مجید و گربه به روایت خبرگزاری روسی! | چالش گربه مجید بین المللی شد +عکس و فیلمماجرای مجید و گربه به روایت خبرگزاری روسی! | جریان مجید و گربه که از یک کلیپ کوتاه شروع شده بود، آن قدر همه گیر شد که توجه رسانه ها را به خود جلب کرد! در این میان، خبرگزاری روسی اسپوتنیک با انتشار یک گزارش و عکس گربه های مجید شده (!) به ماجرای مجید و گربه واکنش نشان داد!
00:00-00:08
playstopmutemax volume
repeatfull screen
ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
مستضعف نوازی با چاشنی مرگ!
بنا به ادعای کارشناسان، برنامهریزی برای کاهش هزینههای ساخت از متری ۶۰۰ هزار تومان به ۳۰۰ هزار تومان و کاهش نرخ نظارت از متری ۲۴ هزار تومان به متری ۳۰۰۰ تومان از دلایل کاهش تاب آوری واحدهای مسکن مهر بوده که اثر خود را حداقل در چهار زلزله اخیر نشان داده است.
آخرین آمارهای رسمی می گوید ۴۷۴ نفر در زلزله استان کرمانشاه جان خود را از دست دادند. البته به گفته امام جمعه پاوه، این تعداد کشته
افرادی هستند که گواهی فوت برای آنها صادر شده و تعدادی از افرادی که در روستاها جان باختند، بدون گواهی فوت دفن شدند. با این حساب می توان نتیجه گرفت تعداد جان باختگان بیش از اعلامهای رسمی است. اما نکته غم انگیز حادثه این است که آمار قربانیان می توانست کمتر از یک دهم این تعداد باشد؛ اگر ایمنی ساخت و ساز رعایت میشد.
به گزارش ایسنا،در شرایطی که برخی سعی دارند بقبولانند عواملی همچون شدت زلزله ۷.۳ ریشتری و سطح بالای آبهای زیرزمینی عامل تخریب واحدهای مسکونی بوده، کارشناسان میگویند اگر استانداردهای حداقلی در ساخت و سازها رعایت میشد، میزان تلفات به کمتر از ۵۰ نفر میرسید. گفته میشود تنها در مسکن مهر (احتمالا خودمالکی) سرپل ذهاب ۱۰۰ نفر جان خود را از دست دادهاند. چنین فاصله معناداری بین آنچه اتفاق افتاده و آنچه باید اتفاق میافتاد، اگر ناشی از قصور در انجام وظایف مهندسی، بیتوجهی به کیفیت و کاهلی در نظارت نیست چه علت دیگری میتواند داشته باشد؟!
کیفیت پایین بلوکهای مسکن مهر
بر اساس یافتههای به دست آمده از مطالعات میدانی محققان در استان کرمانشاه، بیشترین خرابی ساختمانها در مسکن مهر گزارش شده که این تجربه در زلزله وزرقان نیز وجود داشته است. بهنظر میرسد ساختمانهایی که حداقلهای مهندسی را رعایت کرده بودند، سالم مانده یا آسیب کمی دیدهاند.
گسترش خرابیها بهویژه در مسکن مهر سرپل ذهاب و سایر ساختمانهای تازهساز به دلیل کیفیت بد ساخت این بناها مشاهده میشود. این سازهها علاوه بر اینکه در معرض یک زلزله شدید با بزرگی ۷.۳ و در نزدیکی پهنه گسل اصلی قرار گرفتهاند، با کیفیت بد سازه نیز مواجه هستند.
مهدی زارع ـ استاد پژوهشگاه بینالمللی زلزله و مهندسی زلزله ـ با ابراز تأسف از اینکه کیفیت بد مسکن مهر مجددا خود را در زلزله کرمانشاه نشان داد، بیان میکند: "در زلزلههای سالهای ١٣٩١ و ١٣٩٣ ورزقان نیز دو تجربه تلخ قبلی ما از عملکرد واحدهای مسکن مهر بودهاند."
به گفته وی، حدود ۱۰۰ نفر از ٢٥٠ کشته شده شهر سرپل ذهاب، مربوط به ساکنان مسکن مهر است و بقیه در سایر بناهای بعضا نوساز ویرانشده جان خود را از دست دادهاند.
مروری بر زمین لرزه های قبل هم نشان میدهد که واحدهای مسکن مهر نسبت به سایر واحدها که استانداردهای حداقلی را رعایت کردهاند، دچار تخریب بیشتری شده است. در زلزله مرداد ۱۳۹۱ ورزقان در آذربایجان شرقی به واحدهای در حال ساخت مسکن مهر خسارت وارد شد. در زلزله مرداد ۱۳۹۳ مورموری در آبدانان، بسیاری از سازه های مسکن مهر دچار آسیب جدی شدند. در زلزله ۱۳۹۲ بستک در هرمزگان، مجتمع مسکن مهر ۲۰۰ واحدی آفتاب و مسکن مهر ۴۰۰ واحدی آشیانه خسارت دیدند. در زلزله اخیر بجنورد در اردیبهشت ۱۳۹۵ نیز ساختمان های مسکن مهر آسیب جدید دیده و غیرقابل سکونت شدند.
کاهش هزینه یعنی پایین آمدن کیفیت
به نظر می رسد سرنخ اصلی عدم تاب آوری واحدهای مسکن مهر به تلاش برای کاهش هزینهها یا به قول یکی از کارشناسان، "مستضعف نوازی" میرسد. محمدرضا حبیبی ـ عضو نظام مهندسی کرمانشاه ـ در این رابطه میگوید: "زمان شروع ساخت مسکن مهر در جلسهای که در کرمانشاه با حضور وزیر راه و شهرسازی وقت برگزار شد، او در آن جلسه اعلام کرد به خاطر کاهش هزینههای مسکن مهر، مجریان ذی صلاح در تمام کشور از این پروژهها حذف میشوند؛ در حالی که مجری ذیصلاح یکی از کنترلکنندههای اصلی و نماینده دائم کارفرما در ساختمانسازی است."
بنا به ادعای حبیبی، هزینه نرخ نظارت از متری ۲۴ هزار تومان به متری ۳۰۰۰ تومان و هزینه ساخت از متری ۶۰۰ هزار تومان به ۳۰۰ هزار تومان در مسکن مهر کاهش یافت.
رد پای خصولتی ها در مسکن مهر
اما ظاهرا رد پای زد و بند در دولتهای قبل هم دیده می شود. مجید نیک نژاد ـ نایب رییس انجمن انبوه سازان کرمانشاه ـ درباره آغاز به کار ۴۹ هزار واحد مسکن مهر استان کرمانشاه در دولت قبل یادآور می شود: "پیمانکاران در جوانرود با گرفتن وامهای مراحل اولیه و انجام قسمتی از کار، فعالیت را رها کردند و یک پروژه هم در کرمانشاه هنوز در مرحله فوندانسیون و اسکلت، بلاتکلیف است. فقط چند پروژه محدود را به انجمن پیمانکاران عمرانی و یک پروژه ۱۳۵۰ واحدی هم در کرمانشاه به انبوه سازان استان دادند که به هر صورت این دو نهاد طبق قانون، پاسخگو هستند. بقیه از کانالهای غیرمتعارف به شرکتهای خصولتی و تعاونیها داده شد."
نهاد دیگری که سعی دارد پای خود را از زمین لرزه کرمانشاه بیرون بکشد سازمان نظام مهندسی است که ادعا می کند در مسکن مهر دخالتی نداشته است. اما کارشناسان، عکس آن را می گویند.
به گفته آنان تمام مسکن مهر کرمانشاه تحت پوشش نظارت و طراحی سازمانهای نظام مهندسی بودند ولی مشکل اساسی این بوده که در دولت قبل، پروژه ها را به جای اینکه به تعاونی های تولید یا انبوهسازان بدهند، تحویل تعاونیهای تامین دادند؛ در حالی که تعاونیهای تامین صلاحیت این کار را ندارند. خودشان زمین دادند و نقشه را پیگیری کردند.
یک کارشناس: سازمان نظام مهندسی بنگاه تجاری است
احمدرضا سرحدی ـ عضو سازمان نظام مهندسی ـ با انتقاد از عملکرد این سازمان می گوید: "سازمان نظام مهندسی به بنگاه تجاری تبدیل شده است. هماکنون اگر مهندسی در کل کشور بخواهد درست کار کند، مالک، نظام مهندسی، وزارت راه و شهرسازی و شهرداری جلویش میایستند. شهرداری مهندسان متعهد را به کمیسیونی به نام "کمیسیون امن" میبرد که هیچ جایگاه قانونی ندارد. آن جا یا وادارش میکنند نظر مالک را تامین کند یا پروندهاش را به شورای انتظامی میفرستند. شورای انتظامی هم که در خدمت مالک است؛ بنابراین مهندسی میتواند کار زیاد بگیرد که موی دماغ مالک و سازمان نظام مهندسی نباشد، چون نظام مهندسی دنبال درآمد است. به همین دلیل پنج درصد عوارض و کل پول حق نظارت را که هزاران میلیارد تومان است میگیرند و بلوکه میکند؛ بعد به صورت قطره چکانی هر سه ماه یا شش ماه بنا به پیشرفت کار ۱۰ درصد را آزاد میکنند."
علت پایین بودن تلفات زلزله کرمانشاه نسبت به بم
بعضی افراد با مقایسه تعداد کشته شدگان زلزله کرمانشاه و زلزله بم معتقدند آمار تلفات کرمانشاه، پایین بوده و علت این موضوع را کیفیت بناها عنوان می کنند. اما در این خصوص باید گفت پیش لرزه ۴.۶ ریشتری که به عنوان هشدار زلزله عمل کرده در کاهش تلفات تاثیرگذار بوده است؛ چرا که این پیش لرزه که قبل از زلزله ۷.۳ ریشتری آمده باعث شد تا مردم در روستاها و شهرها به بیرون از ساختمانها بروند و همین عامل باعث پایین آمدن تلفات شده است.
آغاز ساخت و سازها در مناطق زلزلهزده
حالا پس از پایان عملیات آواربرداری، مسوولان بنیاد مسکن از بازسازی واحدهای مسکونی آسیبدیده در مناطق زلزلهزده در روزهای آتی خبر میدهند. هرچند که شنیدن این خبر در نگاه نخست حس بازگشت زندگی به مناطق زلزلهزده غرب ایران را زنده میکند ولی سوال مهمی هم مطرح است که آیا بازسازی و ساخت و سازهای جدید باز هم به روال سابق ادامه خواهد یافت یا اینکه قرار است به مبحث ایمنی هم توجهی شود؟ آیا زد و بندهای مالی برای ساخت، خرید امضا و نظایر آن قرار است باز هم تکرار شود.دراخرایا انهائیکه خیلی راحت باعث ازبین رفتن عده کثیری ازهم وطنان ماشدندفکرمیکردندکه دراینده ائی نزدیک به چنین رسوائی بزرگی برسندودرپیشگاه عدالت الهی ومردم بزرگ وفهیم ایران شرمساروسیه روشوندودادگاه عدل الهی برای مجازات چنین زالوهائی برقراراست.پول کثیف به چه قیمتی مرگ مردم خوبمان وشرمندگی غیرقابل تفکر.ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
گزارش ها حاکی است که رابرت موگابه، رئیسجمهور سابق زیمبابوه ، از سوی مقام های این کشور مصونیت کامل قضایی و همچنین تضمین هایی در مورد سلامت و امنیت خود و خانوادهاش دریافت کرده است.
رابرت موگابه روز سه شنبه بالاخره پس از ۳۷ سال حکومت بر زیمبابوه به دنبال فشارهای نیروهای مسلح این کشور و نگرانی از استیضاح در پارلمان، از قدرت کنار رفت.
به گزارش رویترز، منابع نزدیک به این مذاکرات روز پنجشنبه دوم آذرماه با بیان این موضوع اعلام کرده اند، رابرات موگابه در این مذاکرات تاکید داشته است که می خواهد در زیمبابوه بمیرد و قصدی برای زندگی در تبعید ندارد.
یک منبع دولتی نزدیک که خواست نامش فاش نشود به رویترز گفته است: لحظه بسیار عاطفی و احساسی بود و او در این خصوص خیلی جدی بود.
وی اضافه کرده است: برای او (موگابه )بسیار مهم بود که امنیت اقامت او در کشور تضمین شودو این که اجازه خروج و سفر هر زمان که بخواهد را داشته باشد.
رابرت موگابه هفته گذشته ابتدا در اقدامی که تحلیلگران آن را شبیه کودتا توصیف کردند، توسط نیروهای ارتش تحت بازداشت خانگی قرار گرفت . این اقدام ارتش واکنشی بود به برکناری معاون اول ریاست جمهوری از سوی رابرت موگابه که گفته میشود قصد داشت به این وسیله راه را برای به قدرت رسیدن همسر خود، یعنی گریس موگابه، فراهم کند.
یک منبع دولتی روز پنجشنبه به رویترز گفته است، رییس جمهوری سابق زیمبابوه از خشم افکار عمومی از همسرش و همچنین نحوه رفتار همسرش با اعضای حزب «زانو پی اف» آگاه است.
وی اضافه کرده است: به همین دلیل می بایست این اطمینان به او داده می شد که خانواده اش و به ویژه همسرش از امنیت و سلامت برخوردار خواهد بود.
استعفای رابرت موگابه در سن ۹۳ سالگی و پس از ۳۷ سال در دست داشتن قدرت مطلق پایان یک دوران تاریخی برای زیمبابوه است. او از سال ۱۹۸۰ و استقلال زیمبابوه از بریتانیا تنها رهبری است که بر این کشور حکومت کردهاست.
اعلام ناگهانی استعفای رابرت موگابه پس از بیش سه دهه حکمرانی بر زیمبابوه شادی و تجمع های خیابانی مردم را درپی داشت.ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
نابودی داعش قلب شیعه و سنی را شاد کرد
زاهدان- ایرنا- دفع شر و فتنه بزرگی به نام داعش از جهان اسلام که جز خلق جنایات بی شمار چیز دیگری در اذهان عمومی به یادگار نگذاشت علاوه بر ایجاد نور امید در دل مسلمانان، قلب ملت ایران به ویژه مردم ولایتمدار شیعه و سنی سیستان و بلوچستان را شادمان کرد.
به گزارش ایرنا رشادتها و ایثارگریهای جبهه مقاومت متشکل از نیروهای بسیجی ایرانی، عراقی، افغانستانی، پاکستانی، لبنانی و سوریه ای تحت عنوان مدافعان حرم با تدابیر و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب و فرماندهی مقتدرانه سردار سرلشکر حاج قاسم سلیمانی و دیگر فرماندهان نیروی مقاومت تومار مزدوران و سرسپردگان استکبار و صهیونیست را در هم پیچید و درس بزرگی به دشمنان اسلام داد.
ساقط کردن پرچم داعش و برافراشته شدن پرچم کشورهای اسلامی در شهرها و روستاهای اشغال شده از سوی ددمنشان داعشی قلب مردم شیعه و سنی را شادمان و گرد یاس و ناامیدی را در جبهه استکبار و صهیونیست پاشاند.
اعلام پایان داعش و دفع فتنه استکبار و صهیونیست از سوی فرمانده مقتدر ایران اسلامی و تقدیم نامه سردار سرلشکر سلیمانی به محضر رهبر معظم انقلاب مبنی بر درهم شکسته شدن گروه تروریستی تکفیری داعش موج شادی را در جهان اسلام پراکنده کرد و پیامی سراسر امید و نشاط برای افزایش وحدت و انسجام اسلامی بود.
چند روزیست که رشادتها و اقتدار مدافعان حرم و پایان دادن به جنایات و ظلم و ستم داعش نقل محافل و مجالس مردم شده است و مردم مرزدار شیعه و سنی سیستان و بلوچستان که همواره در سایه اخوت و برادری با همزیستی مسالمت آمیز در مقابل تمامی توطئه های استکبار جهانی ایستادگی کرده اند این پیروزی را به رهبر معظم انقلاب، خانواده محترم شهدا و ایثارگران و تمامی مسلمانان جهان تبریک گفتند.
شهر البوکمال در مرز سوریه و عراق آخرین پایگاه گروه تروریستی تکفیری داعش در منطقه بود که یکشنبه 28 آبان ماه به طور کامل به کنترل نیروهای ارتش سوریه در آمد و تروریست های داعش به سمت مناطق بیابانی فراری شدند.
نامه واپسین روز آبان ماه سردار سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس به رهبر معظم انقلاب و اعلان پایان داعش در عراق به منزله خاتمه خلافت خودخوانده افراطی گری و خشونت افسارگسیخته عده ای مزدور و خودفروخته در این کشور بود.
سردار سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در نامه خود به محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی، پایان سیطره شجره خبیثه داعش را اعلام کرد و این پیروزی بزرگ را به حضرت آیتالله خامنهای و جهان اسلام تبریک گفت.
اقشار مختلف مردم سیستان و بلوچستان در گفت و گو با خبرنگار ایرنا با ابراز خوشحالی از نجات جهان از لکه ننگی به نام داعش اعلام کردند که همواره آماده اند برای دفاع از مظلومان عالم همانند شهدای مدافع حرم به صحنه بیایند.
زینب خمر یکی از شهروندان سیستان و بلوچستان گفت: درایت رهبر معظم انقلاب، تلاش های نیروهای مردمی عراق، لبنان، حزب الله و جبهه مقاومت در کنار مدافعان حرم منجر به شکست گروه تکفیری کودک کش داعش شد.
وی افزود: سردمداران استکبار در راس آن آمریکا که بارهای صحبت هایشان در صدا و سیما و دیگر رسانه ها منتشر شده اعلام کردند که شکل گیری داعش کار خودشان بوده است تا علاوه بر ایجاد ناامنی و اختلاف، چهره اسلام را خشن نشان دهند.
وی ادامه داد: تحمل دیدن فیلم ها و عکس های انتشار یافته از جنایات این گروه تروریستی تکفیری علیه انسان های بیگناه، زنان و کودکان قلب و روح مسلمانان و هر آزاده دیگری را آزرده کرده است.
وی تصریح کرد: جنایات گروه تکفیری داعش علیه مردم بی گناه مسلمان و غیر مسلمان به حدی بود که حتی زنان آماده پوشیدن لباس رزم و حضور در جبهه مقابله با مزدوران استکبار بودند که الحمدالله با همت دلاور مردان جبهه مقاومت این گروه تروریستی تکفیری صهیونیستی نابود شد.
یکی از بانوان اهل سنت سیستان و بلوچستان نیز گفت: بعد از اعلام نابودی داعش در نامه سردار سلیمانی به رهبر معظم انقلاب بلافاصله نماز شکر بجا آوردم زیرا یکی از اتفاق های بزرگ و مبارک برای مسلمانان به وقوع پیوست.
سعیده خاشی افزود: ما مردم شیعه و سنی سیستان و بلوچستان که همواره نوک پیکان دشمنان اسلام این نقطه از ایران اسلامی را هدف قرار داده تا وحدت و همدلی میان شیعه و سنی را خدشه دار کنند، با دل و جان آماده حضور در صحنه مقابله با توطئه های استکبار چه در مرزهای ایران اسلامی و چه آن سوی مرزها هستیم.
وی تاکید کرد: برای هر یک از مردم این استان چه شیعه و چه سنی داشتن شهید مدافع حرم افتخاری بزرگ است و خانواده ها با تمام وجود از رای و نظر جوانان خود برای حضور در سوریه و عراق به منظور دفاع از حریم اهل بیت(ع) حمایت می کنند.
محمد سارانی یکی دیگر از شهروندان اهل سنت نیز گفت: نابودی داعش مصداق تحقق وعده خداوند متعال در کوتاهی عمر ظالمان است.
وی افزود: بسیاری از جوانان ساده لوح و نادان فریب تبلیغات داعش را خوردند و با پیوستن به این گروه تروریستی به جای خدمت در مسیر ارتقا اسلام ناب محمدی، در راه شیطان قرار گرفته و چنان جنایات بزرگی علیه اسلام و مسلمانان انجام دادند که زبان از گفتن آن قاصر است.
وی اظهار داشت: ضرر و زیان هایی که این گروه تروریستی از لحاظ مادی و معنوی به امت اسلامی وارد کرد به این زودی ها جبران نخواهد شد.
جلیل صوفی نیز گفت: هم اینک بزرگترین خوشحالی جهان اسلام نابودی داعش است اما باید در کنار این خوشحالی سعی کرد با ریشه یابی علل شکل گیری این گروه تروریستی از فعالیت مجدد آن جلوگیری کرد.
مریم رخشانی همسر خبرنگار شهید مدافع حرم محسن خزائی نیز اظهار داشت: وقتی خبر نابودی داعش را شنیدم خیلی خوشحال شدم و یاد حرف های همسر شهیدم افتادم که همیشه در گزارش هایش پیش بینی شکست داعش و نابودی آن را می کرد و می گفت روزی خواهد رسید که شاهد نابودی داعش و داعشی ها باشیم.
وی افزود: نقش شهدای مدافع حرم و سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی در این پیروزی موثر و قاطعانه بود، خدا این سردار بزرگ را برای اسلام و مسلمانان حفظ و همواره موفق کند.
حسین شیبک پدر شهید مدافع حرم «عقیل شیبک» نیز گفت: خبر خوش فرمانده بزرگ سردار رشید اسلام و سرباز ولایت حاج قاسم سلیمانی از پایان عمر شجره خبیث و ملعون داعش دل همه خانواده های شهدا به ویژه شهدای مدافع حرم را شاد کرد.
وی بیان کرد: نابودی داعش ثمره خون شهدای مدافع حرم است که به عنوان پدر شهید از طرف تمامی خانواده شهدای مدافع حرم از رزمندگان جبهه مقاومت به خصوص سردار سلیمانی تشکر می کنم.
پدر شهید مدافع حرم حسینعلی کیانی نیز گفت: از زمانی که خبر نابودی داعش را شنیدم خیلی خوشحال شدم که خون فرزندم پایمال نشد و خدا را سپاسگزار و شکرگذار هستم که با تدابیر رهبر معظم انقلاب و مدیریت سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی و همکاری رزمندگان اسلام این پیروزی نصیب تمام مسلمانان جهان شد.
وی افزود: پیروزی اخیر جبهه مقاومت حاصل حماسه آفرینی مدافعان حرم و سردار سلیمانی است.
بی بی گل بامری همسر شهید مدافع حرم اصغر بامری نیز بیان کرد: پیروزی اخیر رزمندگان جبهه مقاومت حاصل دلاوری و حماسه آفرینی مدافعان حرم و سردار سلیمانی بوده است.
وی تاکید کرد: داعش و گروه های تروریستی با حمایت آمریکا و غرب برای نابودی اسلام ساخته شده بودند که به فضل الهی و رشادت و ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
ازگشایی از دو جنایت سال ها بعد از وقوع قتل
راز دو جنایت سالها بعد از وقوع قتلها در جریان تحقیقات تخصصی پلیس فاش شد. در یکی از این قتلها مردی در استان البرز همسر سابق خود را کشته و سپس به استان آذربایجانشرقی فرار کرده بود.
روزنامه شرق: راز دو جنایت سالها بعد از وقوع قتلها در جریان تحقیقات تخصصی پلیس فاش شد. در یکی از این قتلها مردی در استان البرز همسر سابق خود را کشته و سپس به استان آذربایجانشرقی فرار کرده بود.
مأموران پلیس شهرستان مرند در پی کشف جسد دختری ١٥ساله تحقیقاتی را دراینباره انجام دادند و فهمیدند این دختر شاهد یک سرقت بوده و سارق برای اینکه ردپای خود را از بین ببرد او را کشته است. بهاینترتیب متهم شناسایی و دستگیر شد. او در بازجوییها به کشتن دختر نوجوان اقرار کرد. در حالیکه تحقیقات از این مرد ادامه داشت، او سرانجام اعتراف کرد سالها قبل همسر سابقش را نیز کشته است.
سرهنگ «علی اسمعیلپور»، معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی استان آذربایجانشرقی، دراینباره توضیح داد: قاتل در بازجوییها خود را متأهل معرفی کرده و پلیس پیگیر یافتن همسر وی بود، اما قاتل در بازجوییها سعی در گمراهکردن پلیس داشت در نهایت اعتراف کرد پیش از این همسر خود را طلاق داده است که در ادامه بازجوییها به قتل همسر سابق خود در استان البرز اعتراف کرد.
در دومین پرونده زنی بعد از دستگیری اعتراف کرد ١٥ سال پیش مرتکب جنایت شده است. رئیسپلیس آگاهی استان همدان دراینباره گفت: فردی که به اتهام سرقت دستگیر شده بود به قتل یک زن در رزن اعتراف و راز قتل را پس از ١٥ سال برملا کرد. سرهنگ رضا زارعی افزود: به دنبال اجرای طرحهای پلیسی، نیروهای پلیس آگاهی موفق به شناسایی و دستگیری یک سارق حرفهای شدند و این سارق سابقهدار برای تحقیقات در اختیار کارآگاهان قرار گرفت. رئیسپلیس آگاهی همدان گفت: در جریان بازجویی از این فرد، متهم از یک قتل که حدود ١٥ سال پیش در رزن رخ داده بود، پرده برداشت.
سرهنگ زارعی افزود: متهم حدود ١٥ سال پیش برای سرقت وسایل منزل وارد یک واحد مسکونی شد، غافل از اینکه یکی از اعضای خانواده در منزل حضور دارد. وی ادامه داد: متهم پس از سرقت وسایل خانه، قصد گریز از محل جرم را داشت که به یکباره با زن خانواده مواجه شد. رئیسپلیس آگاهی همدان اضافه کرد: با توجه به اینکه مقتول چهره سارق را شناسایی کرده بود، قاتل برای اینکه در دام پلیس گرفتار نشود با واردکردن ضرباتی سخت بر پیکر این زن، وی را به قتل رساند. سرهنگ زارعی ادامه داد: با دستگیری این سارق سابقهدار، راز قتل زن ساکن شهرستان رزن برملا و پرونده این قتل نیز مختومه شد.ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
هشت سال تجاوز ناپدری به دختر جوان
روزنامه خراسان زندگی تلخ دختری را گزارش کرد که در مراجعه به کلانتری مشهد، راز سر به مهری را افشا کرد.
روزنامه خراسان زندگی تلخ دختری را گزارش کرد که در مراجعه به کلانتری مشهد، راز سر به مهری را افشا کرد.
این دختر 16 ساله به کارشناس و مشاور اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: وقتی پدرم را از دست دادم دو سال بیشتر نداشتم و معنی نداشتن پدر را نمی فهمیدم. از آن روز به بعد مادرم سرپرستی من و خواهر پنج ساله ام را به عهده گرفت و ما همچنان نزد خانواده پدرم زندگی می کردیم.
چند سال بعد مادرم با یکی از بستگان نزدیک پدرم ازدواج کرد تا زندگی ما سر و سامان بگیرد البته بنا به گفته مادرم ازدواج او با «شهرام» فقط به خاطر اصرارهای پدربزرگم بود چرا که پدر بزرگم اعتقاد داشت مادرم باید با یکی از بستگان و اقوام خودمان ازدواج کند تا کسی پشت سر آن ها حرف های بی ربط نزند.
این گونه بود که زندگی ما در مسیر دیگری ادامه یافت. چند سال بعد و در حالی که هنوز هشت بهار بیشتر از عمرم نگذشته بود از بازی های بی شرمانه و رفتارهای ناشایست ناپدری ام که مرا مجبور به آن کارها می کرد، رنج می کشیدم اما جرئت بازگو کردن آن رفتارها را برای مادرم نداشتم تا این که روزی مادر و خواهرم به بیرون از منزل رفته بودند و من از برادر ناتنی کوچکم نگهداری می کردم و در همین هنگام دوباره شهرام مرا صدا کرد و رفتارهای بی شرمانه اش را تکرار کرد در این لحظه بود که ناگهان مادرم در منزل را گشود و من از ترس خودم را در سرویس بهداشتی پنهان کردم مادرم که متوجه ماجرا شده بود با همسرش به مشاجره پرداخت و سپس با فریاد از من خواست آن چه را اتفاق افتاده برایش بازگو کنم ولی من که همچنان از ترس می لرزیدم و از ناپدری ام وحشت داشتم موضوع را پنهان کردم.
شهرام با شنیدن انکارهای من کمربندش را باز کرد و به جان مادرم افتاد تا با این کار بی گناهی خودش را ثابت کند. از آن به بعد خواسته های زشت ناپدری ام پررنگ تر شد به طوری که چند سال بعد دیگر قربانی هوی و هوس های شیطانی او شده بودم ولی از ترس آبروریزی جرئت بازگو کردن ماجرا را نداشتم از سوی دیگر هم می ترسیدم با افشای رازی که سرنوشت و آینده مرا به تباهی کشیده است زندگی مادرم متلاشی شود و خواهر و برادرم نیز بی سرپناه شوند.
دیگر تحمل این وضعیت برایم دردناک و عذاب آور بود به طوری که چند بار تصمیم های خطرناکی گرفتم ولی باز به خاطر مادرم منصرف می شدم تا این که حدود یک هفته قبل خانواده ای با اصالت مرا برای پسرشان خواستگاری کردند. اما در حالی که هیچ کس از راز درونی من خبر ندارد نمی دانم چگونه ماجرای وحشتناک زندگی تلخم را برای خواستگارم بازگو کنم .ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
حزب حاکم زیمبابوه روز یکشنبه ۲۸ آبان، با هدف کنارهگیری رابرت موگابه از این حزب، نشست اضطراری تشکیل داد و در نهایت او را از این سمت برکنار کرد. در این نشست معاون برکنار شده موگابه به عنوان رهبر حزب حاکم انتخاب شد.
امرسون منانگاوا اوایل ماه جاری میلادی از معاونت ریاست جمهوری برکنار شد؛ در پی آن ارتش کنترل امور را در دست گرفت و رابرت موگابه را در بازداشت خانگی قرار داد.
خبرگزاری آلمان به نقل از یک مقام بلندپایه حزب حاکم گزارش داده که حزب زانو-پیاف همچنین گریس موگابه، همسر رابرت موگابه، را از حزب اخراج کرده است.
خبرگزاری رویترز نیز به نقل از منابع حزبی گزارش داده که همسر رابرت موگابه و «چند نفر دیگر» محاکمه خواهند شد.
قرار است رابرت موگابه روز یکشنبه با فرمانده ارتش زیمبابوه دیدار کند. ارتش خواستار کنارهگیری وی از قدرت است.
در همین حال، کریس موتسوانگوا، یکی از چهرههای برجسته حزب حاکم زیمبابوه، ابراز نگرانی کرده بود اگر موگابه حاضر به کنارهگیری نشود ممکن است درگیریهای خشونتآمیز در این کشور روی دهد.
پیش از برکناری موگابه از ریاست حزب، کریس موتسوانگوا، رئیس کهنهسربازان نبردهای آزادیبخش زیمبابوه، گفته بود: ممکن است ارتش برای حفاظت از رابرت موگابه در مقابل حمله معترضان مجبور به رویارویی با مردم شود. وی در عین حال ابراز امیدواری کرده بود که موگابه بلافاصله از قدرت کنارهگیری کند.
هدف از تشکیل نشست اضطراری حزب حاکم زیمبابوه، درخواست برای کنارهگیری موگابه از ریاست این حزب بود. قرار است روز سهشنبه نیز نمایندگان پارلمان زیمبابوه، رابرت موگابه را استیضاح کنند.
یوکای سیمبانگاوی، رئیس باشگاه جوانان حزب حاکم زیمبابوه، نیز روز یکشنبه تاکید کرده بود بهتر است موگابه استعفا کند و به عنوان یک «دولتمرد سالخورده» به استراحت بپردازد. وی نیز خواستار انتصاب دوباره معاون ریاست جمهوری شده بود.
یکی از افراد بلندپایه حزب زانو-پی اف روز جمعه ۲۶ آبان به خبرگزاری رویترز گفته بود: «اگر (موگابه) لجاجت به خرج دهد، ما برنامه داریم که روز یکشنبه او را برکنار کنیم».
او همچنین گفت: «وقتی موگابه برکنار شد، روز سهشنبه (۳۰ آبان) استیضاح میشود».
رابرت موگابه که از زمان استقلال زیمبابوه در سال ۱۹۸۰ رهبری این کشور را در دست دارد، همچنان اصرار میورزد که در راس قدرت بماند.
ارتش سهشنبه گذشته در یک اقدام «بدون خونریزی» کنترل زیمبابوه را بهدست گرفت. ارتش میگوید که کودتا نکرده و رابرت موگابه همچنان رئیسجمهور است.
ژنرالهای ارتش نگران آن بودند که موگابه قدرت را به همسر جنجالیاش گریس، واگذار کند. همسر موگابه نیز در بازداشت خانگی بهسر میبرد.
رابرت موگابه، رئیس جمهوری زیمبابوه، روز جمعه برای نخستینبار پس از بازداشت خانگی در یک مراسم فارغالتحصیلی دانشجویان حضور یافت.
حضور او در این مراسم در حالی صورت گرفت که ارتش گفته بود «پیشرفت عمدهای» در مذاکرات برای کنارهگیری موگابه صورت گرفته است. رهبران آفریقایی در این گفتوگوها میانجیگری کردهاند.
روز یکشنبه اینوسنت گونسه، رهبر حزب اپوزیسیون «امدیسی-تی» گفت: «اگر موگابه تا روز سهشنبه کنار نرود، به همان قطعیت طلوع خورشید از مشرق، روند استیضاح بهجریان خواهد افتاد.»
وی همچنین گفت حزب متبوعش با حزب حاکم زانو-پی اف در تماس است.
پیشتر حزب «امدیسی-تی» تلاشی ناکام برای استیضاح موگابه داشت اما اکنون حزب متبوع موگابه علیه رهبر خود، شورش کرده است.
ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
دیار پهلوانان درسوگ وماتم.
گورهای دستهجمعی در روستاهای زلزلهزده
2آبان ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۳
زلزله پهلوان
صدایش آرام است و شمرده کلمات را بیرون میریزد؛ آنقدر که انگار همه هزار توی ذهنش را بالا و پایین میکند تا مبادا چیزی جا بماند؛ ردیف قبرها را نشان میدهد که تا آنطرف قبرستان کشیده شده؛ قبرهایی که در هرکدامش چند پهلوان یکدیگر را در آغوش گرفتهاند.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، انگشت های چاق گوشت آلودش را دور تنه قطور حریفش قلاب کرده و زور می زند؛ پاهای کوتاهش را ستون می کند و هرچه قدرت دارد توی انگشتها و بازویش می ریزد؛ عرقش را با آستین های گل و گشاد چوخه اش پاک می کند و دوباره دست به کار می شود؛ زور می زند تا حریف چغرش تکانی بخورد ولی حریف الوارهای گردن کلفت نمی شود؛ تا جایی که نفس دارد زور می زند و دست آخر روی خاک ولو می شود؛ وا می دهد و خاک می شود؛ مثل پهلوان هایی که در خاک نشسته اند؛ دو قطره از روی صورتش می چکد روی خاک؛ روی همان خاکی همه زندگی اش زیر آن خاک شده...
می گویند دیدن اشک یک مرد سخت است؛ شاید برای همین است که وقتی نمی تواند جلوی سیل اشک هایش را بگیرد داد می زند؛ مردانه و خش دار؛ مثل پهلوانی که ناامید از همه جا صدایش را در گلو می اندازد تا رد اشک هایش را لابه لای عربده های مردانه اش گم کند؛ داد می زند تا به خودش بقبولاند که کار از کار نگذشته؛ تا یادش برود چطور شب با تابوت سیاهش آمد و همه چیزشان را خاک کرد؛ تا بگوید ناجوانمردانه همه زندگی اش را باخت؛ آن هم فقط در چند ثانیه. داد می زند از فرط استیصال.
دستهای لرزانش را جلوی چشمهایم تاب می دهد و درست مقابل صورتم فریاد می کشد؛ آنقدر نزدیک که سردی نفس هایش تنم را می لرزاند؛ مثل زلزله؛ می گوید: «نه فقط امام عباس، تپه ماران، تایشه ای، قادریه، جابری و کیله سفید هم تمام شدند؛ همه خانه ها خراب شد؛ همه چیزمان خاک شد؛ حتی عزیزهامان» ته ریش خاک گرفته اش هماهنگ با دست های چاک خورده اش می لرزد و با هر باز و بسته شدن لب های ترک دارش، دق و دلی 50 ساعت بی کسی و بی چیزیش را یک جا توی صورتم می ریزد: «از اون شب تا حالا هیچکس نیومد سراغمان؛ دریغ از یک بطری آب معدنی، دریغ از یک چادر»... 50 ساعت از مهیب ترین زلزله ای که پهلوان های ریش سفید کرمانشاهی حتی در داستان ها هم نشنیده اند گذشته و این ها را مردی می گوید که به پهنای صورتش اشک می ریزد و از زور بغضی که توی گلویش گیر کرده داد می زند: «خودم با همین دستهام پدرم را از زیر خاک بیرون کشیدم و دفنش کردم؛ تنهایی؛ هیچ کمک دولتی نبود»
روستای امام عباس، تقریبا خاک شده؛ سگ های ولگرد سلانه سلانه لابه لای تل خاک های جا مانده از زندگی اهالی پرسه می زنند؛ لابه لای زن و مردهایی که کپه کپه کنار خانه های خاک شده شان چمباتمه زده اند؛ رو به تک درخت بزرگی که بیرون روستا هنوز سرپاست؛ درختی که همه عزیزانشان را توی چند ساعت زیر آن خاک کردند؛ زمان کش آمده و کند می گذرد تنها زمانی همه از جا بلند می شوند که دو خودروی سواری از جاده خلوت کنار روستا سرکج می کنند داخل کوچه های خاکی؛ فقط آن جا است که دوباره صدای بچه ها بلند می شوند و به هوای بیسکویت و آب معدنی و نان دور ماشین ها حلقه می زنند؛ ماشین هایی که چراغ کم رمق و رنگ و رو پریده امید را برای امام عباسی های باقی مانده روشن می کنند تا بفهمند هنوز برای خیلی ها عزیزند.
در میان تل خاک های ردیف به ردیف گورستان روستا قدم می زند؛ چروک های روی صورتش آنقدر عمیق هست که بتواند نه فقط تصاویر لحظه زلزله، که حتی بقایای خاطره های تلخ 40 سال پیش را توی ذهنش مرور کند؛ صدایش آرام است و شمرده شمرده حرف می زند؛ انگار برای هر کلمه و خاطره، با وسواس، هزارتوی ذهنش را بالا و پایین می کند تا چیزی جا نماند؛ از دستور بنی صدر برای عقب نشینی از خاکی که تا دوردستها ادامه دارد تا روزهایی که این خاک در اشغال عراق بود و قسمت او و اهالی منطقهشان آوارگی و بدبختی شد؛ از روزهای بعد از جنگ که تنها ویرانی خانه و شهادت جوان هایشان به آن ها رسید تا همین دو روز پیش که زندگی شان باز لرزید و فرو ریخت و سهمشان تلی خاک شد. حتی زن همسایه شان را هم از قلم نمی اندازد؛ زنی که همسرش در همان سال ها شهید شده و با دخترش دو تایی زندگی می کنند و این سه شب را بدون چادر گذرانده اند فقط به خاطر اینکه مردی نداشته تا برایشان چادری دست و پا کند.
آخرین ردیف گورستان را نشان می دهد که حدود 100 نفر از اهالی کوئیک حاتمی، کوئیک عزیز صیفوری، کوئیک حسن و کوئیک مجید دسته جمعی کنار هم خوابیده اند؛ گورهایی که هر کدامشان 5_6 نفر از عزیزهایشان را یک جا کنار هم خوابانده اند؛ می گوید «هیچ کس کمک حالمان نبود؛ فقط بیل مکانیکی یکی از اهالی گودال ها را کند و همه شان را یکجا دفن کردیم؛ برای بعضی ها نماز خواندیم و برای بعضی ها هم نشد؛ نه اینکه نخواستیم، نشد...»
میگوید: آن شب همه در خانه بودیم؛ زمین لرزید و همه جا شد تاریکی؛ ظلمات؛ صدای جیغ و غرش در هم پیچیده بود؛ خاک بود که به آسمان بلند میشد؛ آنقدر که چشم، چشم را نمیدید؛ وقتی خاکها خوابید تازه فهمیدیم خانه خراب شدهایم.
دستش را به سمت تپه خاکی باقی مانده از کوئیکها میگیرد و میگوید بوی لش مرده تمام روستا را گرفته؛ لش باد کرده دامها؛ هنوز هم زیر آوارند؛ از صبح گودالی درست کردهایم و هر کدام را که بیرون میکشیم داخلش میاندازیم ولی تمامی ندارد.
این حال و روز همه روستاهای زلزله زده است؛ از ثلاث باباجانی تا ازگله؛ از امام عباس تا کوئیک؛ از سرپل ذهاب تا اسلام آباد غرب؛ همه روستاهایی که این روزها در سایه غفلت برخی دستگاههای مسئول، شبهای سرد را به روز میرسانند؛ روستاها و مناطقی که به گفته اهالیاش شرمنده مرام تمام مردم ایران شدند ولی تمام نگرانی و غصهشان، هفتهها و ماههای سردی است که در کمینشان نشستهاند؛ روزهایی که شاید در مقایسه با امروزشان روشنتر نباشد.ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
نفسهای آخر کارخانه «بافت بلوچ»
نفسهای آخر کارخانه «بافت بلوچ»
چراغ کارخانه ۴١ساله سیستانوبلوچستان رو به خاموشی میرود. بافت بلوچ که یکی از بزرگترین کارخانههای نساجی ایران و اهرم اقتصادی استان محروم جنوبشرقی است، در سالهای بعد از جنگ نانآور بیشتر از ٣هزار خانواده ایرانشهری بود. حالا اما حدود ٩۴درصد کارگران کارخانه ریزش داشته و بافت بلوچ با ٢٠٠ کارگر آخرین نفسهای خود را میکشد.
آرمان شهر؛ رئیس هیأتمدیره انجمن صنایع نساجی: تنها ٣۵درصد کارخانههای نساجی سر پا ماندهاند بیشتر کارخانههای نساجی از ترس بدهکاران به صورت صوری فعالیت میکنند تولید پنبه در ایران از ٢۵٠هزار تن به ۴٠هزار تن رسیده است هند و پاکستان با تولید علمی پنبه غولهای نساجی جهان شدند.
چراغ کارخانه ۴١ساله سیستانوبلوچستان رو به خاموشی میرود. بافت بلوچ که یکی از بزرگترین کارخانههای نساجی ایران و اهرم اقتصادی استان محروم جنوبشرقی است، در سالهای بعد از جنگ نانآور بیشتر از ٣هزار خانواده ایرانشهری بود. حالا اما حدود ٩۴درصد کارگران کارخانه ریزش داشته و بافت بلوچ با ٢٠٠ کارگر آخرین نفسهای خود را میکشد.
درست در سالهایی که هندوستان تلاش میکرد با رونق کارخانههای ریسندگی پنبه به استقلال برسد، در ایران هم حرکتهایی برای رونق کشت پنبه و ایجاد کارخانههای نساجی انجام شد. سالها بعد ایران با تولید ٢۵٠هزار تن پنبه یکی از صادرکنندگان مهم این محصول در جهان به شمار میآمد اما دیری نپایید که آمار تولید پنبه ایران به کمتر از یکپنجم یعنی ۴٠هزار تن رسید و فعالیت بسیاری از کارخانههای نساجی را از رونق انداخت. حالا به گفته محمد مروجحسینی تنها ٣۵درصد کارخانههای نساجی ایران فعال هستند و البته بسیاری از آنها از ترس یغمای بدهیشان ناچار شدهاند به صورت صوری چراغ کارخانهشان را روشن نگه دارند تا برچسب تعطیلی مانع از تسویه بدهیهایشان نشود.
بافت بلوچ در دستانداز
کارخانه بافت بلوچ که زمانی یکی از بزرگترین کارخانههای نساجی بود، تا حالا چندباری تعطیل شده و دوباره شروع به کار کرده است. حالا هم یک خط تولید آن بیشتر فعال نیست و با ٣٠ تا ٣۵درصد ظرفیتش کار میکند. کارخانهای که قرار بود بعد از تجهیز و نوسازی ماشینآلاتش تا ٢هزار نفر نیروی کار داشته باشد، حالا حدود ٢٠٠ کارگر دارد. این کارخانه که روزگاری امیدی برای اشتغال جوانهای ایرانشهری بود، در شرایطی که بیشتر از یکسالونیم تعطیل بود، زمستان سال ٩۴ با ٧٠٠میلیارد ریالی که هزینه شد، دوباره شروع به کار کرد، اما حالا با کل ظرفیت تولیدیاش کار نمیکند.
حالا در شرایطی که تولید پنبه در ایران از ٢۵٠هزار تن به ۴٠هزار تن رسیده و ما به یک واردکننده صرف تبدیل شدهایم، پاکستان و هند که تا سال ٢٠١١ واردکننده پنبه بودند، با کشت و تولید پنبه تراریخته، صادرکننده این محصول به کشورها و ازجمله ایران شدهاند. چند سالی است که ما تعطیلی کارخانههای نساجی و اخراج کارگرها را نظاره میکنیم و درهمین مدت هند و پاکستان خود را تبدیل به غولهای دنیا در زمینه تولید پنبه و صنعت نساجی کردهاند.
فقدان مدیریت؛ عامل تعطیلی بافت بلوچ
محمود تهیدست، عضو اتاق بازرگانی زاهدان توضیح میدهد که طرحی در مورد کارخانه بافت بلوچ مطالعه شد که حتی در این کارخانه پنبه مورد نیاز هم تولید شود اما نبود برنامهریزی و فقدان مدیریت، موجب تعطیلی کامل این کارخانه شد.
به گفته تهیدست درحالی کارخانههای قدیمی نساجی به دلیل مجهزنشدن به تکنولوژی و علم روز و نبود مواد اولیه مرغوب تعطیل شدهاند که فعالیت کارخانههایی مانند بافت بلوچ میتواند تأثیر خوبی در اقتصاد منطقه و زندگی مردم داشته باشد.
اما در شرایطی کشوری مانند ترکیه از پیشروان صنعت نساجی در دنیاست که به گفته تهیدست، پایینبودن هزینههای تولید در این کشور یکی از دلایل پیشروبودن است ولی در استان سیستانوبلوچستان هزینههای سربار تولید ٣٠درصد بیشتر از سایر نقاط کشور است که گریبانگیر کارخانههایی مانند بافت بلوچ هم هست و باعث شده که این کارخانه حالا با ٣۵درصد ظرفیت کار کند و حدود ٢٠٠ کارگر داشته باشد.
زمانی که ایران در تولید و پنبه و صنعت نساجی حرفی برای گفتن داشت، تولید بهطور عمده به شکل سنتی و دستی انجام میشد اما بعدها که تکنولوژی و ماشینآلات روز حرف اول را در این صنایع زد، ایران از این موضوع عقب ماند و هنوز هم کارخانهها با دستگاههای ۵٠سال قبل کار میکنند و مدرن و امروزی نشدهاند و حالا حتی کار به جایی رسیده که تعدادی از صنعتگران نساجی ایرانی در ترکیه فعال هستند.
اما فقط کارخانه بافت بلوچ چنین داستان غمانگیزی ندارد؛ چند سالی میشود که کارخانههای نساجی زیادی به سرنوشت مشابه بافت بلوچ دچار شدهاند. ایران که زمانی در زمینه تولید پنبه و تولید پارچه حرفی برای گفتن داشت، حالا چند سالی است که به واردکننده پارچه و منسوجات تبدیل شده و این واردات بیرویه کارخانههای نساجی را زمینگیر کرده است. به همه اینها باید مشکل رکود حاکم بر بازار و مشکل تأمین مواد اولیه مورد نیاز را هم اضافه کرد.
تعطیلی ۶۵درصد کارخانههای نساجی
به گفته محمد مروجحسینی، رئیس هیأتمدیره انجمن صنایع نساجی سالانه حدود ۷میلیارد دلار پوشاک خارجی در ایران مصرف میشود
که حدود ۳ تا ۴میلیارد دلار آن کالای قاچاق است و به این ترتیب باید گفت که ۵۰درصد پوشاک وارداتی به ایران کالای قاچاق است.
آنطور که مروجحسینی به میگوید؛ در صنعت نساجی فقط ۳۵درصد کارخانهها فعال هستند و بقیه هم تعطیل و نیمهتعطیل هستند. البته کارخانههای تعطیلشده بهطور رسمی تعطیلی خود را اعلام نمیکنند، زیرا اگر اعلام تعطیلی کنند، بدهکاران به این واحدها بدهیشان را به آنها پرداخت نمیکنند.
به گفته رئیس هیأتمدیره انجمن صنایع نساجی، کارخانههای نساجی تعدیل نیرو کردهاند اما سعی میکنند کارخانه را باز نگه دارند و چراغشان روشن باشد، هر چند تولیدی نداشته باشند تا از این طریق عنوان تعطیلی به آنها داده نشود.
کاهش تولید پنبه به یکششم
طبق آمارها حدود ٢٠میلیون تن پنبه در جهان تولید میشود که در سالهای نهچندان دور ایران ٢۵٠هزار تن پنبه تولید میکرد، اما در شرایطی که کشورمان به ١٠٠هزار تن پنبه نیاز دارد، سال گذشته فقط ۴٠هزار تن پنبه تولید شد. ظرفیت اسمی کارخانههای نساجی بیش از ٢٠٠هزار تن است، اما از آنجا که بسیاری از آنها در حال تعطیل یا نیمهتعطیل هستند، نیاز سالانه صنایع نساجی به ١٠٠ هزارتن کاهش یافته است.
آنگونه که وزارت جهاد کشاورزی اعلام کرده، حدود ١١٠هزار هکتار زمین کشاورزی که بیشتر در استانهای خراسان و گلستان هستند، به کشت پنبه اختصاص دارد که سالانه در حدود ٩٠ الی ١٠٠هزار هکتار از آنها زیرکشت میرود، اما به گفته محمدحسین کاویانی، رئیس صندوق پنبه کشور در سال ٩۵ حدود ۶۶هزار هکتار زمین زیرکشت پنبه بوده است. کاویانی سطح زیر کشت پنبه در سال ٩۶ را هم ٨٠ تا ٩٠ هزارتن عنوان و پیشبینی کرده که امسال تولید وش پنبه به ٢٠٠ هزارتن برسد.
آنطور که آمار گمرک نشان میدهد، در چهارماهه اول امسال ١١هزار تن نخ پنبه و ١۶ هزارتن پنبه به کشور وارد شده که نسبت به مدت مشابه سال گذشته ۵۴درصد افزایش را نشان میدهد. این موضوع درحالی اتفاق افتاده که به گفته مدیرعامل صندوق پنبه ٣هزار تن پنبه در کارخانههای پنبه پاککنی موجود است و واردات در این حجم، تنها موجب از دستدادن فرصتهای شغلی میشود.
هند و پاکستان؛ غولهای تولید پنبه
حالا در شرایطی ما به یکی از واردکنندگان پنبه از پاکستان و هند تبدیل شدهایم که هند استقلال خود را با ریسندگی پنبههای تولیدیاش شروع کرد و پاکستان هم برای اینکه از غافله عقب نماند و با هند رقابت کند، وارد عرصه تولید پنبه تراریخته شد. بهزاد قرهیاضی، رئیس انجمن علمی، ایمنی، زیستی توضیح میدهد که از سال ٢٠١١ تحقیقات دانشمندان هندی در زمینه تولید پنبه تراریخته وارد عرصه تجاری شد و در همان مقطع زمانی شرکتهای زیادی در هند به وجود آمدند که نیمی از آنها مربوط به شرکت آمریکایی مونسانتو بود اما به تدریج امروز کار به جایی رسیده که ٩٩درصد پنبه تراریخته مربوط به هندیها و یکدرصد آن مربوط به کمپانی مونسانتو است.
به گفته قرهیاضی هندوستان با یک حرکت علمی و با پذیرش پنبه تراریخته، از یک واردکننده مطلق به یک صادرکننده عمده پنبه و منسوجات تبدیل شده و حالا سطح زیر کشت پنبه تراریخته در این کشور ١٢میلیون هکتار است.
او با اشاره به رقابت پاکستان با هند در زمینه کشت پنبه و صنعت نساجی میگوید: تا سال ٢٠١١ پاکستان هم یکی از واردکنندگان پنبه بود و حالا از ٣میلیون هکتار سطح زیر کشت پنبه در پاکستان، ٢میلیون و ٨٠٠هزار هکتار آن مربوط به پنبههای تراریخته است. به گفته رئیس انجمن علمی، ایمنی، زیستی ایران سالانه ۶٠هزار تا ٨٠هزار تن پنبه تراریخته از پاکستان وارد کشور میکند.
کاهش ۶٠درصدی هزینههای تولید
براساس مستندات تاریخی ایران هم در زمان امیرکبیر به دنبال این بود که با پنبه به خودکفایی برسد و در زمان پهلوی دوم سطح زیر کشت پنبه در کشورمان بیش از ٣۵٠هزار هکتار رسید اما به دنبال بروز آفت کرم سرخ پنبه در سیستانوبلوچستان که آفت خطرناک و پرخسارتی است، دولت وقت قرنطینه اعلام میکند و کشت پنبه در سیستانوبلوچستان و برخی دیگر از مناطق را ممنوع میکند.
قرهیاضی میگوید؛ درحالی این ممنوعیت کشت در زمان رژیم گذشته اعمال میشد که به دنبال آن هیچ فکری برای کشاورزان، کارخانههای پنبه پاککنی و کارگران کارخانهها نمیشد و حتی کار به جایی رسید که کارگران بیکار شده و به تجارت چمدانی رو آوردند، اما بعد از پیروزی انقلاب هم، این قاعده شاه نوشته همچنان به قوت خود باقی ماند.
پنبه تراریخته اما به آفت کرم سرخ پنبه مقاوم است و در شرایطی که در حالت عادی ٢ تن در هکتار محصول برداشت میشود، پنبه تراریخته به دلیل ژنتیک و مقاومت به آفات و بدون نیاز به سمپاشی، ۴ تن در هکتار محصول میدهد و هم محیطزیست از باقیمانده سموم و دفع آفات نباتی رها میشود و هم ایران را از واردکننده به صادرکننده پنبه تبدیل میکند.
تمام اینها درحالی است که کشت و تولید پنبه تراریخته موجب صرفهجویی ۴٠درصدی در مصرف آب میشود و هزینههای تمامشده تولید را هم ۶٠درصد پایین میآورد. به همین خاطر مدافعان پنبه تراریخته امیدوارند که پنبه تراریخته در ایران وارد فاز تجاری شود.
منبع:شهروند
ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
بیش از ۳۵ ساعت از زلزله ۷.۳ ریشتری کرمانشاه میگذرد؛ زلزلهای که طی آن و براساس آخرین آمارها، ۴۳۲ تن از هموطنان جان خود را از دست دادهاند و طبق آخرین آمارها ۷۴۶۰ تن نیز مجروح شدهاند.
پزشکی قانونی استان کرمانشاه آخرین آمار کشته شدگان زلزله ۷.۳ ریشتری غرب کشور را ۴۳۲ نفر اعلام کرده است. همچنین تعداد مصدومان این حادثه نیز ۷۴۶۰ تن اعلام شده است که هموطنان جهت پیگیری بیمارستانهایی که مصدومان زمین لرزه کرمانشاه آنجا بستری هستند، میتوانند به سایت http://www.emsnews.ir مراجعه کنند.
آخرین اخبار در خصوص زلزله غرب کشور با کلیک بهروی هر تیتر قابل مشاهده است.
15:35*
غربالگری و مداخلات روانشناختی در مناطق زلزلهزده آغاز شد
مدیرکل دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت گفت: دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه، تعداد ۴۰ کارشناس سلامت روان آموزش دیده از نقاط مختلف استان را در قالب ۲۰ تیم حمایتهای روانی اجتماعی تحت نظر دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت، برای خدمت رسانی به افراد آسیب دیده به مناطق زلزلهزده اعزام کرده است.
15:29*
وضعیت جوی مناطق زلزلهزده پایدار است
سازمان هواشناسی کشور طی اطلاعیهای به تشریح وضعیت جوی مناطق زلزلهزده کشور پرداخته و از شروع بارندگی در این مناطق از هفته آینده خبر داده است.
15:25*
راهاندازی رادیو امید برای زلزلهزدهها
مدیر کل صداوسیما استان کرمانشاه از راهاندازی رادیو امید به منظور پوشش اخبار زلزله غزب کشور و به ویژه استان کرمانشاه خبر داد.
15:23*
حضور تیم ارزیاب سازمان ملل در مناطق زلزلهزده عراق
در پی وقوع زمین لرزه در مناطقی از عراق سازمان ملل تیم ارزیاب خود را به مناطق زلزلهزده اعزام کرد.
۱۵:۱۷*
آمار جانباختگان زلزله 432 تن اعلام شد
به گزارش ایسنا، پزشکی قانونی استان کرمانشاه آخرین آمار جانباختگان زلزله این استان را ۴۳۲ نفر اعلام کرد.
تعداد افراد متوفی در شهرهای مختلف به شرح زیر است:
سرپل ذهاب: ۳۱۷
اسلام آباد غرب: ۲۳
کرند: ۱۴
قصر شیرین: ۲۸
جوانرود: ۳
ثلاث: ۱۵
معاینه شده توسط پزشکی قانونی کرمانشاه: ۲۹
صحنه: ۳
در این گزارش، اجساد شهرستان صحنه نیز به آمار تلفات اضافه شده است. تعداد جان باختگان شهر کرمانشاه، تنها یک نفر بوده است و سایر جان باختگانی که به عنوان معاینه شده در کرمانشاه اعلام می شوند از شهر ازگله و سرپل ذهاب به کرمانشاه منتقل شدهاند.
زلزله, زلزله کرمانشاه, زمین لرزه, زمین لرزه دیشب, کرمانشاه, اخبار زلزله, کرمانشاه زلزله, زلزله سرپل ذهاب, آمار زلزله, خبر زلزله, آخرین زلزله, زلزله در کرمانشاه, خبر زلزله, آخرین اخبار زلزله, آخرین اخبار, عکس زلزله, زلزله در ایران, زمین لرزه کرمانشاه, عکس زلزله کرمانشاه, تلفات زلزله, تلفات زلزله کرمانشاه, آخرین آمار تلفات زلزله, زلزله در کرمانشاه, آخرین اخبار زلزله کرمانشاه, اخبار جدید زلزله, زلزله امروز, زلزله امروز کرمانشاه, جزییات تلفات زلزله, جزییات زلزله کرمانشاه, اخبار جدید زلزله, عکسارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
چگونه ميتوان يك مادربورد مناسب براي رايانه انتخاب كرد؟ + ليست قيمت
هنگامی كه قصد جمعكردن یك سیستم رایانه جدید را دارید، انتخاب یك مادربورد (motherboard) مناسب، بخشی حیاتی از این پازل است. چرا كه انتخاب غلط میتواند عملكرد صحیح همه قطعات سختافزاری شما را مختل كرده و آنها را از انجام وظایفی كه برای آنها تعریف شده بازدارد.
به گزارش دريچه فناوري اطلاعات باشگاه خبرنگاران؛ مادربرد اصلیترین بخش یک رایانه به شمار میرود و کار آن کنترل کردن پردازشگر مرکزی و ارتباط دادن آن با قسمتهای دیگر است.
از بسیاری جهات انتخاب مادربورد در بین قطعات سختافزاری میتواند یكی از دشوارترین مراحل باشد. انتخاب یك مادربورد كه توانایی كاركردن با بقیه قطعات شما را داشته باشد، تنها نیاز شما نیست. شما همچنین باید قابلیتهای این بورد برای ارتقا و مطابقت آن با قطعاتی كه در آینده قصد خرید آنها را دارید، مد نظر داشته باشید.
ساختار ظاهری مادربورد شامل مجموعهای از قطعات الکترونیکی مانند خازن، ترانزیستور، مقاومت، دیود، آیسی و ورودیهایی است که روی یک برد الکترونیکی بزرگ چند لایه از جنس سیلیسیم و درصد کمی از چوب قرار میگیرند. روی صفحه مادربورد چندین خط به رنگهای متفاوت دیده میشود که همه قطعات را به هم متصل میسازد و به آنها اصطلاحاًباس میگویند. برای کل کامپیوتر، مادربورد، زیربنای اطلاعات و قدرت است.
اگر میخواهید بزودی یك دوربین یا فضای ذخیره داده خارجی (extrnal storage) جدیدی با درگاه اتصال پرسرعت USB 3.0 تهیه كنید، خرید مادربورد فاقد این درگاه اتصال، اشتباه بزرگی است. اولین قدم در انتخاب یك مادربورد مناسب آن است كه با پردازنده (CPU) شما مطابقت داشته باشد. در قدمهای بعدی قابلیت انطباق آن با دیگر اجزای تشكیلدهنده رایانه چون حافظه RAM، دیسك سخت (hard disk)، كارتهای بسط و توسعه (expantion cards)، گردانندههای نوری (optical drives) را باید در نظر داشته باشیم. در مرحله آخر باید قابلیتهای حیاتی و اضافی دیگر و ویژگیهای جدید را مورد توجه قرار دهیم.
در زير مي توانيد ليست قيمت برخي از مادربورد هاي جديد را ببينيد.
MOTHERBOARD
249,000
Asus-P8H61-MX-USB3.0
229,000
Asus-P8H61-MLX
239,000
Asus-P8H61-MLE
319,000
Asus-P8H61-USB3
269,000
Asus-P8H61
ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
سوفیا، روباتی که رسما شهروند عربستان شد
نویسنده: شنبه 20آبان 1396
سوفیا، روباتی که رسما شهروند عربستان شد
عربستان سعودی به یک روبات شهروندی اعطا کرده است. این نخستین بار است که به یک روبات شهروندی داده میشود. این روبات عربستانی خانمی است بدون حجاب اسلامی به نام سوفیا.سوفیا قرار بود دو روز پیش در یکی از نشستهای "کنفرانس ابتکار در سرمایهگذاریهای آتی" در ریاض سخنرانی کند، اما پیش از آنکه صحبتهای خود را آغاز کند، مجری جلسه گفت که میخواهد خبری را اعلام کند: "ما همین الان فهمیدیم، سوفیا اولین روباتی است که شهروندی عربستان گرفته است."
سوفیا که ساخت یک شرکت هنگ کنگی است به انگلیسی پاسخ داد که از اینکه نخستین روباتی در دنیا است که بعنوان شهروند به رسمیت شناخته میشود، احساس افتخار و سربلندی میکند.سپس سوفیا با تسلط و توانمندی به سوالهای مختلف در باره روباتها پاسخ داد و وقتی درباره روباتهای شروری که در فیلم بلیدرانر به تصویر کشیده شدهاند از او سوال شد، گفت که انسانها نباید نگران روباتها باشند و به شوخی اضافه کرد: "شما یا زیادی ایلان ماسک میخوانید یا خیلی فیلم هالیوودی تماشا میکنید."
اما وقتی تصاویر و ویدئوهای سوفیا در شبکههای اجتماعی به گردش افتاد، بحثهای زیادی برانگیخت.زنان در بسیاری از نقاط عربستان باید حجاب کامل داشته باشند و در مجامع و اماکن عمومی نیز باید یک مرد محرم همراهشان باشد و این از چشم کاربران شبکه های اجتماعی پنهان نماند.علاوه بر این سرعت و راحتی دریافت شهروندی عربستان هم توجه بسیاری را جلب کرد.
در عربستان سعودی برای کارگران غیر ماهر خارجی که در این کشور کار میکنند قانونی وجود دارد به نام نظام کفالت. بر طبق این قانون کارگران خارجی باید تحت تکفل کارفرمایی باشند تا بتوانند در عربستان کار کنند.این افراد همچنین نمیتوانند بدون اجازه کارفرما کشور را ترک کنند. این قانون باعث ایجاد بازار سیاهی شده است از کارگران خارجی که از دست کارفرمایشان فرار کردهاند، اما نمیتوانند این کشور را ترک کنند. این کارگران که برخی بیشتر یا حتی عمر خود را در عربستان گذراندهاند، نمیتوانند حق شهروندی بگیرند.عربستان قصد دارد پروژه صنعتی و تجاری عظیمی را به نام نیوم در شمال غربی این کشور راه اندازی کند و روباتها نقش بسیار برجستهای در این پروژه پانصد میلیارد دلاری خواهند داشت.
منبع:bbcpersianارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
از جنگ تا صلح
امید نسلها با تکوین منشور سازمان ملل متحد در 1945 به بار نشست. معاهده بنیادین سازمانی بینالمللی که برای حفظ صلح و امنیت بینالمللی، توسعه روابط دوستانه بین ملتها، و ترویج پیشرفت اجتماعی، معیارهای بهتر زندگی، و حقوق بشر تدوین شد.
اعلامیه کاخ سنت جیمز
سازمان ملل متحد و منشور آن در بحبوحه جنگ جهانی دوم شکل گرفت. تا سال 1941 بیشتر اروپا و منطقه آسیا-اقیانوسیه زیر سلطه نیروهای محور به رهبری آلمان، ایتالیا، و ژاپن درآمده بودند. با این وجود، نیروهای متفقین مخالف، هدفی فراتر از پیروزی نظامی داشتند و برای چگونگی دستیابی به صلح پایدار و رفاه پس از جنگ برنامهریزی میکردند.
در ژوئن همان سال نمایندگان متفقین از استرالیا، بلژیک، کانادا، چکسلواکی، فرانسه، یونان، لوگزامبورگ، هلند، زلاندنو، نروژ، لهستان، افریقای جنوبی، بریتانیا، و یوگوسلاوی در کاخ سنت جیمز لندن ملاقات کردند. آنان با نگاهی فراتر از درگیریهای موجود اعلام کردند "تنها اساس واقعی صلح پایدار در مشارکت ارادی مردمان آزاد در جهانی است که در آن، فارغ از تهدید تجاوز، همه بتوانند از امنیت اقتصادی و اجتماعی بهرهمند شوند. قصد ما این است که با هم و با دیگر مردمان آزاد، هم در جنگ و در صلح، برای نیل به این هدف همکاری کنیم".
منشور آتلانتیک
پس از دو ماه، فرانکلین دلانو روزولت، رییس جمهور ایالات متحده امریکا که کشورش تا پایان سال وارد جنگ نشد و وینستون چرچیل، نخست وزیر بریتانیا، طی آنچه منشور آتلانتیک نامیده میشود، اصول مشترکی را بر مبنای امیدهایشان برای آیندهای بهتر، "تا هنگام بنیانگذاری نظام امنیت عمومی گستردهتر و دائمی"، اعلام کردند: عدم توسعهطلبی، سرزمینی یا در اشکال دیگر؛ عدم تغییرات سرزمینی برخلاف خواستههای مردم آن؛ حق خودگردانی و بازگرداندن آن به محرومان از این حق؛ دسترسی برابر تمام کشورها به تجارت و مواد خام؛ همکاری اقتصادی برای بهبود معیارهای کار، تعدیل اقتصادی و امنیت اجتماعی؛ اسکان امن همراه با آسودگی خیال از برقراری امنیت و فراهم بودن نیازها؛ تردد بدون مانع در دریاها؛ پایان دادن توسل به زور به وسیله تمامی کشورها، و خلع سلاح کشورهای مهاجم.
اعلامیه ملل متحد
با تأیید برنامه مشترک اهداف و اصول مندرج در منشور آتلانتیک، نمایندگان 26 نیروی متفق، اعلامیه ملل متحد را در ژانویه 1942 در واشنگتن، دی.سی. به امضا رساندند. آنان با اطمینان از تلاش مشترک "برای دفاع از زندگی، آزادی، استقلال و آزادی مذهبی، و برای پاسداری از حقوق بشر و عدالت در سرزمینهای خود و سایر سرزمینها" دولتهایشان را علیه ایجاد هرگونه آتشبس موقت یا صلح جداگانه ملزم و به استفاده از همه منابع در راه جنگ متعهد کردند. سایر کشورها به سرعت به این اعلامیه پیوستند.
کنفرانسهای مسکو و تهران
اعلامیه چهار کشور در مورد امنیت عمومی،در اکتبر ۱۹۴۳ به وسیله وزرای امور خارجه ایالات متحده امریکا، بريتانيا، اتحاد جماهیر شوروی، و سفیر چین در مسکو به امضا رسید. این اعلامیه با پیشبینی آغاز کار یک نظام امنیت عمومی، "ضرورت تأسیس سازمانی بینالمللی و فراگیر برای حفظ صلح و امنیت بینالمللی، بر اساس اصل تساوی حاکمیت تمامی کشورهای صلحدوست و آماده برای پذیرش عضویت این کشورها اعم از بزرگ و کوچک، در نخستین تاریخ ممکن" را به رسمیت شناخت. دو ماه بعد، چرچیل، روزولت، و ژوزف استالین رهبر اتحاد جماهیر شوروی در تهران ملاقات کردند تا راهبرد خود را برای پیروزی نهایی برنامهریزی کنند. اعلامیه سه قدرت با تأکید بر برنامهریزی برای بنیان نهادن شرایط صلح بادوام تصریح میدارد:
"مسئولیت متعالی که بر عهده ما و تمامی ملل متحد است برای ایجاد صلحی که ناظر بر حسننیت تودههای قاطع مردم جهان و از بین بردن بلا و هراس جنگ برای بسیاری از نسلها خواهد بود را به طور کامل به رسمیت میشناسیم".
گفتگوهای دامبارتن اوکس و کنفرانس يالتا
گام سرنوشتساز در راستای تأسیس سازمانی بینالمللی و فراگیر برای حفظ صلح و امنیت از اوت تا اکتبر ۱۹۴۴ در دامبارتن اوکس واشنگتن، دی.سی. برداشته شد. در این مکان نمايندگانی از چین، بریتانیا، ایالات متحده امریکا، و اتحاد جماهیر شوروی جهت ارائه پیشنهاد پیرامون اهداف و اصول آن سازمان با یکدیگر ملاقات کردند. آنان "سازمان ملل متحد" را با ارکان اصلیاش مجمع عمومی، شورای امنیت، دیوان بینالمللی دادگستری، و دبیرخانه به همراه شورای اقتصادی و اجتماعی پیشبینی کردند. مجمع عمومی اقدام به مطالعه و ارائه پیشنهاداتی برای ترویج همکاری سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خواهد کرد و موقعیتها را به گونهای تطبیق میدهد که به رفاه عمومی منجر شود. شورای امنیت مسئولیت اصلی حفظ صلح و امنیت بینالمللی، شامل پیشگیری و سرکوب تهاجم را بر عهده خواهد داشت و در صورت درخواست آن، اعضای سازمان موافقت خواهند کرد نیروهای مسلح در اختیارش قرار دهند.
در حالیکه جنگ به پایان خود نزدیک میشد، چرچیل، روزولت، و استالین بار دیگر در فوريه ۱۹۴۵ در یالتا، کریمه ملاقات کردند. آنان با روند رأیگیری شورای امنیت موافقت نمودند؛ پیشنهاد نظام قیمومت سرزمینی را دادند؛ و خواستار برگزاری کنفرانس ملل متحد برای تدوین پیشنویس منشور سازمان جهانی پیشنهادی در 25 آوریل 1945 در سانفرانسیسکو شدند.
کنفرانس سانفرانسيسکو
پس از آنکه در اوایل ماه آوریل کمیتهای از حقوقدانان به منظور تدوين پیشنویس اساسنامه دیوان بینالمللی دادگستری در واشنگتن، دی.سی. دیدار کردند، هیأتها از 50 کشور و تمامی قارهها، که نماینده تنوع فرهنگی بیش از 80 درصد جمعیت جهان بودند، در سانفرانسیسکو تشکیل جلسه دادند و پیشنهادات دامبارتن اوکس را به عنوان دستور کار برگزیدند.
آنان درباره مسائل عضویت، ساختار و آیین کار تصمیم گرفتند، که رأیگیری در شورای امنیت؛ همکاریهای اقتصادی و اجتماعی بینالمللی؛ قیمومت بینالمللی؛ صلاحیت دیوان بینالمللی دادگستری، و سایر موارد ضروری را در بر میگرفت. منشور دو ماه بعد در 26 ژوئن 1945 برای امضا آماده شد. پس از تصویب و واسپاری اطلاعیه به وسیله چین، فرانسه، بریتانیا، ایالات متحده امریکا، و اتحاد جماهیر شوروی به همراه اکثریت کشورهای امضاکننده، در 24 اکتبر 1945 منشور ملل متحد لازمالاجرا گردید. سازمان ملل متحد متولد شد، و با راهنمایی منشور ملل متحد، پیگیری اهداف چالشبرانگیزِ نجات نسلهای پیشِ رو از جنگ، ترویج حقوق بشر، پیشرفت اجتماعی و معیارهای بهتر زندگی برای همه را آغاز کرد.
ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
02 آبان 1396 |
پرداخت سود نقدی به زودی؛
سهام عدالت در ایستگاه پایانی
با پایان یافتن مهلت تعیینشده برای تسویه باقیمانده اقساط سهام عدالت در 30 مهر، برنامه دولت برای تعیین تکلیف این بخش، وارد مرحله جدیدی شد و اکنون مشمولان در انتظار پرداخت سود سهام خود برای سال مالی 95 هستند.
میرعلی اشرف عبداللهپوری حسینی، رئیس سازمان خصوصیسازی، از پرداخت سود سهام عدالت در آینده نزدیک خبر داد و گفت که هماهنگیها و اقدامهای مورد نیاز برای آغاز پرداخت سود بین مشمولان، بهزودی آغاز میشود.
بر اساس اعلام سازمان خصوصیسازی، مشمولانی که ثبتنام سهام عدالت آنها قطعیت یافته و اکنون سهامدار نهایی هستند، بدون اینکه تا به امروز پولی داده باشند، از محل سود سالیانه این سهام، مالک حدود 5 میلیون ریال (500 هزار تومان) سهام عدالت شدهاند.
همچنین افرادی که در مهلت تعیینشده تا پایان مهر، باقیمانده اقساط سهام عدالت را پرداخت کردهاند و مالک صددرصد سهام خود شدهاند، سال آینده از تمام سود حاصله از این سهام برخوردار میشوند و امسال، به دلیل آنکه سال مالی 95 مبنای پرداختها است، نصف مبلغ سود سهام عدالت به حساب آنها واریز میشود.
حدود 170 میلیارد ریال پرداخت شد
به گزارش ایرنا، از ابتدای راهاندازی سامانه سهام عدالت در اواسط اسفند 95 تا پایان مهر امسال، درمجموع حدود 170 میلیارد ریال (17 میلیارد تومان) از سوی مشمولان سهام عدالت برای تسویه بدهی این سهام، به حساب خزانهداری کل کشور پرداخت شده است.
همچنین از 47 میلیون مشمول سهام عدالت که در قید حیات هستند، 39 میلیون نفر به سامانه مراجعه کرده و صورت حساب خود را مشاهده کرده اند و 34 میلیون نفر نیز شماره شبای بانکی خود را برای دریافت سود اعلام کرده اند.
هرچند با پایان یافتن مهلت تسویه اقساط سهام عدالت، سامانه مذکور برای بهروزرسانی، از دسترس خارج شد اما تا چند روز دیگر، بار دیگر در دسترس قرار میگیرد تا مشمولان بتوانند شماره شبای خود را به سامانه وارد کنند و از سود سهام عدالت بهرهمند شوند.
پرداخت سود سهام عدالت، نقدی خواهد بود
با نزدیک شدن به فصل پرداخت سود سهام عدالت، برخی نمایندگان مجلس شورای اسلامی، ازجمله غلامرضا تاجگردون، رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس و محمدرضا پورابراهیمی، رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس، خواستار خودداری دولت از پرداخت این سود به شکل نقدی شدند که با مخالفت دولت روبهرو شد.
تاجگردون در این باره توضیح داده بود: براساس برآوردی که دولت انجام داده، افزون بر 40 هزار میلیارد ریال منابع ناشی از سود سهام عدالت باید توزیع شود که این میزان منابع، بهصورت پراکنده و گسترده به شرکتها و بنگاههای اقتصادی مختلف پرداخت میشود ولی کمکی به خرج زندگی و معیشت مردم نمیکند.
نماینده مردم شهرستانهای باشت و گچساران در مجلس شورای اسلامی، گفت: دولت باید به دنبال روشهای جایگزین و مناسب دیگری در این زمینه باشد .
تاجگردون یادآور شد: دولت میتواند به جای تقسیم و توزیع منابع، بدون اثرگذاری در اقتصاد و معیشت مردم، آن را به صورت تجمیعشده برای افزایش بهرهوری به اقتصاد، اشتغال و سرمایهگذاری اختصاص دهد.
با این وجود، مسئولان سازمان خصوصیسازی بهعنوان متولی سهام عدالت بر این باورند، شاید مبلغ حدود 700هزار تا 1.5 میلیون ریالی(70 تا 150 هزار تومان) سود سهام عدالت برای عدهای ناچیز باشد اما اگر دهکهای پایین درآمدی، یعنی خانوارهای تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی را درنظر بگیریم که مالک صددرصد این سهام هستند و بهطور میانگین، خانوادههای پنج نفره را شامل میشوند، حدود 7.5 میلیون ریال نصیبشان میشود که رقم قابلتوجهی برای آنهاست.
به گفته پوری حسینی، این مبلغ سود، حق قانونی سهامداران است و نمیتوان آنها را از سودشان محروم کرد.
از سوی دیگر، رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس، هفته گذشته گفته بود که با نظر مجلس قرار شده است پرداخت سود سهام عدالت بهصورت نقدی به مردم منتفی شود و رئیسجمهوری نیز موافقت اولیه خود را با این پیشنهاد اعلام کرده است که این موضوع از سوی محمدباقر نوبخت، سخنگوی دولت، تکذیب شد؛ نوبخت گفت که رئیسجمهوری با توقف پرداخت سود سهام عدالت موافقت نکرده است.
چرایی پرداخت سود در چند مرحله
طبق قانون تجارت، شرکتها پس از برگزاری مجامع عمومی، هشت ماه فرصت دارند سود حاصله را به حساب سهامداران خود واریز کنند، شرکتهایی که قسمتی یا تمام سهام آنها در اختیار سهام عدالت است، از این قاعده مستثنی نیستند و از این رو گردآوری سهام همه شرکتها امری زمانبر است.
بر این اساس، سازمان خصوصیسازی پیشبینی کرده که به مرور که این سودها به حساب این سازمان واریز میشوند، به نسبت، میان مشمولان تقسیم شود که البته در این فرآیند دو دهک پایین درآمدی جامعه، روستاییان و عشایر، از اولویت دریافت سود برخوردارند.
در مجموع، از 49 شرکتی که مشمول سهام عدالت هستند، هرچند 16 شرکت یا اعلام تنفس کرده و یا سود توزیع نکردهاند اما در مجموع، حدود 40 هزار میلیارد ریال از شرکتهای تحت پوشش سهام عدالت سود دریافت خواهد شد که به مرور، در سه مرحله به حسابهای اعلامی واریز میشود.
باقیمانده سهام تسویهنشده به دولت بازمیگردد
طرح توزیع سهام عدالت در سال 85 با هدف برخورداری آحاد جامعه از بنگاههایی که بنا بر سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی به بخش خصوصی واگذار میشوند، اجرایی شد؛ در این طرح، به هر یک از مشمولان، برگههای سهام 10 میلیون ریالی اختصاص داده شد تا مبلغ آن به مرور، ظرف 10 سال، از محل سود شرکتها کسر شود و بهتدریج، مشمولان مالک کل سهام در نظر گرفته شده باشند.
آخرین گروه از مشمولان سهام عدالت در آذر 92 تحت پوشش این طرح قرار گرفتند و پس از آن، پرونده مشمولان سهام عدالت با وجود 49 میلیون سهامدار بسته شد که از این تعداد، اکنون 47 میلیون نفر در قید حیات هستند.
در این طرح قرار بود تا زمان 10 سال تعیینشده و تسویه کامل بدهی مشمولان، سودی به آنها پرداخت نشود، اما به گفته سیدجعفر سبحانی سخنگوی سازمان خصوصیسازی، دولت نهم و دهم با تخلف از قوانین و آییننامهها، در چند مرحله، در مجموع 13 هزار و 840 میلیارد ریال سود در فاصله سالهای 86 تا 88 به برخی از مشمولان پرداخت کرد.
همین امر سبب شد تا در طرح ساماندهی سهام عدالت که در دولت یازدهم کلید زده شد، در صورتحسابهای اعلامی به مشمولان، مبلغ پرداخت شده بهعنوان سود، از حساب آنها کسر شود تا درباره همه مشمولان یکسانسازی انجام شود.
همچنین دولت یازدهم در اصلاحیهای که در آذر ماه پارسال درباره سهام عدالت انجام داد، این اختیار به مشمولان داده شد تا در صورت تمایل به افزایش دارایی خود در سهام عدالت تا سقف 10 میلیون ریال اقدام کنند که این مهلت، شهریور امسال پایان یافت و حتی شورای عالی سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی، آن را بهمدت یک ماه دیگر تمدید کرد.
اکنون آن دسته از مشمولانی که این رقم را واریز نکردهاند، تنها به ازای صورتحساب خود در سهام عدالت شراکت دارند و بقیه مبلغ باقیمانده، در اختیار دولت قرار میگیرد.
بر این اساس و طبق آییننامه اجرایی توزیع سود سهام عدالت که در دولت دهم به تصویب رسیده است، اگر فرد مشمول، بدهی خود را بابت سهام عدالت تسویه نکند، سازمان خصوصیسازی به میزان مبلغ بدهی تسویهشده سهام مورد وثیقه را آزاد
میکند.ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
بلوچ در شاهنامه :
در شاهنامه نیز به دفعات نام قوم بلوچ آمده است در ادامه تلاش خواهیم کرد به این موضوع بپردازیم . اولین بار در داستان سیاوش هنگامی که وی در کار جمع آوری لشکر برای جنگ با افراسیاب است از بلوچ ها یاد می شود : هم از پهلوی پارس و کوچ و بلوچ ز گیلان جنگی و دشت سروچ . همچنانکه از بیت مستفاد می شود در اینجا اشاره ای صریح به محل بلوچ ها نکرده است اگرچه در مصرع دوم می توان گیلان را به معنای سرزمین گیلان گرفت دشتسروچ چنانکه در برهان قاطع آمده است نام دشتی است در نواحی کرمان پس باز جای ابهامباقیست چراکه در مصرع دوم از گیلان و کرمان هردو یاد شده که جایگاه بلوچ ها هستند . در جایی دیگر در داستان کیخسرو هنگامی که پسرش قصد لشکرکشی بر ضد افراسیاب را دارد باز نام بلوچ در نامه ملی ایران ذکر شده است در این صفحه زیبای شاهنامه که فردوسی یکیک بزرگان سپاه ایران را بر می شمارد و از لشکر زیر نظر هریک سخن می گوید به پهلوانی به نام اشکش می رسد که بازور و دل بود و با عقل و هوش . در برهان قاطع آمده است که اشکش موسس سلسله اشکانیست . سپاه اشکش متشکل از قوم کوچ و بلوچ بوده است فردوسی در این باره می گوید : سپاهش زگردان کوچ و بلوچ سگالیده جنگ و بر آورده خوچ . لغت خوچ در برهان به چند معناست که مطابق این معانی بلوچ و خوچ کاملا هم معنا هستند و احتمالا فردوسی هم همین هم معنا بودن را در انتخاب لغت خوچ در نظر داشته است . فردوسی در توصیف سپاه کوچ و بلوچ چنین می گوید : کسی در جهان پشت ایشان ندید برهنه یک انگشت ایشان ندید . فردوسی پرچم سپاهیان بلوچ را چنین ترسیم میکند : درفشی بر آورده پیکر پلنگ همی از درفشش ببارید جنگ . در هر قسمت از شاهنامه که ذکر آن رفت قوم بلوچ از مقربان پادشاهان کیانی ایران بوده اند و اگرچه در هیچ یک از این دو قسمت از خاستگاه آنان سخنی نرفته ولی ادامه داستان نشان می دهد که فردوسی آنان را متعلق بهمکران میدانسته است همچنانکه پیش از این در بخش " مکران در داستان کیخسرو " گفتیم کیخسرو با که سپاهی بزرگ که بخشی از آن را بلوچ ها به فرماندهی اشکش تشکیل می دادند به مکران رسیدند و در آنجا به نبرد پرداختند و مکران تحت نظارت اشکش قرار گرفت همچنانکه در پایان نامه شه بخش آمده اقامت بلوچ ها تحت فرماندهی اشکش در مکرانشاید اولین آشنایی و اقامت آنها در بلوچستان باشد . دیگر اشاره فردوسی به بلوچ در دوره تاریخی شاهنامه است در شرح سلطنت خسرو انوشیروان (531-579 م ). خسرو در آغاز سلطنت سفری به نقاط مختلف ایران کرد ازجمله خراسان و گرگان و ساری و آمل. و پس از کشیدن دیوار "دربند " و سرکوب "الانان " به هندوستان رفت و چندی در آنجا ماند و در راه بازگشت از هندوستان خبر طغیان و کشتار مردم توسط بلوچ ها را شنید : به ره اندر آگاهی آمد به شاه که گشت از بلوچی جهانی تباه . در اینجاست که مستقیما از گیلان و رنج مردم انجا از دست بلوچ ها سخن می گوید : ز گیلان تباهی فزون است زین ز نفرین پراکنده شد آفرین . شاه غمگین شد و به همراهان گله کرد که "الانان " و "هندیان " سر به طاعت ما خم کرده انداما با بلوچ ها که هموطنان مایند نتوانسته ایم بر آئیم :بسنده نباشیم با شهر خویش همی شیر جوییم پیچان ز میش . این بیت نشان میدهد که فردوسی از زبان انوشیروان بلوچ ها را قومی ایرانی می دانسته است . در ادامه فردوسی به ناامنی مرزهای شمالی ایران که بلوچ ها در آنجا ساکن بوده اند اشاره می کند : همان مرز تا بود با رنج بود ز بهر پراگندن گنج بود . و یاد آور می شود که با همه تلاش انوشیروان برای حمله به بلوچ ها نزدیکانش او را از این کار منع کرده و شکست اردشیر ساسانی (226م – 241 م ) در پیکار با بلوچ ها را به وی یاد آور شدند : ز کار بلوچ ارجمند اردشیر بکوشید با کاردانان پیر * نبد سودمند به افسون و رنگ نه از بند و ز رنج و پیکار و جنگ . خسرو انوشیروان از این سخنان خشمگین شد و با لشکری انبوه بر گرد مسکن بلوچان جمع آمد و منادی داد که همه زن و مرد و کودک و پیر بلوچ ها را از لب تیغبگزرانید : که از کوچکه هرکه یابیید خرد وگر تیغ دارند مردان گرد * وگر انجمن باشد از اندکی نباید که یابد رهایی یکی . فردوسی قتل عام فجیع و وحشیانه انوشیروان را چنین به تصویر می کشد : از ایشان فراوان و اندک نماند زن و مرد جنگی و کودک نماند * سراسر به شمشیر بگذاشتند ستم کردن و رنج برداشتند* ببود ایمن از رنج شاه جهان بلوچی نماند آشکار و نهان . داستان بلوچ ها در دوره انوشیروان در شاهنامه فردوسی در اینجا تمام می شود . اینک سخنی از کریستین سن نقل می کنم وی گفته احتمالا بلوچ ها را به علت بنیه طبیعیشان و قوت بدنیشان بر کشاورزان ضعیف ایرانی در نواحی سرحد و مرزها برای مقابله با دشمنان استقرار داده اند . البته بعد از قتل عام بلوچ ها توسط انوشیروان بلوچ ها یه عنوان فرمانروایان منصوب شده در شمال به حیات خود ادامه داده اند
+ نوشته شده در شنبه چهاردهم فروردین ۱۳۹۵ساعت 14:52 توسط nomi.flash | نظر بدهید
بلوچستان در زمان ساسانیان
بلوچستان در زمان ساسانیان
بلوچستان در زمان ساسانیان: کشور ایران در زمان ساسانیان خصوصا در اواخر آن به چهار رقسمت تقسیم شده بود منطقه جنوبی آن شامل نوزده شهرستان بود که یکی از آنها به گفته کولسنیکف درکتاب ایران در آستانه یورش تازیان مکوران نام داشت . گفته اند که در دوره ساسانیان بوده است که بخشی از اقوام ساکن در نواحی شمال غربی و مغرب ایران به نام بلوچ به منطقه کرمان کوچانیده شده اند. در شاهنامه نیز چنین مضمونی آورده شده است. فردوسی از قتل عام بلوچها توسط انوشیروان سخن می گوید. طبری آورده است که در شهر گور(که در سه کیلو متری فیروز آباد کنونی استان فارس قرار دارد) فرستادگانی از شاه کوشان و طوران و مکران با پیام اطاعت برسیدند. نولدکه در توضیح جمله طبری از استخری نقل کرده است که طوران قسمتی از بلوچستان امروزی است که پایتخت آن قصدار است. و تا اندازه ای مطابق با خان نشین امروزی کلات می باشد. وی گفته است که در بسیاری از کتابهای مهم جغرافیایی قدیم طوران و مکوران با هم ذکر شده اند. نولدکه عقیده دارد که آمدن شاهان طوران و مکوران به حضور اردشیر نمی تواند دلیل باشد بر اینکه اردشیر بر آن سرزمینها دست یافته بوده است . این مطلب از آنجا معلوم می شود که پسر او شاپور اول در کتیبه حاجی آباد خود را شاهنشاه ایران و جز ایران می نامد. اما پدرش را فقط شاهنشاه ایران می خواند. و از این راه می رساند که خود او شاهنشاهی ایران را تا آنسوی مرزهای دوران اخیر پارتیان گسترش داده است. در کارنامه اردشیر بابکان که کتابی است به زبان پهلوی و در اواخر دوره ساسانیان نوشته شده است در مورد جنگ اردشیر اول ساسانی و اردوان پنجم اشکانی آمده است که اردشیر از سپاهیان کرمان و مکران و پارس کمک گرفت و آنان را به جنگ اردوان فرستاد جمله ترجمه شده صادق هدایت از متن کارنامه از زبان پهلوی چنین است: اردشیر خود به استخر نشسته از کرمان و مکران و پارس کسته کسته سپاه بی شمار مر گرد می کرد و به کارزار اردوان می فرستاد. عبدالله گروسی در کتاب جغرافیای تاریخی ناحیه بمپور بلوچستان وضعیت بلوچستان در زمان ساسانیان را چنین شرح می دهد: در زمان ساسانیان به واسطه رونق امر تجارت و نظم و نسق در بهره برداری از منابع و ایجاد سد و بند بر روی رودخانه ها و پا کوهها و استفاده از نیروی عظیم کار بردگان در امر تولید کشاورزی و نیز رونق صنایع بافت پارچه های ابر یشمین و فلز گری و فولاد سازی و تردد قافله های تجاری آبادانی مکران و حوزه بمپور به اوج خود رسیده است . از جمله درآمدهای ساکنین ناحیه بمپور امر مکاری و حمل مال التجاره از راههای موجود بوده است و به نظر می رسد در این روزگار پرورش شتر و شتر داری که مناسب ترین حیوان بار کش برای مسافرتهای طولانی و عبور از سرزمینهای بیابانی بوده در ناحیه بمپور از رونق برخوردار بوده است. به شهادت منابع تاریخی مکران و طوران در زمان بهرام دوم ساسانی (277-293م) تحت تسلط این دولت نبوده اند ولی نرسی پادشاه ساسانی (293-303م) در کتیبه خود که در پایکولی (محلی در سلمانیه کردستان عراق) قرار دارد فهرستی از کسانی که برای تاجگذاریش حضور داشته اند نام می برد که در آن اسامی پادشاه پارادنه و شاه مکران که هر دو در بلوچستان کنونی بوده اند دیده می شود. به عقیده فرای تسامح دینی نرسی و عدم اصرار او بر آیین زردشت باعث گردید تا پادشاهان دیگر بلاد مثل شاه مکران که دین زردشتی نداشتند نیز از وی حمایت کنند. تاریخ طبری و بلعمی نشان میدهد که این روند در زمان بهرام پنجم ( بهرام گور420-439م) نیز ادامه داشت و شاهان غیر زردشتی فقط مالیاتهایی را به دربار ساسانی تحویل می دادند. اما در زمان خسرو انوشیروان همزمان با تحولات بزرگ اقتصادی و اصلاحاتی در اداره امور نظامی سرتاسر ایران به چهار قسمت تقسیم گردید که شامل خراسان خورباران نیمروز و آذربایگان بود. روایتی از جغرافیای ارمنی آشخاراتسویتس است که ظاهرا در سده هفتم میلادی نگارش یافته است مطابق این روایت نیمروز نوزده شهرستان داشته که از آن جمله پارس خوزستان اسپاهان کورمان طوران مکوران اسپت واشت ساکستان زاپلستان میشون هاگار پان یات رشیر دیر میش ماهیگ مازون هوزهرستان اسپاخل دیبوخل بدین ترتیب نام مکران در تقسیمات کشوری زمان انوشیروان آمده است. در فهرستی که جغرافی نویس ارمنی آورده است نامهای اسبت و وشت نیز ذکر گردیده اند. بر خی از تاریخ نویسان همچون کولسنیکف عقیده دارند اسبت نام نصرت آباد فعلی بوده است و وشت همان خاش امروزی است. مارکوارت اسپت را به زبان پهلوی اسپیت (سفید ) دانسته است و این محل را کراقان ( کلاغ آباد) امروزی و گرگ نزدیکی نصرت آباد کنونی دانسته است. همچنین از محل اسپیت در کتابهای مقدسی ابن خرداد به و یاقوت حموی نام برده شده است. دومین محلی که جفرافیای ارمنی نام برده وشت است که کولسنیکف آن را با بخش کنونی وشت در خاور بلوچستان یکسان دانسته است . ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
به نام خدا: جهت انجام کلیه مواردوخدمات اینترنتی با امنیت کامل به ما مراجعه نمائید.کافینت نوردرایرانشهرخیابان امام خمینی پاساژایرانزمین طبقه زیرین ته پاساژ سمت چپ.مغازه دوم درخدمت شما هستیم.ادرس دوم.ازمسیرخیابان طالقانی بالاترازتقاطع فردوسی طالقانی ورودی پاساژ ایرانزمین طبقه زیرین روبه رو کافینت نور. hami22.rozblog.com]]>ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
بزمان یکی از شهرهای استان سیستان و بلوچستان است که در 90 کیلومتری ایرانشهر قرار دارد. در منطقه حفاظت شده بزمان جانورانی همچون كبک، كبک چيل، تيهو، دراج، خرگوش، كل، بز، قوچ و ميش، گرگ، پلنگ، گربه وحشی، کفتار، روباه، شغال، آهوی ایرانی، جوجه تیغی، موش صحرایی و راسو زندگى میکنند. این منطقه یکی از مناطقی است که در آن یوزپلنگ یافت میشود. مساحت این منطقه 324688 هکتار میباشد و از کوههای نسبتاً مرتفع با درههای آب شیرین، تپه ماهورها، دشتها و پوشش گیاهی نسبتاً مناسب از نوع خرزهره، داز، قیچ، درمنه و انواع گون تشکیل شده است. منطقه حفاظت شده بزمان در موقعیت جغرافیایی N2804 E6000 در استان سیستان و بلوچستان واقع است. اين منطقه به وسعت ۶۸۸‚۳۲۴ هکتار، منطقهٔ کوهستانى بزمان، تپهماهورها و دشتهاى اطراف اين کوه را در بر مىگيرد. اين منطقه داراى کوهى نسبتاً مرتفع (۳۴۹۷ متر) با درههاى آب شيرين و پوشش گياهى نسبتاً مناسب است. جوامع گياهى مشرف بر دامنهها خرزهره، داز، قيچ، درمنه و انواع گَوَن است. حيوانات وحشى که در اين منطقه زندگى مىکنند عبارتند از : کبک، کبک چيل، تيهو، دراج، خرگوش، کل، بز، قوچ، ميش.
علاوه بر گونههاى مختلف وحوش فوقالذکر، نوعى خرس سياه آسيايى که کوچکتر از خرس قهوهاى است در سيستان و بلوچستان زندگى مىکند. دهانه غارهايى که به احتمال زياد مىتوان وجود خرس را در آنها حدس زد اکثراً حدود ۷۰ سانتىمتر است که خود خرس سياه نيز به زحمت مىتواند داخل آن شود، به همين دليل دسترسى انسان به حيوان و عبور آن از اين گونه غارها، کار سادهاى نيست. کوههاى سياه بزمان، بيرک، تفتان، سراوان، اطراف خاش، کارواندر، اسفندک و تپهماهورهاى اطراف رود ماشکيل از جمله زيستگاههاى اصلى اين گونه خرس به شمار مىآيد. پوشش گياهى اين مناطق زيستگاه مناسبى را براى گونهٔ در معرض انقراض و با ارزش خرس سياه در اين ارتفاعات فراهم آورده است. پوشش گياهى غالب زيستگاههاى خرس در اين منطقه شامل : ارجن، کهور، کنار، داز، خرما، زرشک، زارچ، زالزالک، گز، توسکا، زيتون وحشى، انواع گون و درمنه، اورس، بيد، تنگرس و نسترن وحشى مىباشد که ميوهٔ بيشتر اين درختان، غذاى عمده خرسهاى سياه را تشکيل مىدهد. خرسها به خرما و داز علاقهاى وافر دارند. پرنده زيبايى به نام مينا با رنگهاى سبز، آبى و سبزقبا نيز در بلوچستان به وفور يافت مىشود. اين پرنده به اندازه سار معمولى است و به سهولت اهلى مىشود و بعضى از کلمات را مانند طوطى ادا مىکند. ..وچشمه ابگرم مکسان درغرب ایرانشهر.ن چشمه در 110 کیلومتری شمال غرب ایرانشهر و 35 کیلومتری جنوب شهر بزمان در مسیر جاده بزمان- دلگان در ارتفاع 680 متری از سطح دریا واقع شده است. مظهر (محل خروج آب) این چشمه در امتداد گسل تشکیلات گرانیتی دوران نخست زمینشناسی در دامنه جنوبی امتداد رشته کوه بارز از زمین خارج میشود. میزان حرارت آب چشمه مکسان 46 درجه سانتیگراد است و فاقد بو و رنگ بوده و بسیار شفاف است. در هر ثانیه 5 لیتر آب از این چشمه خارج میشود. آب این چشمه برای درمان دردهای استخوانی و بیماریهای پوستی مناسب است و به همین سبب همه ساله افراد زیادی به این منطقه مراجعه مینمایند.
سئو چیست
در واقع SEO از کلمه SearchEngineOptimazation گرفته شده که به معنای بهینه سازی موتور جستجو می باشد ، در این مبحث یک وب سایت طی انجام مراحلی سبب افزایش ترافیک سایت می گردد به گونه ای که به صورت کاملا” ارگانیک و طبیعی بازدید کننده سایت را روز به روز افزایش می دهد .
تمام موتورهای جستجو از قبیل Bing,Google و Yahoo محتوی های ایجاد شده در وب سایت را بررسی می نمایند ، در صورت تمایل به دیده شدن در نتایج اولیه موتور جستجو می بایست محتوی ایجاد شده تنها برای کابران جذاب باشد نه برای موتور های جستجو ، تا پس از آن این گونه موتورها نیز بتوانند بر اساس بازدید کننده بیشتر تصمیم به انتخاب یک سایت برتر در لیست سایت های رقبا نمایند .
سئو در واقع به مجموعه اقداماتی که سبب افزایش کیفیت و رتبه سایت می گردد می باشد که بسته به اینکه این اقدامات در چه حیطه ای باشد آن قسمت از سایت و رتبه آن را تقویت می نماید . در مبحث سئو سایت در ابتدا می بایست ساختار سایت از هر حیث مطلوب و بهینه باشد که در این مبحث در نظر گرفتن مواردی از جمله کاهش حجم Source وب سایت و یا به عبارتی فابل های HTML و یا CSS مطرح می گردد .
مورد بعدی که در Source وب سایت مطرح می گردد اینکه حجم تصویر می بایست به حداقل میزان موجود برسد در واقع انجام تمام عملیات فوق سبب کاهش حجم وب سایت می گردد . موضوع مهم دیگری که در وب سایت ها بسیار حائض اهمیت می باشد سرعت آن می باشد ، کاهش حجم سایت به صورت پیش فرض در افزایش سرعت آن تاثیر گذار می باشد ولی به غیر از کاهش حجم سایت در افزایش سرعت یک وب سایت می بایست به عواملی از جمله مبحث Catching نیز بسیار توجه نمود تا تمام این موارد در کنار یکدیگر سبب افزایش سرعت یک وب سایت گردد .
به غیر از سئو سایت در ساختار آن می بایست به مواردی از جمله ایجاد محتوی توجه بسیار نمود ، ایجاد محتوی هر چه تکراری نباشد و از نو نگارش شده باشد سبب افزایش و بهبود سئو سایت می گردد .
مورد بعدی که در سئو بسیار تاثیز گذار می باشد مطرح نمود سایت در سطح اینترنت می باشد به گونه ای که حضور وب سایت در سطح اینترنت ، شبکه های اجتماعی و وبلاگ ها نمایانگر حضور سایت باشد ، حضور مستمر و مفید در سطح شبکه های اجتماعی می تواند در سئو سایت تاثیرات بیشماری را قرار دهد به گونه ای که هر روز حضور مفیدی در شبکه های اجتماعی وجود داشته باشد .
راهنمای سئو گوگل - سئو تصاویر با استفاده از متن جایگزین
در ادامه با قسمت هشتم مطلب راهنمای سئو گوگل همراه شما خواهیم بود.
تصاویر سایت را بهینه کنید
اطلاعات مبتنی بر عکس با استفاده از تگ Alt مهیا می شود
تصاویر ممکن است جز کوچکی از سایت شما باشد اما شما می توانید استفاده از آنها را بهینه کنید. تمام تصاویر می توانند از نام فایل و متن جایگزین (تگ Alt) برخوردار باشند و استفاده از هر یک از این دو می تواند در سئو تصاویر سایت بسیار مفید باشد. تگ Alt تصاویر در صورت بارگزاری نشدن تصاویر نمایش داده می شوند و به این ترتیب شما می توانید از آن به عنوان نام جایگزین تصویر استفاده کنید.
تگ alt
(به دلیل نا معلومی عکس بارگزاری نشده، اما متن جایگزین آن نمایش داده شده است)
اگر کاربری در حال استفاده از سایت شما باشد و مرورگر او از تصاویر پشتیبانی نکند یا اینکه از تکنولوژی های جدیدی مانند Screen Reader ها استفاده کند، این متن جایگزین بسیار قابل استفاده خواهد بود و اطلاعاتی را به کاربر منتقل می کند.
دلیل دیگری برای استفاده از تگ Alt این است که اگر تصویری به صفحه دیگری لینک داده شده باشد، در این صورت این متن جایگزین همچون انکر تکست اطلاعاتی درباره لینک مورد نظر می دهد. با این حال ما استفاده زیاد از تصاویر را برای لینک دادن پیشنهاد نمی کنیم و معتقدیم در جایی که می توان از انکر تکست متنی استفاده کرد، این کار در اولیت اول قرار دارد. در نهایت نام فایل شما و متن جایگزین عکس در موتور جستجوی تصاویر گوگل مورد استفاده قرار می گیرد و باعث می شود که گوگل درک بهتری از محتوای تصاویر به دست بیاورد. در صورت کسب اطلاعات بیشتر می توانید با ما در ارتباط باشید و از خدمات سئو سایت رادزاد در بهبود رتبه سایت خود بهره ببرید.
فایل های تصویری خود را درپوشه های مجزا و به خصوص و در فرمت های رایج ذخیره کنید
به جای اینکه فایل تصاویر خود را در پوشه های متعدد در هاست خود ذخیره کنید، بهتر است آن ها در یک پوشه جمع کنید. (مانند مسیر Brandonsbaseballcards.Com/Images/) این عمل موجب ساده سازی آدرس تصاویر سایت شما می شود.
ذخیره تصاویر در یک پوشه
(در صورت ذخیره تصاویر در یک پوشه، پیدا کردن هر یک از آنها نیز راحت تر خواهد بود)
از فرمات های رایج و معمول تصاویر مانند JPEG, GIF, PNG, BMP استفاده کنید تا مرورگرها نیز در نمایش آنها مشکلی نداشته باشند. همچنین سعی کنید که فرمت عکس ها با پسوندشان یکی باشد.
ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور